آبراهام مازلو (Abraham Maslow)
آبراهام مازلو (Abraham Maslow) در سال ۱۹۰۸ در یک محله فقیرنشین شهر بروکلین واقع در ایالت نیویورک متولد شد. با اینکه والدین او از مهاجرین یهودیتبار روسی و بیسواد بودند، پدرش تاجر موفقی شد که خیلی مشتاق بود فرزند خجالتی ولی فوقالعاده باهوشش حقوقدان شود. آبراهام ابتدا در یک کالج در نیویورک مشغول تحصیل حقوق شد ولی در سال ۱۹۲۸ به دانشگاه ویسکانسین رفت. در آنجا بود که به علم روانشناسی علاقهمند شد و کارش را با محقق مشهور، هَری هارلو، آغاز کرد.
در همان سال مازلو با دختر عموی خود بِرتا گودمَن ازدواج کرد.در سال ۱۹۳۴ مازلو در رشته روانشناسی دکترا گرفت ولی برای انجام تحقیقات بحثبرانگیزی در زمینه زندگی جنسی زنانِ دانشگاهی، به نیویورک بازگشت تا به همراه ادوارد تورندایک در دانشگاه کلمبیا در این زمینه کار کند.
در آنجا با آلفرد آدلر نیز آشنا شد. مازلو در کالج بروکلین به مدت ۱۴ سال به تدریس مشغول بود. مرشدان مازلو در این کالج، شامل مهاجران اروپایی میشدند مثل اریک فروم، کارِن هورنای، که هر دو روانشناس بودند و مارگارت مید که مردمشناس بود. مازلو کتاب اصول روانشناسی انحراف را در سال ۱۹۴۱ منتشر کرد و در سال ۱۹۴۳ مقاله مشهور او با عنوان «تئوری انگیزه» که مفهوم سلسله مراتب نیازها در آن معرفی شده است در نشریه«سایکولوژی ریویو » منتشر شد.
از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۹ مازلو ریاست گروه روانشناسی دانشگاه براندایس را برعهده داشت و در آنجا بود که کتاب انگیزش و شخصیت و به سوی روانشناسی بودن را به رشته تحریر درآورد. او در سال ۱۹۶۲ در یک شرکت که در زمینه تکنولوژی در کالیفرنیا فعال بود به تحقیق مشغول شد و همین تحقیقات به او کمک کرد تا ایدههایش را در مورد خودشکوفایی به محیط کار نیز ربط بدهد.
مازلو در سال ۱۹۶۸ به عنوان رئیس انجمن روانشناسی آمریکا انتخاب شد و در زمان فوتش در سال ۱۹۷۰ یکی از اعضای بنیاد لافلین بود.
تئوری “سلسله مراتب نیازها”که مبتنی بر بر پنج فرض عمده است:
– اصل منسجم بودن وجود انسان.هرانسان یک کل منسجم ونظام یافته است.
– اصل موقتی بودن ارضای نیاز.یعنی هرگز یک نیاز انسان به طور دائمی ارضا نمی شود.
– اصل تنوع نیازهای آگاهانه انسان.نیازهای آگاهانه انسان ها متنوع تر از نیازهای نهانی آنان است.
– اصل کاهش شدت نیاز ارضا شده(اصل کمبود).هرگاه یک نیاز تا حدودی ارضا شود،تا مدتی محرک رفتار وی نخواهد بود.
– اصل توالی.نیازها ی انسان به ترتیب برمبنای یک سلسله مراتب نسبتا قابل پیش بینی ،مطرح می شوند واز نیازهای ابتدایی وسطح پایین تا نیازهای سطح عالی امتداد می یابند.به این ترتیب هرسطح از نیازهای انسان فقط هنگامی فعال میشود که نیاز سطح پایین تر از آن ارضا شده باشد.
الف)نیازهای حیاتی:
1)نیازهای فیزیولوژی(زیستی).نیازهای حیاتی به آب ،هوا وخوراک
2)نیازهای امنیت.نیاز به حمایت و امنیت
ب)نیازهای روانی:
1)نیازهای اجتماعی(حمایتهای اجتماعی،هویت گروهی)
2)نیازهای احترام(احترام به خود،تشخص،شهرت،دسترسی به هدف های مورد نظر).
3)نیازهای خود شکوفایی.عبارت است از اینکه فرد بتواند تاثیر مشخص و مستقیمی بر نحوه زندگی خود داشته باشد.
4) نیازهای شناخت حیات و محیط.(شناختی)
5) نیازهای زیبایی شناسی
نیازها ی مذکور در سازمان ها به ترتیب زیر هستند: