
مگان مکدونالد (Megan McDonald) – مجموعه جودی دمدمی
مگان مکدونالد (Megan McDonald) نویسنده آمریکایی ادبیات کودک و نوجوان در فوریه ۱۹۵۹ در ایالت ویرجینیا به دنیا آمد. وی در مدرسه ویرجینیا دیر دوره دبستان را گذراند و مدرک فوق لیسانش را در رشته کتابداری از دانشگاه پیتسبورگ گرفت.
از کتابهای او می توان به مجموعه داستانهای جودی دمدمی(Judy Moody and stink) (تصویر گری پیتر اچ ری نولدز ( Peter h.Reynolds) اشاره کرد. این کتاب دربارهٔ ماجراهای دختری بنام جودی است که ماجراهای جالبی را به همراه دوستانش استینک، راکی، فرانک و ایمی نیمی تجربه میکند. و همچنین مجموعه استینک که برادر جودی دمدمی است ؛ این مجموعه اتفاقات عجیب و غریب زندگی استینک را روایت میکند که ماجراهایی با خواهرش جودی و دوستانش در مدرسه و حیوانات عجیب خانگی او است .
اولین کتاب مگان، «اینجا خونهی هربیت خرچنگه است؟» نام داشت. او در زمانی که کتابدار بود، این داستان را برای بچهها در کتابخانه تعریف کرده بود و پس از مدتی، والدین بچهها برای پیدا کردن کتابی که اشتیاق کودکانشان را برانگیخته بود، به مگان مراجعه کردند. این مراجعات باعث شد که مگان به فکر نوشتن و نشر داستانش بیفتد.
در حال حاضر مگان، ۳ رمان به نامهای «پلی به ناکجا آباد»، «سایهها در خانهی شیشهای» و «باشگاه خواهران» را نوشته است.
مجموعه جودی دمدمی
جودی دختری دمدمی مزاجی است که یک روز از دنده چپ بلند می شود و روز دیگر می خواهد دنیا را نجات بدهد. نویسنده این مجموعه در هر یک از این رمان ها به نوعی به مشکلات دنیای امروز می پردازد و همراه با شخصیت اصلی اش به دنبال راهی برای برداشتن موانع و حل مشکلات موجود می گردد.
مجموعه جودی دمدمی
-جودی انجمن مخفی تشکیل میدهد – مجموعه جودی دمدمی ۱
-جودی مشهور میشود – مجموعه جودی دمدمی ۲
-جودی مودی دنیا را نجات می دهد- مجموعه جودی دمدمی ۳
-جودی آینده را پیشگویی میکند – مجموعه جودی دمدمی ۴
-جودی دکتر میشود – مجموعه جودی دمدمی ۵
-دور دنیا در هشت روز و نصفی – مجموعه جودی دمدمی ۶
-جودی به کالج میرود – مجموعه جودی دمدمی ۷
-جودی کارآگاه میشود – مجموعه جودی دمدمی ۸
-جودی و تابستان پرماجرا – مجموعه جودی دمدمی ۹
-جودی و طلسم بدشانسی – مجموعه جودی دمدمی ۱۰
-جودی مریخی میشود – مجموعه جودی دمدمی ۱۱
-جودی و فهرست آرزوها- مجموعه جودی دمدمی ۱۲
-جودی ملکه میشود – مجموعه جودی دمدمی ۱۳
-جودی کتابخوان میشود – مجموعه جودی دمدمی ۱۴
مجموعه جودی دمدمی و استینک
-تعطیلات خوش کریسمس- جودی دمدمی و استینک ۱
-در جستوجوی گنج- جودی دمدمی و استینک ۲
-توفان و تاریکی ترسناک- جودی دمدمی و استینک ۳
-جناغ آرزوها- جودی دمدمی و استینک ۴
مجموعه جودی دمدمی و دوستان
-راکی زنگ، در آقای شعبدهباز شگفتانگیز- جودی دمدمی و دوستان ۱
-ایمی نیمی در خبرهای داغ- جودی دمدمی و دوستان ۲
-فرانک پرل در مسابقهی جنجالی شیرینیپزی- جودی دمدمی و دوستان ۳
-استینک دمدمی در سوپرتندر- جودی دمدمی و دوستان ۴
-جودی دمدمی در دردسر حیوانهای خانگی – جودی دمدمی و دوستان ۵
-خانم دمدمی در بدبیاری روز تولد- جودی دمدمی و دوستان ۶
-آقای تاد در روز شوخی اول آوریل- جودی دمدمی و دوستان ۷
-جودی پری دندان میشود- جودی دمدمی و دوستان ۸
-جودی دمدمی چپدست میشود – جودی دمدمی و دوستان ۹
مجموعه استینک
-استینک هی آب میرود!- استینک ۱
-استینک و آب نبات گندهی فکاز کار انداز- استینک ۲
-استینک و بوگندوترین کتانیهای دنیا- استینک ۳
-استینک و سفر پرماجرا با خوکچه های هندی- استینک ۴
-استینک اَبَرقهرمان منظومهی شمسی- استینک ۵
-استینک و نبرد نهایی کُشتی انگشتی- استینک ۶
-استینک و راهپیمایی شبانهی زامبیها- استینک ۷
-استینک و قورباغهی عجیب و غریب- استینک ۸
-استینک و یک شب خوابیدن کنار کوسهها- استینک ۹
-استینک و حملهی کپک غولی- استینک ۱۰
-جودی انجمن مخفی تشکیل میدهد
جودی و دوستانش انجمنی مخفی تشکیل میدهند و رای تهیهی نقشهای دربارهی شهر، خانواده و انجمنی که عضوش هستند، وارد ماجراهای جالب و بامزهای میشوند…
-جودی مشهور میشود
جسیکا، همکلاسی جودی، در مسابقه مقام اول را به دست میآورد و عکسش هم در روزنامه محلی چاپ میشود. جودی هم به فکر میافتد که کاری کند تا مشهور شود و عکسش را در همهی روزنامهها چاپ کنند. و برای رسیدن به این هدف، چه کارها که نمیکند!
– جودی دنیا را نجات میدهد
جودی سر کلاس ناگهان میشنود که جنگلهای استوایی در خطر نابودی هستند. وقتی میفهمد که گونههای کمیاب طبیعت هم در خطرند ولی آدمها دست از زباله سازی بر نمی دارند، بیشتر میترسد و حالا جودی به فکر نجات دنیا افتاده است…
-جودی آینده را پیشگویی میکند
جودی دمدمی یک «انگشتر حالنما» جایزه میبرد. هر کس نگین انگشتر را فشار دهد، رنگ نگین عوض میشود و انگشتر حالش را نشان میدهد. جودی میخواهد به کمک این انگشتر، آینده افراد را پیشگویی کند. جالب اینکه بعضی از پیشگوییهایش درست از آب در میآید!
– جودی دکتر میشود
جودی دمدمی امروز تصمیم گرفته که در آینده دکتر شود. از خوششناسیاش، معلم علوم از بچهها میخواهد که هر کس درباره بخشی از بدن انسان تحقیق کند. اما دردسر از جایی شروع میشود که جودی تصمیم میگیرد تحقیق خود را با یک عمل شروع کند. او میخواهد شکم قورباغه برادرش را باز کند تا دل و رودهاش را ببیند و دوباره آن را بخیه بزند!
دور دنیا در هشت روز و نصفی
ایمی نیمی دوست جدید جودی دمدمی، او را در انجمن اسم من یک شعر است عضو می کند. جودی آنقدر با ایمی صمیمی میشود که نمیتواند از او دل بکند. اما لاکی و فرانک هم که حسودیشان شده با جودی قهر میکنند. آنها قرار بود با هم روی پروژهی «دور دنیا در هشت روز» کار کنند، اما حالا؟… داستان پیچ خورد، نه؟
جودی به کالج میرود
جودی دمدمی حوصله ندارد؛ حال و حوصلهی ریاضی را که هیچ رقمه ندارد! به جای آقای تاد دوستداشتنی، معلم جدیدی آمده که به نظرش، هم ریاضی جودی افتضاح است و هم رفتارش!
جودی کارآگاه میشود
جودی عاشق کتابهای کارآگاهی و حل معماهای پلیسی است. حالا هم آقای چیپس، سگ اداره پلیس گم شده و جودی شک ندارد که دست دزدهای بینالمللی در کار است.
جودی تصمیم میگیرد با دوستهایش یک گروه کارآگاهی تشکیل دهد و دست دزدها را رو کند. او برای این کار یک نقشهی معرکه کشیده…
جودی و تابستان پرماجرا
بابا و مامان به سفر میروند و جودی و استینک را به عمه اُپال میسپارند. حالا این به کنار، دو تا از رفیقهای جودی هم میخواهند تعطیلات را به جای دیگری بروند.
