زندگینامه و آثار منزوی
در این مقاله درباره زندگینامه و آثار منزوی بحث میکنیم که در یکم مهرماه سال ۱۳۲۵ در شهر زنجان و خانوادهای فرهنگی زاده شد. او برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش شعر کلاسیک بود. پدرش محمد نام داشت و به ترکی شعر میسرود. حسین در زادگاه خود دوران دبستان و دبیرستان را سپری کرد و پس از اخذ دیپلم از دبیرستان صدر جهانِ زنجان، در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران شد. سپس این رشته را رها کرد و به جامعهشناسی روی آورد اما این رشته را نیز ناتمام گذاشت.
او که بیشتر بهعنوان شاعری غزلسرا شناخته شدهاست، در سرودن شعر نیمایی، شعر سپید و ترانه هم تبحر داشت. نقش منزوی، در زندهکردن غزل معاصر، چشمگیر ارزیابی شدهاست و حتی بعضی از منتقدان کار او را انقلابی در غزل امروز میدانند و آن را با کاری که نیما در تحول شعر فارسی کرد، مقایسه کردهاند.
وی در ترانهسرایی نیز توانا بود، منزوی در ترانههایش هم به مانند اشعارش نگاه و توجه اصلیاش به عشق است و به قول خودش عشق هویت اصلی آثارش است. و آلبوم نسیما به خوانندگی علیرضا افتخاری از سرودههای اوست. بسیاری از غزلهای او توسط خوانندگان مشهوری نظیر: علیرضا افتخاری، کوروش یغمائی، همایون شجریان، داریوش اقبالی، محمد نوری و … خوانده شدهاست.
نخستین دفتر شعرش حنجره زخمی تغزل در سال ۱۳۵۰ با همکاری انتشارات بامداد به چاپ رسید و با این مجموعه بهعنوان بهترین شاعر جوان دوره شعر فروغ برگزیده شد. سپس وارد رادیو و تلویزیون ملی ایران شد و در گروه ادب امروز در کنار نادر نادرپور شروع به فعالیت کرد. وی در زمان فعالیتش در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامههایی مانند کتاب روز، یک شعر و یک شاعر، شعر ما و شاعران ما، آیینه و ترازو، کمربند سبز و آیینه آدینه را بهعهده داشت. وی چندی نیز مسئول صفحه شعر مجله ادبی رودکی بود.
حسین منزوی در سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد، عمر این ازدواج چندان طولانی نبود و در سال ۱۳۶۰ به جدایی انجامید. حاصل این ازدواج دختری به نام غزل است. منزوی در سالهای پایانی عمر به زادگاه خود بازگشت و تا زمان مرگ در زنجان باقی ماند.
وی سرانجام در روز شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر نارسایی قلبی و ریوی و پس از یک عمل جراحی طولانی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. علت مرگ او آمبولی ریوی بود. او در کنار آرامگاه پدرش در زنجان (قبرستان پایین) به خاک سپرده شد.
آثار
با عشق در حوالی فاجعه، مجموعه غزلی سروده شده از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۲
این ترک پارسیگوی (بررسی شعر شهریار)
از شوکران و شکر، مجموعه غزلی سرودهشده از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۶۷
با سیاوش از آتش (گزیده اشعار به انتخاب خود شاعر)
از ترمه و تغزل، گزیده اشعار، ۱۳۷۶
از کهربا و کافور
با عشق تاب میآورم، شامل اشعار سپید و آزاد سروده شده از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۷۲
به همین سادگی (مجموعه شعرهای سپید)
این کاغذین جامه، مجموعه برگزیده اشعار کلاسیک
از خاموشیها و فراموشیها
حنجرهٔ زخمی تغزل، دفتری از شعرهای آزاد و غزلهای سروده شده از ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۹
مجموعه اشعار حسین منزوی، انتشارات آفرینش و نگاه، ۱۳۸۸
حیدر بابا، ترجمه نیمایی از منظومه «حیدر بابایه سلام» سروده «شهریار»
دومان شامل اشعار ترکی حسین منزوی
نمونه ای از اشعار ترکی
آچ گؤزون تا یوخودان گوللر اویانسین غزلیم
آچ گؤزون تا باخیشیندان گون اوتانسین غزلیم
گؤره بیلمز گؤزلیم آی دا اوزوندن گؤزلی
آیا باخ تا کی حسددن پارالانسین غزلیم
سن اولان یئرده گولوم، گول ندی؟ دور گولشنی گز
قوی سنین باشیوه، پروانه دولانسین غزلیم
چیخ چمن سئیرینه، مدهوش ائله سروی، سمنی
قوی آدین عطر کیمین باغدا جالانسین غزلیم
گون ندی؟ آی ندی؟ اولدوز ندی؟ گؤیچکلر آدی
سن اولان یئرده گرکدیر قارالانسین غزلیم
قالمیشام، قاشینی، کیپریکلرینی، گؤزلرینی
قلمیم هانسینی وصف ائیلیه؟ هانسین؟ غزلیم
سنی آغوشه چئکنده، اورگیمدن، دئیهرم
اولا کاش دور زامان، بوردا دایانسین غزلیم
یا دایانسین، یا که هر لحظهسی، هر ثانیهسی
بیر ایل اولسون، ایلی بیر عؤمر اوزانسین غزلیم
سنی هر کیم دیله چالسا، گؤروم آغزی قوروسون
گؤروم آغزیندا عؤمورکن، دیلی یانسین غزلیم
ائلیمین غملری بسدیر منه سن آغلاما چوخ
قویما غملر، غمیمین اوسته قالانسین غزلیم
آغلاما، غم یئمه، گول، گوللر آچلسین بالاجان
ائله گول تا کی آتان غملری دانسین غزلیم
نمونه ای از غزلیات فارسی
بیتو به سامان نرسم، ای سر و سامان همه تو
ای به تو زنده همه من، ای به تنم جان همه تو
من همه تو، تو همه من، او همه تو، ما همه تو
هرکه و هرکس همه تو، ای همه تو، آن همه تو
من که به دریاش زدم تا چه کنی با دل من
تخت تو و ورطه تو ساحل و طوفان همه تو
ای همه دستان ز تو و مستی مستان ز تو هم
رمز نیستان همه تو، راز نیستان همه تو
شور تو آواز تویی، بلخ تو، شیراز تویی
جاذبهی شعر تو و جوهر عرفان همه تو
همتی ای دوست که این دانه ز خود سر بکشد
ای همه خورشید تو و خاک تو، باران همه تو
**************
به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایت
دلی که کرده هوای کرشمههای صدایت
نه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیز
که آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههایت
تو را ز جرگهی انبوه خاطرات قدیمی
برون کشیدهام و دل نهادهام به صفایت
تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
نمیکنم اگر ای دوست، سهل و زود، رهایت
گره به کار من افتاده است از غم غربت
کجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟
به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاک
به خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت
«دلم گرفته برایت» زبان سادهی عشق است
سلیس و ساده بگویم: «دلم گرفته برایت!»
*********
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تاسحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
من برق چشم ملتهبات را رقم زدم
تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نام تو به بام افقها، علم زدم
با وامی از نگاه تو خورشیدهای شب
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم
هر نامه را به نام و به عنوان هرکه بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه قسمت به غم زدم
[dka_post_list id=”29170″]
[dka_post_list id=”14359″]