زندگینامه و آثار حافظ

زندگینامه و آثار حافظ با نام کامل خواجه شمسُ‌الدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظِ شیرازی مشهور به لِسانُ‌الْغِیْب، تَرجُمانُ الْاَسرار، لِسانُ‌الْعُرَفا و ناظِمُ‌الاُولیاء، شاعر فارسی‌زبانِ سدهٔ هشتم ه‍.ق در این مقاله بررسی شده است. که بیش‌تر شعرهای او غزل است. مشهور است که حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی گرویده و همانندیِ سخنش با شعرِ خواجو مشهور است.
سال تولد حافظ روشن نیست و تنها برپایهٔ نشانه‌ها و قرائن حدود آن را می‌توان در سال‌های ۷۲۰ تا ۷۲۵ ه‍.ق تخمین زد. براین‌اساس، گزارش فخرالزمانی سن حافظ درهنگام مرگ را ۶۵ سال ذکر می‌کند که سال تولد را ۷۲۷ ه‍.ق به‌دست می‌دهد؛ اما این گزارش درست نیست. چراکه اگر منظور حافظ از «مجلس سلطان غیاث‌الدین» در غزل «ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود…»، جشن نوروز در روزگار غیاث‌الدین کیخسرو اینجو درنظر گرفته‌شود، و با توجه به این‌که دوران حکومت او تنها سه سال برقرار بوده، این غزل باید در همین دوره سروده شده‌باشد.
ازسوی‌دیگر، توجه به مضمون غزل، نشان‌دهندهٔ شوروشوق جوانی شاعر است و بر همین اساس می‌توان پنداشت که در آن روزگار، حدود دههٔ سوم از عمر بوده و اگر ۲۵ سال برای او درنظر گرفته‌شود، سال تولد او حدود ۷۱۳ ه‍.ق به‌دست می‌آید. از سوی دیگر، جلال‌الدین فریدون عکاشه نیز در همین دوران ربیعه‌ای در مدح غیاث‌الدین کیخسرو دارد. این احتمال است که کیخسرو در بهاری از دورهٔ دو تا سه سالهٔ حکومتش، جشنی بزرگ برپا کرده باشد که حافظ و عکاشه به آن اشاره نموده‌اند.
از سوم سوی، حافظ قطعه‌ای با مطلع «خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا/ ای جلال تو به انواع هنر ارزانی» خطاب به جلال‌الدین مسعودشاه اینجو — برادر غیاث‌الدین کیخسرو — سروده که ظاهراً مناسبتش فتح دوبارهٔ شیراز به‌دست وی بوده‌است. او در این قطعه به اندوختهٔ سه سالهٔ خویش در دورهٔ حکومت و وزارت مسعودشاه و غارت آن اشاره می‌کند که بر اساس آن، این ابیات پس از استیلای دوبارهٔ مسعودشاه بر شیراز در سال ۷۴۰ ه‍.ق سروده شده‌اند.
به‌باور قاسم غنی، این قطعه در فاصلهٔ ۲۵ تا ۳۰ سالگی حافظ سروده شده‌است که همچنان سال تولد وی را حدود میانهٔ دههٔ دوم سدهٔ هشتم ه‍.ق می‌نمایاند. مجتبایی با توجه به شواهد، سن حافظ را در این هنگام ۲۰ سال بیان کرده که سال تولدش را ۷۲۰ ه‍.ق نشان می‌دهد. محمد معین نیز سال ۷۱۵ ه‍.ق را برای تولد حافظ ذکر می‌کند.
نام حافظ، «محمّد» است اما براساس منابع نزدیک به روزگار او، نام و لقب «شَمسُ‌الدّین» و تخلص «حافظ»، تنها عنوان‌هایی است که در زمان حیاتش به آن‌ها خوانده می‌شده‌است؛ تخلّصِ «حافظ» به ادراکِ قلبی او از قرآن و آشنایی و انس صمیمانهٔ بازتاب‌یافته در اشارات و عبارات قرآنیِ منعکس در شعرش اشاره دارد.
وجهِ دیگر لقبِ «حافظ»، «آوازخوان» است که در فرهنگِ ایرانی به‌کار رفته‌است؛ چنان‌که به‌گفتهٔ محمود واصفی در بَدایِعُ‌الْوَقایِع، در هراتِ روزگارِ پایانیِ تیموری، خوانندگان را «حافظ» می‌خوانده‌اند. محمد پادشاه در فرهنگِ آنَنْدراج نیز «حافظ» را از قولِ فارسیان، «مُطرِب و قَوّال» معنا کرده‌است.
لقب‌ها و عنوان‌هایی مانند «خواجه»، «لِسانُ‌الْغِیب»، «تَرجُمانُ الاَسرار»، «مَخزَنُ الْمَعارِفُ السُّبحانیّه»، «مَعدِنُ اللَّطائِفُ الرُّوحانیّه»، «عُمدَهُالْعارفین»، «قُدوَهُالسّالِکین»، «سلطانُ الشُّعراء»، نسبت «شیرازی» و بسیاری دیگر پس از مرگ به او داده شده‌است.
