کتاب کالیگولا اثر آلبر کامو

 

کتاب کالیگولا (Caligula) نمایش‌نامه ای است که آلبر کامو، نویسنده‌الجزایری-فرانسوی آنرا در سال ۱۹۴۴ منتشر کرد. نمایشنامه‌ کالیگولا در چهار پرده، داستان کالیگولا، امپراتور روم باستان را روایت می‌کند که از او به بدنامی یاد می‌شود. این اثر همچون دیگر آثار کامو، مفاهیمی مانند پیدا کردن معنای زندگی را بررسی کرده و آن را نقطه‌ی مقابل پوچی زندگی قرار داده است.

درباره کتاب

شخصیت اصلی کتاب کالیگولا را گایوس سزار که به کالیگولا (به معنای پوتین‌های کوچک)، معروف بود و در سال ۳۷ میلادی به امپراطوری روم رسید، تشکیل می‌دهد. امپراتور روم پس از مرگ خواهرش، که معشوقه او نیز بود، با هستی و حقیقت مرگ آشنا می‌شود و به این درک می‌رسد که «آدم‌ها می‌میرند و خوشبخت نیستند.» این دنیا دیگر برای کالیگولا کافی نیست و او اعتقاد دارد «دنیا به این صورت که ساخته شده است قابل تحمل نیست.» از همین رو، همان‌طور که خودش می‌گوید احتیاج به ناممکن دارد. احتیاج به ماه، یا به خوشبختی و یا به عمر ابد. در واقع او چیزی می‌خواهد که شبیه به دیوانگی است اما مهم این است که خواسته او «از این دنیا» نباشد.

حال اگر انتهای راه و زندگی انسان، مرگ است و آدم‌ها حتی خوشبخت هم نمی‌میرند، باید آن‌ها را از این مسیر پوچ آگاه کرد. باید این معرفت را که دنیا بی‌اهمیت است به مردم نشان داد تا به حقیقت برسند که اکنون آزاد هستند. آزاد هستند ناممکن‌ها را بخواهند و حتی با خدایان برابری کنند. از نظر تاریخی نیز کالیگولا اولین امپراتوری بود که خودش را خدای زنده خطاب کرد.

بنابراین کالیگولا با رسیدن به این نتایج احساس می‌کند سرانجام به موهبت آزادی رسیده و قصد دارد به دیگران هم درس آزادی بدهد. البته برای یاد گرفتن درس آزادی باید با هستی مرگ روبه‌رو شد و این نقطه‌ای است که سایه مرگ بر سر همه پدیدار می‌شود. کالیگولا به عنوان امپراتور روم این قدرت را دارد که خود، سایه مرگ برای همه‌کس باشد.