کتاب مجموعه آتش دزد اثر تری دیری – ۳ جلدی

کتاب آتش دزد ماجرای یک ایزد یونانی است که به جرم دزدیدن آتش و بخشیدن به انسان ها، به نفرین هر روزه دچار شده و باید برای رهایی از آن انسانی قهرمان بیابد. این مجموعه در سه جلد منتشر شده است که جلد اول آن با عنوان آتش دزد (The Fire Thief)، جلد دوم پرواز آتش دزد (Flight of the Fire Thief) و جلد سوم آتش دزد تسلیم نمی شود (The Fire Thief Fights Back) اثر تری دیری با نام کامل ترنس ویلیام “تری” دیری (William Terence “Terry” Deary) نویسنده بریتانیایی است.

بخشی از کتاب

عصر روز بعد، به قصد ثروتمندترین خانه شهر عدن راه افتادیم. این بار درشکه ای زوار در رفته گرفتیم که تلق تلق کنان روی سنگفرش خیابان کج و کوله می شد و پیش میرفت. اسب درشکه هر طور بود راه را پیدا کرد و فقط دو بار گم شد. کرایه راننده ساکت و غرغرو را دادیم؛ می گویم، غرغرو برای این که عمو ادوارد، انعام او را نداد. عمو ادوارد هیچ وقت انعام نمی داد.

خانه در انتهای جاده ای هلالی بود. بالای پله های سنگی دری به بزرگی در انبار و گل میخ هایی به اندازه کله من دیده می شد…. گر چه آن روزها کله من خیلی گنده نبود.

عمو ادوارد مه عصرگاهی را از کت سیاه و رنگ و رو رفته اش پاک و کراوات زرد رنگش را مرتب کرد. بعد کفشهای زوار در رفته اش را با پشت شلوارش پاک کرد و آماده شد.

در زدم.

عمو ادوارد به سرخدمتکار خانه گفت: «ما بازیگران دوره گرد هستیم. با نمایش های کوچک دیگران را سرگرم می کنیم.»
اما انگار سرخدمتکار را از یخ ساخته بودند. او گفت: «بـرو بـه مهمانخانه توفان. نمایش ولگردهایی مثل شما به درد آن ها می خورد.» و قسم می خورم همان طور که حرف می زد، قندیل های یخ از زبانش پایین می ریخت.

عمو ادوارد توی جیبش را گشت و با حرکت سریع دست، لوله نوشته ای پوستی را از آن بیرون کشید. عموی من هر کاری را با حرکت سریع دست انجام می داد. لوله پوستی را باز کرد – باز هم با حرکت سریع دست – و آن را با حرکت سریعی جلو بینی کارد مانند سرخدمتکار گرفت.

عمو ادوارد گفت: «نامه ای از شهردار این شهر زیبا و مرفه. شهردار از دوستان قدیمی من است. ما با هم به یک مدرسه می رفتیم.» همین که سرخدمتکار دستش را دراز کرد تا نامه را بگیرد عمو ادوارد آن را با حرکت سریع دست پس کشید.

بعد گلویش را صاف کرد و نوشته های خرچنگ قورباغه ای نامه را خواند: «نامه می گوید… این نوشته برای معرفی دوست خوبم آقای ادوارد اسلاتر، هنرپیشه، موسیقی دان و ستاره بهترین صحنه های نمایشی جهان است.

این مرد باهوش با اجرای شاهکار برجسته اش “عمو” ضمن سرگرم کردن دوستان و میهمانان شما، به آنها آموزش نیز می دهد. (میهمانان شما اگر احساس کنند آقای اسلاتر چه مال و ثروتی را به زندگی آنان آورده است، او را با مال و ثروت پاداش خواهند داد) زیرش را هم عالی جناب شهردار عدن امضا کرده است.»

عمو ادوارد تعظیمی کرد.

سرخدمتکار سیاهپوش با خشونت گفت: «دروغ می گویید. اسمش چیست؟

اسم کی؟

منظورم شهردار است….، اسمش چیست؟

خب… شهردار. ما او را همیشه جناب شهردار صدا می کنیم.

سرخدمتکار سرش را تکان داد. قسم میخورم صدای قرچ قروچ استخوانهای گردنش را شنیدم.

– با او به یک مدرسه می رفتید؟

– من؟

– خودتان گفتید.

عمو ادوارد خندید و گفت: «آه، بله دوران بچگیمان با هم بودیم…

سرخدمتکار دندان قروچه کرد «خب در مدرسه چی صدایش می کردید؟ …





سئوالات دیگران:

👉امتیاز بده.