چرا کتاب نمی خوانیم؟
برای کتاب نخواندن ده ها دلیل (بهانه) اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، حتی سیاسی آورده می شود. دلایلی مانند گرانی کتاب، مشغله افراد و کمبود وقت، توسعه فضای مجازی و …
کتاب نخوان ها خود را با این دلایل راضی نگه می دارند. هر چه این دلایل سیاسی تر باشد رضایت حاصل از آن هم بیشتر است.
مهم ترین دلیل کتاب نخواندن در ایران این است که متاسفانه کشور ما ساختار علمی ندارد. به عبارت دقیق تر تفاوتی بین دانا و نادان وجود ندارد و گاه نادان ها در موقعیت برتری قرار می گیرند. است که وقتی دانایی امتیاز چندانی به شمار نمی آید کسی علاقه و احساس نیازی به کتاب پیدا نمی کند.
– کتاب نمیخوانیم چون پدر و مادرمان کتابخوان نبودند
خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است، نخستین محلی هم هست که یک انسان از بدو تولد در آن پا میگذارد و پدر و مادر نخستین کسانی هستند که ما با آنها برخورد داریم و لذا نقشی فوقالعاده مهم و سنگین را در فرآیند اجتماعی شدن یک فرد ایفا میکنند؛ نقشی که دارای آثار بلندمدت به درازای یک عمر است.
-کتاب نمیخوانیم چون آموزش کتابخوانی به ما داده نشده است
نقش آموزش و علیالخصوص آموزش مقدماتی که در کشور ما تحت عنوان نام آموزش و پرورش مطرح میشود یکی از مهمترین ابعاد یک فرد را در حساسترین موقعیتهای زندگی او یعنی کودکی و نوجوانی تشکیل میدهد. جوانی که دبیرستان را تمام کند حداقل ۱۱ سال از عمر خویش را از کودکی تا نوجوانی در مدرسهای گذارنده که مهمترین نقش را در اجتماعی شدن و رشد و آموزش او ایفا میکند واقعیت این است که در ایران کتاب خواندن توسط خود فرد از دورهی مدرسه آغاز میشود و اولین کتابهایی به فرد داده میشود تا بخواند کتاب درسی است. این کتابها بنا بر مقتضیات خود سرشار از مطالب سنگین هستند که خواندن آنها نیز یا اجبار و فشار توام میشود و نظام آموزشی ما هیچگاه به فکر آشتیدادن دانش آموزان با کتاب نبوده است و جایگزین یا همراهی نیز برای کتاب درسی ارائه نکرده است. حافظهمحوری بزرگترین اشکال این نظام آموزشی است که دانشآموز را به حفظ مطالب سنگین کتابها و ارائهی این حفظیات در آزمونهای خستهکننده مجبور میکند و اولین جرقهی بیعلاقگی به کتاب را در دانشآموزان می زند.
-کتاب نمی خوانیم چون پرسشگر نیستیم
مطالعه به زیرساختهایی هم احتیاج دارد که ما در کشورمان نداریم و تقویتش هم نکردهایم، یکی از این زیرساختها روحیهی پرسشگری است. فردی که پرسشگر باشد حتماً برای یافتن پاسخ سئوالش به سراغ مطالعه میرود. تقویت این روحیه در خانواده و نظام آموزشی رخ میدهد اما همانطور که میدانیم خانواده در کشور ما اغلب با یک دیکتاتوری همراه بوده است و در دیکتاتوری پرسیدن سئوال و حتی در بعضی مواقع اندیشیدن به سئوال گناهی است که تنبیهی سخت به دنبال دارد؛ البته خوشبختانه این نقیصهی خانوادهی ایرانی امروزه تا حد زیادی برطرف شده اما همچنان در نظام آموزشی ما پرسیدن چندان رایج نیست؛ معلم سر کلاس می آید و یک جزوه را به دانش آموزان ارائه میکند و میرود و از همان نیز امتحان می گیرد و معمولاً یا فرصت سئوال در کلاس ایجاد نمیشود یا به سئوال جواب درستی داده نمیشود یا فرد پرسشگر از طرف معلم و گاه خود همکلاسی هایش با برخورد بدی روبرو می شود؛ معلمی که در تنگنای پاسخ به سئوال قرار می گیرد یا پاسخ درستی نمی دهد یا با دانش آموز پرسشگر برخورد میکند. البته وقتی هم سئوالی مطرح می گردد اغلب در حیطهی همان بخش محدود کتاب است.
