کتاب سه تار اثر جلال آل احمد

کتاب سه تار نوشته‌ جلال آل احمد، مجموعه‌ای از چند داستان است که در آن‌ها به جهل، خرافات، عقاید افراطی و اشتباه شایع میان مردم پرداخته شده است. شاید بتوان گفت که داستان برای جلال آل احمد که همواره دغدغه‌های عقیدتی، سیاسی و اجتماعی داشت، بستری بود برای بیان آنچه که می‌اندیشید. به همین خاطر است که آثار ادبی وی پر از فراز و نشیب‌های گوناگون است.

بخشی از کتاب سه تار

من به این یکی خیلی علاقه پیدا کرده بودم . وقتی هم که تنها بودم، به شنیدن صدای گریه اش نمی خندیدم، غصه ام می شد. ولی هروقت با این خواهر بدجنسم بودم، او پفی می زد به خنده و مرا هم می خنداند. و آن وقت بود که مادرمان عصبانی می شد.

جای معینی نداشت. هر شیی یک جا می نشست و من به خصوص از گریه اش خوشم می آمد که بی صدا بود. شانه هایش هم تکان نمی خورد. صاف می نشست، جم نمی خورد و اشک از روی صورتش سرازیر می شد و ریش جو گندمی اش ، از همان بالای بام هم پیدا بود که خیس شده است.

آن شب او هم آمد و رفت، صافی روبه روی من ، روی حصیر نشست. کناره هامان همه دور حیاط را نمی پوشاند و یک طرف را حصیر می انداختیم. طرف پایین حیاط دیگر پر شده بود. رفقای پدرم همه همان دم دالان می نشستند .

آبدارباشی شب های روضه هم آن طرف، توی تاریکی، پشت گلدان ها ایستاده بود و نماز می خواند و من فقط صدایش را می شنیدم که نمازش را بلند بلند می خواند.

چه قدر دلم می خواست نمازم را بلند بلند بخوانم. چه آرزوی عجیبی بود! از وقتی که نماز خواندن را یاد گرفته بودم، درست یادم است، این آرزو همین طور در دلم مانده بود و خیال هم نمی کردم این آرزو عملی بشود. عاقبت هم نشد.
برای یک دختر، برای یک زن که هیچ وقت نباید نمازش را بلند بخواند، این آرزو کجا می توانست عملی بشود؟ …



👉امتیاز بده.