جودی از تابستان کسلکنندهای که در پیش دارد، شاکی است؛ اما اتفاقهایی میافتند که او به خواب هم نمیدید!
جودی و طلسم بدشانسی
از وقتی مامانبزرگ جودی یک سکه لهولورده به او داده جودی توی همه چیز شانس میآورد، از بولینگ گرفته تا مسابقه هجی کلمات. بیبروبرگرد، او سوار بر اسب خوششانسی است تا اینکه اتفاقی میافتد و بدشانسی از راه میرسد. یک حیاط پر از شبدر سه پر و بچه گربه فراری و …
جودی مریخی میشود
وقتش رسیده جودی اخمهایش را باز کند و لبخند بزند و با برادر کوچکش، استینکی لاستیکی مهربان بشود. اما مگر میتواند یک روز کامل خوشاخلاق باشد؟ چی؟ یک هفته کامل؟ البته با بافتنی انگشتی میتواند خودش را آرام کند و فکرش را از غرغر و بداخلاقی دور کند؛ ولی بافتنی انگشتی هم سختیهای خودش را دارد…
جودی و فهرست آرزوها
جودی دمدمی ملکه نوشتن فهرست است. او فهرستی از لقبهایی که به برادرش داده و فهرستی از هدیههای مورد علاقهاش دارد. و حتی فهرستی از فهرستهایش.
تا اینکه روزی چشمش به فهرست پیمانه ای مرموز مامانبزرگ لو میافتد. توی آن فهرست کارهایی عجیب و غریب نوشته شده: سوار فیل بشوم، توی یک قلعه بخوابم، اهرام مصر را ببینم…
وااای!حالا این فهرست پیمانهای چی هست؟
جودی ملکه میشود
میخواهم برای دخترعمویم، ملکه انگلستان، نامه بنویسم!
قرار است جودی برای درس مطالعات اجتماعی، درخت خانوادگی یا همان شجرهنامه درست کند. او از روی مدارک قدیمی خانوادگیشان میفهمد که ممکن است با ملکه انگلستان نسبت فامیلی داشته باشد!
جودی آرام و قرار ندارد تا هرچه زودتر این خبر دست اول را به دوستهایش بگوید. اما در کلاس، وقتی جسیکا از درخت خانوادگیاش میگوید، رازهای تازهای برملا میشود که جودی را حسابی غافلگیر میکند.
جودی کتابخوان میشود
جودی دمدمی و گروهش آمدهاند مسابقه را ببرند!
اولین مسابقه کتابخوانی در راه است. گروه کرم کتابهای مدرسه ویرجینیا دیر دارند از صبح تا شب کتاب میخوانند. جودی دمدی و گروهش کتاب میخوانند و نکتههای مهم را حفظ میکنند. آنها سر میز شام، زیر پتو یا توی کلاس کاراته کتاب میخوانند؛ حتی سعی میکنند تندخوانی کنند.
آیا کرم کتابهای معمولی میتوانند با گروهی از آکادمی درخت هوش رقابت کنند؟
شایعهای بر سر زبانها افتاده که یک کلاس چهارمی توی گروه رقیب است! این همه هیجان نفس هر کرم کتابی را بند میآورد.
راکی زنگ، در آقای شعبدهباز شگفتانگیز
راکی میخواهد در مسابقه تردستی شرکت کند. جودی به او پیشنهاد میکند که دستیارش باشد اما جودی خرابکاری میکند. راکی یک اسکناس یک دلاری از جودی میگیرد تا آن را غیب کند،جودی با اکراه می پذیر. راکی اسکناس را غیب می کند و …
ایمی نیمی در خبرهای داغ
ایمی دلش می خواهد مثل مادرش روزنامه نگار شود به همین دلیل با جودی تصمیم میگیرند در رونامه خبر هیجانانگیز تهیه و چاپ کنند اما در شهرشان اتفاق مهمی نمیافتد. آنها مطلبی درباره اژدهای دریاچه اسکاتلند میخوانند و تصمیم میگیرند در دریاچه شهرشان دنبال مار غولپیکر آبی بگردند…
فرانک پرل در مسابقه جنجالی شیرینیپزی
فرانک خیلی ناراحت است که هیچوقت در هیچ مسابقهای برنده نشده است. تصمیم میگیرد در مسابقههای مختلف شرکت کند تا بلکه جایزهای ببرد. توی مسابقهی یویو بازی شرکت میکند اما بازنده میشود. با طویاش در مسابقه حیوانات خانگی شرکت میکند اما طوطیاش …
استینک دمدمی در سوپرتندر
استینک توی اخبار میشنود که یک شهاب سنگ توی روسیه فرود آمده. او نگران میشود که نکند شهاب سنگ دیگری با شهر آنها برخورد کند. به همین دلیل قورباغه و وسایل مورد نیازش را جمع میکند به اجبار توی زیرزمین خانهشان که همیشه از آنجا می ترسیده پناه میگیرد…
جودی دمدمی در دردسر حیوانهای خانگی
دکتر جودی دمدمی تا یک حیوان خانگی مریض ببیند فوری متوجه میشود. آروارهها، گیاه گوشتخوار جودی بدجور مریض شده. حالا جودی باید دست به کار شود و فوری درمانش کند.