-کتاب نمی خوانیم چون رسانههایمان ضعف دارند
معمولاً به بخش معرفی کتاب به عنوان رفع تکلیف در رسانه ها نگریسته می شود. به عنوان مثال به رسانه ی ملی توجه کنید. در این رسانه برنامه های مرتبط با کتاب و کتاب خوانی معمولاً در بدترین ساعت های روز و کم بیننده ترین ساعات پخش می شود و اگر هر چند وقت یک بار نیز کاری که در چشم باشد انجام شود زمانی بسیار اندک است و از روش هایی استفاده می کند که کمترین تاثیر را دارند در صورتی که همانگونه که گفتیم ترویج مطالعه احتیاج به کار ریشه ای و زیر بنایی و شیوه های خاص خود دارد. برنامه هایی که تخصصاً به کتاب می پردازند جزو کم بیننده ترین برنامه های تلویزیونی هستند و فقط مخاطب خاص را به خود جلب می کنند در صورتی که تبلیغ کتاب باید به صورت غیر مستقیم و چنان باشد که بیشترین تاثیر را در مخاطب بر جای گذارد و در بهترین ساعات و زمان های پخش در رسانه های صوتی و تصویری واقع شود.
برای مثال در میان سریال ها و برنامه های تلویزیونی و نه به صورتی کاملاً آشکار که بیننده را از کتاب بیزار کند کتابی را که بازیگر یک سریال تلویزیونی در سریال به دست می گیرد و می خواند چند برابر یک تبلیغ بی پرایه و روشن، می تواند اثر گذار باشد؛
-کتاب نمی خوانیم چون به متون کتاب اعتماد نداریم
سانسور کتاب ها یکی از دلایلی است که بیشتر افراد کتاب نمی خوانند. چرا فضای مجازی بیشتر از کتاب طرفدار دارد؟ دلیلش مشخص است. شبکههای اجتماعی و فضای اینترنت این امکان را به مردم داده است که به سرعت نوشته ها، قطعات موسیقی، تصاویر فیلمبرداری شده، نقاشی یا سایر آثار هنری، و متونی را که تولید میکنند به اشتراک گذاشته و منتشر کنند، بدون آنکه کسی به آنها بگوید کجا را باید حذف کنند. در حالی که بیشتر تولید کنندگان محتوا آدم های کم سواد و بی مایه هستند ولی طرفدار دارند اما نویسندگان کتابها با داشتن دانشی عمیق و تحقیق فراوان کتابی را منتشر می کنند ولی کسی سراغ خرید کتاب آنها نمی رود.
چاره کار چیست؟
یکی از راه های ترویج کتاب خوانی این است که دانایی جایگزین مدرک و رانت بشود. مثلا اگر افرادی که بتوانند خوب تحلیل کنند، خوب بنویسند، خوب سخنرانی بکنند و خوب آسیب شناسی بکنند پیشرو باشند افراد نیاز به کتاب خواندن پیدا می کنند. اما وقتی افراد کمترین علم و سرف داشتن مدرک و یا حتی بدون مدرک و با داشتن پارتی صاحب مشاغل و مناصب می شوند دیگر نباید انتظار داشت که مردم کتاب بخوانند.
بی شک گسترش کتاب خوانی به عنوان ضرورتی اجتناب ناپذیر، تنها زمانی به فرهنگی عمومی تبدیل می شود که جامعه آن را نیازی پایان ناپذیر و وسیله ای برای رشد و پویایی شخصیت خود بداند و مطالعه، در کنار سایر کارهای روزانه، در زندگی مردم وارد شود و این گونه نباشد که کتاب، به افراد خاصی از جامعه اختصاص داشته باشد؛ بلکه همگان تکامل و پیشرفت را در انس با کتاب بدانند.
فواید کتاب و کتابخوانی