امیل زولا و آثار او
امیل ادوار شارل آنتوان زولا (فرانسوی: Émile Édouard Charles Antoine Zola) متولد ۲ آوریل ۱۸۴۰ در شماره دهم خیابان سن ژوزف پاریس از پدری ایتالیایی و مادری فرانسوی، رماننویس، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار فرانسوی، نمایندهٔ مکتب ادبی ناتورالیسم و عامل مهم در گسترش تئاتر ناتورالیستی بود.
زندگی و آثار زولا موضوع پژوهشهای تاریخی بسیار بودهاست. در زمینهٔ ادبیات او را عمدتاً با مجموعهٔ بیستجلدی روگن ماکار میشناسند که جامعهٔ فرانسه را در دوران امپراتوری دوم فرانسه به تصویر میکشد. این مجموعه دربارهٔ سرگذشت خانوادهٔ روگن ماکار طی نسلهای مختلف است و شخصیتهای هر دوره و نسل خاص موضوع هر رمان هستند.
زولا تحصیلات مدرسه را در دبیرستان «سن لویی» پاریس به پایان رساند، دو بار در امتحان دیپلم که پیش نیاز ادامه تحصیلش بود، رد شد. او نهایتاً در سال ۱۸۵۹ مجبور شد بهدنبال کار برود. دو سال بعدی خود را در بیکاری و فقر شدید بهسر برد و زندگیاش را با گرو گذاشتن اموالش میگذارند.
نهایتاً در سال ۱۸۶۲ زولا توانست به عنوان منشی یک انتشارات به نام «ال. سی. اف. اَشِت» (L.C.F. Hachette) استخدام شده و کمی بعد به دپارتمان تبلیغات ترفیع بگیرد. زولا برای اینکه درآمد کمکی برای خود فراهم کند و تأثیری هم در دنیای ادبی داشته باشد، شروع به نوشتن مقاله در باب موضوعات داغ روز برای روزنامههای مختلف کرد.
او همچنین به نوشتن داستانهایی که از زمان قدیم به آن علاقه داشت، ادامه داد. در سال ۱۸۶۵، زولا اولین رمان خود به نام «اعترافات کلود» را منتشر کرد. این داستان که تا حدی به زندگی واقعی زولا ربط داشت، توجه عموم مردم و پلیس و حتی عدم رضایت کارفرمای او را جلب کرد.
البته او که به عنوان نویسنده موقعیت و شهرت خود را به ثبات قابل قبولی رسانده بود، میتوانست از خود و مادرش حمایت مالی کند و برای دنبال کردن علاقهاش ادبیات، کارش در انتشارات «اشت» را رها کرد.
سال بعد زولا خبرنگاری را دنبال و دو رمان دیگر به نامهای «ترز رَکَن» (Thérèse Raquin) و «مادلن فرا» (Madeleine Férat) را منتشر کرد. رمان اول، داستانی تاریک از قتل و وقایع پس از آن بود. و دومین کتاب، تلاشی ناموفق برای به کار بردن اصول وراثت در رمان بود. این علاقه زولا به علم باعث شد در پاییز سال ۱۸۶۸ ایده مجموعه سریالی بزرگتر از رمان، شبیه به «کمدی انسانی» بالزاک به ذهن او برسد. پروژه زولا در اصل شامل ۱۰ رمان بود که هر کدام عضوی متفاوت از یک خانواده بودند و به مرور توسعه یافتند تا به ۲۰ جلد به نام «روگون ماکار» (Rougon-Macquart) تبدیل شدند.
زولا بیشتر از همه بهخاطر مجموعه ۲۰ جلدی «روگون ماکار» شهرت یافت. و سرانجام در تاریخ ۲۹ سپتامبر ۱۹۰۲ بر اثر مسمومیت با منوکسید کربن و خفگی ناشی از آن در پاریس درگذشت.
کتاب رویا اثر امیل زولا
رمان رویا (به فرانسوی: Le Rêve) شانزدهمین رمان از رمانهای بیست گانه مجموعه روگن ماگار اثر معروف امیل زولا نویسنده فرانسوی است. این کتاب یکی از مشهورترین آثار ادبی جهان است.
زولا در سال ۱۸۶۸ طرح کلی رمان خانواده روگن ماکار را زد و در بیست جلد کتاب، سیر تحولات و سرگذشت اجتماعی این خانواده را در دوران امپراتوری دوم فرانسه روایت میکند. نویسنده در این مجموعه نیز همانند دیگر آثارش به وضعیت زندگی کارگران و تسلط سرمایه و بورسبازی در نظام سرمایهداری پرداخته است.
این کتاب که در نیمه دوم قرن نوزدهم محبوبیت قابل توجهی یافت، ماجرای دختری یتیمی به نام آنژلیک روگُن (Angélique Rougon) را روایت میکند. دختر از خانه قیم بیرحم خود میگریزد و در خانه زوجی پناه می گیرد که نزدیک کلیسا زندگی میکنند. پسر اسقف پس از سالها نزد پدر خود باز میگردد و درگیر عشقی پر فراز و نشیب با آنژلیک میشود. دخترک چنان رؤیای این عشق را محال میداند که سرانجام در ناباوری سعادت وصال، تاب نمی آورد و میمیرد.
قسمت هایی از کتاب
«دختر جوان نفسش را حبس کرد و جوابی نداد. جز میلی شدید به تنهایی، تنها عامل تسلی دردش، چیزی حس نمی کرد. هر نوع دلداری یا نوازشی از سوی مادرش او را می رنجاند. مادرش را پشت در مجسم می کرد، از کشیده شدن ملایم پاهایش روی سنگفرش حدس می زد که پابرهنه باشد. دو دقیقه گذشت و او را همچنان همان جا احساس می کرد، دولا، گوش به در چوبی، در حالی که لباس های به هم ریخته اش را با دستان زیبایش جمع می کرد.»
«هوبرتین که دیگر چیزی نمی شنید، حتی صدای نفسی، جزئت نکرد دوباره صدا بزند. مطمئن بود که آه و ناله هایی شنیده است؛ اما اگر کودک سرانجام به خواب فرو رفته بود، چه دلیلی داشت بیدارش کند؟ یک دقیقه دیگر هم منظر ماند، منقلب از غمی که دخترش پنهان می کرد و او به گنگی حدس می زد؛ وجود خودش نیز سرشار از احساسی پرعطوفت بود. بعد تصمیم گرفت همان طور که بالا آمده بود پایین برود، با دست هایی آشنا به هر پیچ و خم، بی آنکه در آن خانه تاریک جز خش خش خفیف پاهای برهنه اش صدایی پشت سر باقی بگذارد.»
«آنگاه آنژلیک نشسته وسط تخت خود گوش فرا داد. سکوت مطلق طوری حکم فرما بود که فشار ناچیز پاشنه ها را در آغاز هر گام تشخیص می داد. در پایین، در اتاق باز و از نو بسته شد؛ سپس، متوجه زمزمه ای شد که به سختی به گوش می رسید، پچ پچی محبت آمیز و غم بار، لابد حرف هایی که پدر و مادرش درباره او می زدند، ترس هایشان، آرزوهایشان؛ و این پچ پچ تمامی نداشت، با آنکه بی شک چراغ را خاموش کرده و دراز کشیده بودند.»
«روز بعد آنژلیک سرشار از اضطراب از خواب برخاست. چند شب دیگر نیز سپری شد بیآنکه بتواند تصمیمی بگیرد. (…) جنون صدقه دادن دوباره به جانش افتاده بود، با کمترین رنجها دلش میسوخت، چشمانش همیشه پر از اشکهایی بود که آماده بودند سرازیر شوند.»
«آن شب آنژلیک نتوانست بخواند. در حالت ضعف مفرطی که به آن مبتلا بود، بیخوابی پلکهایش را داغ نگه داشته بود…نفسش بند میآمد. ربندوشامبری پوشید، خودش را تا پای پنجره کشاند و آن را کاملا باز کرد. هوای زمستان بارانی بود، با لطافتی خیس… آنجا کنار کتاب افسانه طلایی همان دستهگل ختمی و ادریسی بود که از روی آن گلدوزی میکرد و برای اینکه مجددا به زندگی بازگردد، هوس کار به سرش زد. دارچوبکش را جلوکشید و با دست های بی تعادلش چند گره زد. ابریشم قرمز یک گل رز میان انگشتان سفیدش به رنگ خون بود، به نظر میرسید خون رگهایش بود که سرانجام قطره قطره جاری میشد.» …
[aff-link link=”https://snappshop.ir/product/snp-865004637/%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%A7″ text=”خرید از اسنپ شاپ”]
کتاب ژرمینال
ژرمینال (به فرانسوی: Germinal) سیزدهمین کتاب از مجموعهٔ خانوادهٔ روگن ماکار است که در سال ۱۸۸۵ منتشر شد. این کتاب از مشهورترین آثار امیل زولا نویسندهٔ فرانسوی است. موضوع کلی کتاب اعتصاب کارگران است: «قیام حقوق بگیران و فشار جامعهای که در لحظهای از هم می پاشد، مبارزهٔ سرمایه و کار. اهمیت ژرمینال در این است که مهمترین مسئله قرن بیستم را به میان میکشد».
مبارزه، عدالت، ظلمستیزی و پیروزی دستمایهی موضوع این کتاب امیل زولا است. رمان در تاریکترین حالت ممکن آغاز میشود. از هر جمله ابتدایی کتاب نا امیدی میبارد و خواننده به شدت احساس میکند چیزی روی دلش سنگینی میکند. حال در این وضعیت وخیم، ما با مردی تنها هم روبهرو هستیم. کسی که هیچ نوری در برابر خود نمیبیند.
اسم کتاب از کلمه germiner به معنی روییدن – بهوجود آمدن – گرفته شده است. در تقویم فرانسه به ماه اول بهار ژرمینال میگویند. ماجرا در معدن زغالسنگ شمال فرانسه اتفاق میافتد. اِتیِن لانتیه، یکی از پسران ژروز ماکار شخصیت اصلی رمان آسوموار که در کارگاه راه آهن لیل (Lille) کار میکرد، به جرم سیلیزدن به رئیس خود از کار اخراج میشود. کمی بعد در معدن وورو، به استخدام گروه مائو در میآید.
اتین در کار و زندگی سخت و دشوار معدنچیانی سهیم میشود. معدنچیان نسل به نسل زیر بردگی بودهاند. اتین به سبب طبیعت عصیانگرش باشرایط محیط کارش به مخالفت برمیخیزد. با رهبران سوسیالیست ارتباط میگیرد و مبارزه با شرکت معادن را سازمان میدهد.
و اعتصاب را بر میانگیزد. معدنچیان پس از دو ماه و نیم مبارزه از روی اجبار کار خود را از سر میگیرند، ولی متوجه میشوند که مبارزه امکانپذیر است. مبارزه معدنچیان به مراحل بحرانی میرسد، سپاهیان به اعتصابکنندگان تیراندازی میکنند و کشتههایی بر جا میگذارند…
بخشی از کتاب
با صراحت بسیار به بحث روی مسائل پیچیده حقوقی پرداخت و قوانین ویژه معادن را، که خود در آنها سردرگم میماند برشمرد. میگفت که منابع زیرزمینی مثل دیگر منابع زمین از آن ملت است فقط یک امتیاز منفور حق بهرهبرداری از آنها را به شرکتها منحصر کرده است خاصه در مورد مونسو این به اصطلاح حقانیت امتیازها با قردادهایی که در گذشته طبق رسم کهنه با صاحبان تیول قدیمی منعقد میشده است بسیار پیچیده و مشکوک است. بنابراین کارگران مونسو چارهای جز تصاحب دوباره اموال خود ندارند.
و دستها را گشود و سراسر اراضی ورای جنگل را نشان داد. در این هنگام ماه که بالا آمده بود از لای شاخههای بلند درختان بر او نور پاشید. وقتی جمعیت، که هنوز در تاریکی بود او را به این شکل از نور ماه سفید در نظر آورد که با دستهایی گشوده معدن را با گشاده دستی معدن را میان آنها تقسیم میکرد شروع به کف زدن کردند، کف زدن طولانی!
اتین که زمینه را مهیا یافت به موضوع مورد علاقه خود پرداخت و آن واگذاری ابزار کار به جامعه بود. او این موضوع را با جملهای تکرار میکرد که خارش خشونت آن خوشایندش بود. به نظر او تحول اندیشه کامل شده بود.
کار، که از برادری نرم کودکان نو ایمان، از احتیاج به اصلاح نظام دستمزد شروع شده بود اکنون به فکر سیاسی برانداختن آن میرسید. با آخرین شرار صدایش فریاد زد: نوبت ما رسیده! حالا ماییم که باید صاحب قدرت و ثروت باشیم!
گستره خروشان سرها را تا دوردست ناپیدا میان تنههای خاکستری رنگ درختان همچون جوشان امواج مشخص مینمود و در آن هوای یخزده خشم در چهرهها و برق در چشمها میدرخشید و دهنها دریده بود و ناله خواهندگی پرالتهاب انسانهایی گرسنه فضا را پر کرده بود که مرد و زن و کودک به غارت حقانی اموالی رها شده بودند که از قدیم دستشان از آن کوتاه شده بود.
دیگر سرما را حس نمیکردند. آتش امید سخنان اتین اندرونشان را گرم کرده بود. شوری مذهبی آنها را از زمین بلند میکرد، مثل تب امید مسیحیان نخستین که در انتظار فرارسیدن سلطنت عدالت بودند. چه بسیار جملات مبهم که از دل آنها بیرون دمیده بود.
[aff-link link=”https://snappshop.ir/product/snp-717582991/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%98%D8%B1%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%84-%D8%B2%D9%88%D9%84%D8%A7-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%86%DB%8C%D9%84%D9%88%D9%81%D8%B1″ text=”خرید از اسنپ شاپ”]
تعدادی از آثار زولا
(زولا ۶۰ جلد کتاب داستانی، تئوری، نقد و همچنین فعالیتهای روزنامهنگاری را در رزومه چهل ساله خود دارد)
ترز راکن ۱۸۷۱
دارایی خانوادهٔ روگن ۱۸۷۱
سهم سگان شکاری ۱۷۸۱–۱۷۸۲
فتح پلاسان ۱۸۷۴
آسوموار ۱۸۷۵
نانا ۱۸۷۶
شور زندگی ۱۸۸۲
ژرمینال ۱۸۸۵
شاهکار ۱۸۸۶
زمین ۱۸۸۷
رویا ۱۸۸۸
دیو درون (رمان) ۱۸۹۰
پول ۱۸۹۱
شکست ۱۸۹۲
پاسکال ۱۸۹۳