خانم دمدمی در بدبیاری روز تولد
هر سال در روز تولد خانم دمدمی اشکالی پیش میآید و برای همین امسال قرار است اوضاع تغییر کند.
امسال جودی دمدمی میخواهد همه چیز را برنامهریزی کند تا صد درصد مطمئن شود که روز تولد مامان عالی برگزار میشود. اما مگر به همین سادگیهاست؟
آقای تاد در روز شوخی اول آوریل
روز شوخی اول آوریل است و جودی آرام و قرار ندارد چون میخواهد معلمش آقای تاد را دست بیندازد.
اما او به یک دلیل دیگر هم روز اول آوریل را خیلی دوست دارد چون روز تولدش است. جودی نگران است که همه غرق کارهای بامزهی شوخی اول آوریل شوند و روز تولدش را فراموش کنند.
جودی پری دندان میشود
جودی دمدمی از یک پسر کلاس پنجمی شنیده که پری دندان وجود ندارد و حالا میخواهد خودش امتحان کند ببیند حرف او راست است یا نه! جودی برای این کار تنها به دو چیز احتیاج دارد: یک عدد دندان لق و یک تله برای پری دندان.
جودی دمدمی چپدست میشود
آینده مال چپدستهاست!
جودی راستدست است. فردا روز چپدستهاست و بابا و استینک قرار است این روز را جشن بگیرند و بروند کارخانهی بیسکویت نمکی. اما استینک دوست دارد جودی هم با آنها بیاید. مشکل اسنجاست که جودی برای شرکت در جشن باید تمام روز از دست چپش استفاده کند. اما انگار چپدست بودن به این راحتیها هم نیست!
تعطیلات خوش کریسمس
برف؟ آن هم بعد از صدسال؟ محاله!
جودی دمدمی برای بابانوئل فهرستی بلندبالا آماده می کند. استینک ولی دلش فقط یک چیز می خواهد: برف. صدسال است توی شهرشان برف نبارید و انگار دیر همه آن را از یاد برده اند. اما نه، امسال پستچی جدیدی به محله شان آماده که اسمش بابابرفی است و قیافه اش هم شبیه یک جن کوتوله است.
در جستوجوی گنج
با شما هستم آتیش پاره ها! گوش بدین به من!
وقتی خانواده دمدمی به جزیره اکالیپوک میرسند، دزد دریایی یک چشم عجیب و غریبی با نقشه گنج به استقبالشان میآید. اما در جزیره، تنها جودی و استینک نیستند که دنبال غنیمت دزدان دریایی میگردند. آیا آنها میتوانند پسر قدبلنده و دختر باهوشه را شکست دهند و گنج را پیدا کنند؟
توفان و تاریکی ترسناک
چترتان را محکم نگه دارید! تندباد دارد با سرعت نزدیک می شود! قرار است تندباد شدیدی به منطقه سکونت خانواده دمدمی بیاید.
خانواده دمدمی مواد غذایی و باتری و شمع خریده و خود را برای تندباد آماده کرده اند. اما تندباد علاوه بر باد و باران شدید با خودش اشباح و سوپر سنجاب و موجودات فضایی هم می آورد. حالا جودی و استینک در تاریکی و تندباد ترسناک، بدون تلویزیون و کامپیوتر، چه کار کنند؟
-جناغ آرزوها
استینک پرسید: “حالا باید جناغ بشکنیم و آرزو کنیم؟” و از توی جعبه، بزرگترین استخوان جناغ را که قهوهای و به شکل هفت بود برداشت و گفت: “شرط میبندم این جناغ دایناسور تیرکس است. یا شاید هم جناغ یک ولوسی رَپتِر.”
