کتاب مرد سوم (The third man) اثر گراهام گرین

 

کتاب مرد سوم (The third man) داستانی پرفراز و نشیب درباره رویارویی خیر و شر است مانند دیگر آثار گراهام گرین (Graham Greene) رمان‌نویس، نمایشنامه نویس، منتقد ادبی و سینمایی و نویسنده پر کار داستان‌ها و رمان‌های انگلیسی.
هالی مارتیینز نویسنده رمان‌های عامه‌پسند و وسترن آمریکایی برای دیدن دوست دیرینه خود هری لایم به وین می‌رود، اما درست روزی به وین می‌رسد که لایم اندکی قبل از آن در یک تصادف رانندگی کشته شده است.

بخشی از کتاب مرد سوم

مارتینز به من گفت : ” چیزی را که از نگاه اول در وجود او نپسندیدم ، کلاه گیسش بود. یکی از آن کلاه گیسهای خیلی آشکار بود، پهن و زرد بود و پشت سرش سیخ سیخ بود و درست روی سر جا نمی افتاد. کسی که طاسی را نمی پذیرد ، باید یک چیز ساختگی در وجودش داشته باشد. صورتش هم یکی از آن صورتهایی بود که خط های دقیق و حساب شده یی دارد. درست مثل اینکه آرایش کرده باشد ـ خطوطی در صورت برای جذابیت بیشتر و خطوطی در گوشه های چشم. طوری آرایش کرده بود که توجه دختر مدرسه یی ها را جلب کند.”

این مکالمه مدتها بعد صورت گرفت، موقعی این ماجرا را برای من تعریف کرد که دیگر آبها از آسیاب افتاده بود. ما در “اولدوینا ” پشت همان میزی نشسته بودیم که او آنروز صبح با “کورتز” آنجا نشسته بود. و وقتی که داشت جمله مربوط به دختر مدرسه ها را می گفت، دیدم که چشمهایش ناگهان به جایی دقیق شدند یک دختر بود – بنظر من مثل هر دختر دیگری بود که با عجله زیر برف راه میرود . ” – ” چیز خوشگلی است ؟ “

نگاهش را از دختر برداشت و گفت: ” این چیزها دیگر از من گذشته میدانی گالووی؟ ، در زندگی هر مردی زمانی میرسد که آدم همه ی این جور چیزها را کنار می گذارد ….”
– میفهمم ولی فکر کردم که تو داشتتی به یک دختر نگاه می کردی “.
– ” نگاه می کردم. اما تنها به این دلیل که برای یک لحظه او مرا بیاد “آنا” انداخت . آنا اشمیت ” .
– ” او کیست؟ یک دختر است؟ ”
– ” اوه ، بله ، بهرحال ” .
– “منظورت از بهرحال چیست؟”
– “او دوست هری بود .”
– حالا نوبت تو شده؟”.
– ” او از آن دخترها نیست ، گالووی. او را در مراسم تدفین هری ندیدی؟ من دیگر دنبال دردسر نیستم. من دردسر دیگری دارم که برای تمام عمرم کافی است . ” .
من گفتم : “داشتی از کورتز برایم حرف میزدی”.
ظاهرا ” کورتز ، آنروز آنجا نشسته بود و کتاب ” سوار تنهای سانتافه ” را به رخ می کشید. موقعیکه مارتینز سر میزش نشست او با علاقه یی ساختگی گفته بود : “دلهره یی که شما در داستان ایجاد می کنید ، شگفت انگیز است ” .
– ” دلهره ؟ ” .
– “هیجان. شما استاد هیجان هستید. در پایان هر فصل آدم تنها باید حدس بزند …”
مارتینز گفت : ” پس شما دوست هری بودید ؟ “.
– ” فکر می کنم بهترین دوستش . و بعد از یک مکث که ظاهرا ” در طول آن داشت اشتباهش را تصحیح می کرد، ادامه داد : ” البته بعد از شما ” .
– ” به من بگو که او چطور مرد ؟ ” …

 

جهت خرید اینترنتی وآنلاین کتاب مرد سوم روی دکمه مشاهده جزئیات و خرید کلیک کنید.

 

 

 


👉امتیاز بده.