محمّد گُلَندام، از او با عنوان‌های «مولانَا الاَعظَم»، «اَلْمرحومُ الشَّهید»، «مَفخَرُ الْعُلَما»، «اُستادُ نَحاریرُ الاُدَبا»، «شمسُ الْمِلَّهِ و الدّین» یاد می‌کند. برخی پژوهشگران عنوان «خواجه» را به‌خاطر آن دانسته‌اند که او مدتی به امور دولتی و دیوانی اشتغال داشته‌است. این درحالی‌است که پیش از او برخی ادیبان، شاعران و عارفان به این عنوان خوانده شده‌اند.
نامدارترین لقب او «لسان‌الغیب» است که به‌ظاهر نخستین بار در نفحات الانس جامی آمده‌است. پس از آن، در آثار برخی از دیگر نویسندگان مانند تذکرهالشعرای دولتشاه — که صد سال پس از حافظ نوشته شده — این لقب ذکر شده‌است. در نسخه‌ای از دیوان حافظ نیز — که تحت‌نظر ابوالفتح میرزا فرزند سلطان حسین بایقرا، و با مقدمه و خوشنویسی عبدالله مروارید تصحیح و تنقیح شده — این عنوان برای خود دیوان استفاده شده‌است.
نظرات دربارهٔ تبار و نیاکان حافظ گوناگون است. انصاری کازرونی اصالت خاندان حافظ را به عراق عجم رسانده و اهلیتش را رودآور همدان دانسته‌است و خود حافظ را زاده و پروردهٔ محلهٔ شیادان شیراز معرفی کرده‌است. اما نزدیک به نیم‌سده پس از انصاری، فخرالزمانی قزوینی نیاکان حافظ را اهل کوپای اصفهان دانسته و گزارش کرده که در روزگار اتابکان فارس به شیراز مهاجرت نموده‌است. مادرش نیز از کازرون بوده و در شیراز سکونت داشته‌است.
لقب جدّ حافظ را «غیاث‌الدین» و لقب پدرش را «بهاءالدین» یا «کمال‌الدین» یاد کرده‌اند. زرین‌کوب معتقد است که تمامی اطلاعات دربارهٔ پدر و خانوادهٔ حافظ، مبنی بر افسانه‌هاست و حتی وجود روایات مختلف دربارهٔ اصالت پدر حافظ، به این دلیل است که ساکنان شهرهای مختلف سعی‌داشته‌اند از طریق انتساب حافظ به شهرشان، کسب اعتبار کنند.
فخرالزمانی نیز داستانی از والدین و خردسالی حافظ بیان می‌کند که مورد تأیید هیچ منبع موجود دیگری نیست. او می‌گوید پدر حافظ بازرگانی ثروتمند بوده که با همسر کازرونی و فرزندانش در شیراز و در محل دروازهٔ کازرون زندگی می‌کرده‌است و پس از مرگش شیرازهٔ خانواده از هم می‌گسلد. هریک از دو پسر بزرگ‌تر به جایی هجرت می‌کنند و شمس‌الدین کوچک با مادر در شیراز می‌ماند و روزگار را با تهی‌دستی می‌گذرانند.
مادرش به‌ناچار وی را برای تربیت به فردی می‌سپارد، اما شمس‌الدین می‌گریزد و در نانوایی شاگردی می‌کند. در نزدیکی نانوایی مکتب‌خانه‌ای بوده که سبب ترغیب شمس‌الدین به تحصیل می‌شود. او بخشی از درآمدش را برای این کار پرداخت تا مدتی بعد خواندن قرآن و نوشتن فراگرفت.
سجادی می‌گوید گفته‌های فخرالزمانی دربارهٔ شمس‌الدین و دلبستگی‌اش به شاعری و احوال متغیر و گوشی‌نشینی‌اش در آستانهٔ باباکوهی و دیدن علی بن ابی‌طالب به بشارت سرآمدی فصاحت سخن در خواب، بسیار به افسانه‌هایی شبیه است که دربارهٔ دیگر شاعران نیز آورده‌اند؛ اما اینکه پدر شمس‌الدین را سه پسر بوده، احتمال درستی هست. ویکنز می‌گوید تردیدی نیست که در جوانی حق استفاده از عنوان «حافظ» را به‌دست‌آورد که تخلصش شد.
زندگی حافظ در قرن هشتم و در شیراز سپری شد. دلبستگی مَثَل‌گونِ حافظ به شهر محبوبش، موضوعی مکرر در شعرِ اوست و وی به شهر و اماکن و تفرجگاه‌های محبوبش مانند گلگشت مصلیٰ و آب رکن‌آباد اشاره می‌کند آنچنانکه محتوای بسیاری از اشعار وی از جمله غزل‌های معروف با مطلع «اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را» و «خوشا شیراز و وضع بی مثالش» آغاز می‌شود. اشعار حافظ شواهد فراوانی از آشنایی‌اش با زبان عربی، علوم اسلامی و ادبیات فارسی به همراه دارد.
مشهور است که حافظ در سال‌های نوجوانی و آغاز جوانی شاگرد نانوا بوده و از نسخه‌های خطّی نیز رونوشت برمی‌داشته‌است. آگاهی‌ها دربارهٔ تحصیل و تدریس حافظ فقط از اشاره‌های خودش در شعرها و نیز مقدّمه‌ای است که محمّد گلندام در نهایت اختصار نگاشته‌است. حافظ در اشعار خویش به حضورش در مدرسه، چهل سال تحصیل علم و فضل، درس صبحگاهی، و حفظ قرآن برپایهٔ قرائت‌های گوناگون اشاره کرده‌است.
بیشترِ صاحب‌نظران بر آنند که حافظ غزل فارسی را به اوجی رساند که دیگر هرگز تکرار نشد. شعر حافظ دارای سه فضای عاشقانه و عارفانه و مدحی است. حافظ پژوهان برجسته‌ترین ویژگی سبکی غزل او را «پریشانی» دانسته‌اند؛ یعنی استقلال و عدم ارتباط ابیات: هر بیت موضوعی علی‌حدّه مطرح می‌کند. حافظ با دگرگونی‌های پی‌درپی در صور خیال و بن‌مایه‌ها سبب می‌شود خیال شود که موضوع شعر پیوسته تغییر می‌کند، درحالی‌که شاید چنین نباشد.
در اثرپذیری حافظ از قرآن تردیدی نیست. انقلابِ حافظ در غزل، که همانا سرودنِ ابیاتِ معناً مستقل باشد، تحتِ تأثیرِ سبکِ قرآن بوده‌است. در عین حال، حافظ فرهنگ باستانی و فرهنگ اسلامی ایران را با دین، کلام، فلسفه و عرفان پیوند داد و در شعرش متبلور ساخت. او عناصر جهان‌بینی رندانه‌اش را وامدارِ فردوسی، خیام، سنایی، عراقی، عطار و مولوی است.
به‌گزارش خرمشاهی، حافظ از ۲۵ شاعر اثر پذیرفته‌است. این اثرپذیری‌ها هم جنبه‌های لفظی و هم جنبه‌های محتوایی داشته‌است. سبک بنیان‌گذاردهٔ حافظ، هم در مضمون و هم در محتوا، افزون بر شاعران روزگاران پس از او، بر شاعران دوران خودش نیز اثر گذاشت.
برخلاف سال‌زاد حافظ، سال درگذشتش چندان مورد اختلاف نیست. در نسخه‌ای از مقدمهٔ جامع دیوان، سال درگذشت حافظ ۷۹۲ ه‍.ق یاد شده و افزون بر آن، ماده‌تاریخ درگذشتش در یک دوبیتی نیز آمده‌است که همان سال را به‌دست می‌دهد: «به سال باء و صاد و ذال ابجد/ ز روز هجرت میمون احمد// به سوی جنت اعلیٰ روان شد/ فرید عهد شمس الدین محمد».
دیگر نویسندگان هم‌روزگار حافظ نیز این تاریخ را گفته‌اند. اما در نسخهٔ دست‌نویس دیگری از دیوان با همان پیشگفتار، سال درگذشت حافظ ۷۹۱ ه‍.ق نوشته شده‌است. نکتهٔ قابل توجه این است که نویسنده، دوبیتی یادشده را — که سال ۷۹۲ ه‍.ق را نشان می‌دهد — برای ماده‌تاریخ درگذشت حافظ آورده‌است و برخی از تذکره‌نویسان و نویسندگان معاصر نیز سال ۷۹۱ ه‍.ق را پذیرفته‌اند.
برخی نسخه‌ها از همین مقدمه، «به سال ذال و صاد و حرف اول …» را به‌عنوان ماده‌تاریخ آورده شده‌است که ۷۹۱ ه‍.ق را به‌دست می‌دهد و محمد قزوینی بر این باور است که عمداً برای تطبیق با تاریخ مورد نظر تغییر داده شده‌است. در قطعه‌ای دیگر که در پایان بسیاری از نسخه‌های دیوان آمده، ماده‌تاریخی با عبارت «بجو تاریخش از خاک مصلیٰ» برابر با ۷۹۱ ه‍.ق درج شده که مانند گزارش سال ۷۹۴ ه‍.ق از سوی دولتشاه سمرقندی، این نظر نیز با رأی متقدمان و معاصران حافظ مغایرت دارد.
حافظ را در کتِ شیراز یا مصلای شهر به‌خاک سپردند. در سال ۸۵۵ ه‍.ق پس از تسخیر شیراز به‌دست ابوالقاسم بابر تیموری، به‌فرمان وزیرش، مولانا محمد معمایی، بنایی بر آرامگاه ساختند. ظاهراً بعد‌تر آرامگاه بزرگ‌تر شده و بناهایی دیگر بر آن ضمیمه کردند. در تقویم رسمی ایران ۲۰ مهر روز بزرگداشت حافظ نامیده شده‌است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

👉امتیاز بده.