آلن گرتز، در کتاب این کتاب را ممنوع کنید، داستان مبارزه ی دختری را به تصویر می‌کشد که نسبت به ممنوع بودن برخی از کتاب‌های مدرسه اعتراض می‌کند و به دنبال عامل آن است.
شخصیت اصلی کتاب این کتاب را ممنوع کنید (Ban This Book) ایمی‌آن دختر اهل مطالعه و بی‌‌حاشیه‌ای است که به کتابخانه‌ی مدرسه می‌رود تا کتاب مورد علاقه‌ی خود را پیدا کند، اما متوجه می‌شود که آن اثر ممنوع شده است!
قهرمان سربه‌زیر و کتابخوان قصه‌ی ما، هرچه توی کتابخانه دنبال کتاب مورد علاقه ‌اش می ‌گردد، آن را پیدا نمی ‌کند. کتابدار مهربان مدرسه می ‌گوید این کتاب را از قفسه‌ها جمع کرده‌اند چون مادر یکی از دانش‌آموزها آن را برای مطالعه‌ی بچه‌ها مناسب نمی بیند.
خبر جمع آوری کتاب‌ ها، مثل بمب توی مدرسه صدا کرده! همیشه همه جای دنیا، آدم‌هایی هستند که خیال می ‌کنند می توانند به جای دیگران فکر کنند و تصمیم بگیرند!
خبر جمع‌آوری کتاب‌ ها در مدرسه پخش می‌شود و هیاهویی به وجود می‌آید! دانش‌آموزان با رهبری ایمی‌آن فهرستی از کتاب‌های ممنوعه جمع‌آوری می‌نمایند و برای خود کتابخانه‌ا ی پنهانی در کمد مدرسه‌ی ایمی‌آن درست می‌کنند. کتاب‌ها بین بچه‌ها دست به دست می‌شود و ایمی‌آن همه را به سمت مطالعه‌ سوق می‌دهد. اکنون که کتاب‌ها توقیف‌ شده‌اند حتی کسانی هم که اهل مطالعه نیستند با اشتیاق به دنبال این آثار ممنوعه می‌گردند. این روال ادامه می‌یابد تا جایی که اوضاع مدرسه به طور کلی تغییر پیدا می‌کند، اما همه چیز بر همین منوال نمی‌ماند و …

بخشی از کتاب:

پنجشنبه خیلی زود رسید؛ به خودم که آمدم توی وانت بابا بودم و او داشت من را به جلسه‌ی انجمن می‌برد. باید توی جلسه‌ی انجمن مدرسه توضیح می‌دادم که چرا از فرار به موزه‌ی نیویورک خوشم می‌آید. هر کیلومتری که جلو می‌رفتیم، از این‌که دهانم را زیادی باز کرده بودم، پشیمان‌تر می‌شدم.
جلسه‌ی انجمن مدرسه توی اتاقی در طبقه‌ی سوم ساختمانی بزرگ و خاکستری، در مرکز شهر تشکیل می‌شد. میزی منحنی جلوی اتاق بود که بعضی از اعضای انجمن از قبل آن‌جا نشسته بودند و روبه‌رویشان دو ردیف صندلی خشک بود که با راهروی باریکی از میز جدا شده بود.
جلوی راهرو سکویی قرار داشت که یک میکروفون رویش بود. میکروفونی که قرار بود من بلند شوم و با آن صحبت کنم.
تکه‌کاغذ تاشده‌ای که سخنرانی‌ام درباره‌ی فرار به موزه‌ی نیویورک را رویش نوشته بودم، توی جیبم مچاله شده بود. در تمامِ عمرم فقط یک چیز را دزدیده بودم، یک آبنبات‌چوبی از سوپرمارکت، وقتی چهار سالم بود. وقتی توی صف پرداخت بودیم، قاپیدمش و چپاندمش توی جیبم؛ اما آن‌قدر بزرگ شده بودم که بدانم کارم اشتباه است و توی تمام مسیر خروج و توی پارکینگ حس می‌کردم آن آبنبات رادیواکتیو است. حس می‌کردم همه می‌توانند آن را ببینند. انگار همه فهمیده‌اند که من دختر بدی هستم. آن‌قدر احساس سوختن می‌کردم که یک‌دفعه زدم زیر گریه و قبل از این‌که سوار ماشین شویم به همه‌چیز اعتراف کردم. حالا تکه‌کاغذی که توی جیبم بود همان حس را به من می‌داد. از این‌که توی مسیر رسیدن به ساختمان شروع به آژیر کشیدن نکرد، تعجب کردم. چه‌طور قرار بود که بلند شوم و متنم را جلوی بقیه بخوانم؟

درباره (نویسنده) آلن گرتز

الن مایکل گرتز (Alan Gratz) (متولد ۲۷ ژانویه ۱۹۷۲) نویسنده ۱۶ رمان برای بزرگسالان جوان از جمله زندانی B-3087 ، کد افتخار و پناهنده است. گرتز در ناکسویل ، تنسی متولد شد. وی دارای مدرک B.A. در نوشتن خلاق و کارشناسی ارشد آموزش انگلیسی، هر دو از دانشگاه تنسی، ناکسویل است. گرتز در آسویل ، کارولینای شمالی زندگی می کند.

 

جهت ثبت نام کتاب | خرید کتاب روی دکمه مشاهده جزئیات و خرید کلیک کنید.

 

کتاب این کتاب را ممنوع کنید اثر آلن گرتز انتشارات پرتقال
144,000 101,050 تومان
مشاهده جزئیات و خرید

کتاب این کتاب را ممنوع کنید اثر آلن گرتز انتشارات پرتقال

مشخصات

  • شابک
    9786004622295
  • ناشر
    پرتقال
  • قطع
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
👉امتیاز بده.