استینک هی آب میرود!
استینک هی آب میرود! اولین کتاب از مجموعهی استینک است.
استینک، برادر جودی دمدمی و قد کوتاهترین بچهی کلاس دوم است. جودی یک شب قد برادرش را اندازه میگیرد و میبیند استینک کوتاهتر شده! استینک حسابی نگران میشود. نخود و شیر میخورد، بلوز و شلوار راه راه میپوشد، به موهایش ژل میزند و …
آیا بالاخره استینک میتواند راه حلی پیدا کند که قدش بلندتر شود؟
-استینک و آب نبات گنده فکاز کار انداز
استینک یک آب نبات فک از کار انداز میخرد، اما فکش از کار نمی افتد! او هم معطل نمیکند. نامهای شکایتآمیزی مینویسد و بعد نعمت از آسمان میبارد! پنج کیلو آبنبات فک از کارانداز، یک جعبهی گنده پر از شکلات و چوب شور و پاستیل، مجموعهی کامل مدادهای میمونی و …
اما اگر بین آن همه بستهی ریز و درشت یک نامهی مهم کوچولو را نبیند، چی؟
-استینک و بوگندوترین کتانیهای دنیا
بوگندو، چندش آور، حال به هم زن!
استینک در نمایشگاه حال به هم زن موزه ی علوم، از ماشین استفراغ و دستگاه آروغ سنج دیدن می کند. او در میان آن همه بوی گند، می فهمد که دماغش حرف ندارد و حس بویایی اش معرکه است!
استینک حالا می خواهد مثل بهترین دوستش سوفی در مسابقهی بوگندوترین کتانی شرکت کند، اما مگر برنده شدن در چنین مسابقه ای به این سادگی هاست؟
-استینک و سفر پرماجرا با خوکچه های هندی
بیب، بیب، همه بروند کنار!
وقتی سه خوکچه ی هندی از فروشگاه حیوانات خانگی فرار میکنند، استینک و دوستانش سوفی و وبستر خوکچهها را به فروشگاه خانم بردویستل بر میگردانند و میفهمند توی فروشگاه قیامتی برپاست.
استینک و دوستانش تصمیم میگیرند برای صد و یک خوکچهی قلنبهی پشمالو خانه پیدا کنند. اما برای پیدا کردن چنین خانهای انگار باید به سفری پر ماجرا رفت…
-استینک اَبَرقهرمان منظومه شمسی
پلوتون چون کوچولوست، از منظومهی شمسی اخراج شده است. استینک تصمیم میگیرد برای سیارههای کوچولو و همینطور آدمهای کوچولو فکری کند.
دوست داری استینک موفق شود پلوتون را از این سرنوشت شوم نجات دهد؟ پس کمکش کن!
-استینک و نبرد نهایی کُشتی انگشتی
ای وااای! کارنامهی استینک مودی، عقل کل خانواده، عالی نشده. اگر استینک میخواهد دست به مبارزه بزند و نمرهی بدش در درس ورزش را جبران کند،باید فنهای زیرآبی،نصف کردن و منگنه را یاد بگیرد.
حالا نوبت کُشتی انگشتی است. پس عجله کن!
-استینک و راهپیمایی شبانه زامبیها
فقط یک هفته مانده تا جلد پنجم کابوس در خیابان زامبی منتشر شود. کتاب که چاپ شود، استینک اولین نفر توی صف است تا زودتر کتاب را بخرد و به راهپیمایی شبانهی زامبیها برود. استینک و دوستهایش لباس زامبی درست میکنند و میخواهند رکورد یک میلیون دقیقه مطالعه را به دست بیاورند. اما حرفهایی که استینک دربارهی زنده بودن زامبیها شنیده حسابی گیجش کرده…
نکند یکدفعه سروکلهی زامبی ها پیدا شود؟
-استینک و قورباغه عجیب و غریب
شاید استینک خیلی وروجک باشد ولی توی کلاس شنا مثل یک بچه قورباغهی بیدستوپاست.
روزی از نزدیک با یک قورباغهی جهش یافتهی عجیب و غریب روبهرو میشود و یکدفعه حسی قورباغهای در او گل میکند! کشمشهایی میخورد که شکل مگساند و بعد هم با کِرمها بازی میکند.
حالا باید دید آیا استینک میتواند به پسر قورباغهای معرکه تبدیل شود؟
-استینک و یک شب خوابیدن کنار کوسهها