کتاب آرامش یا آسایش اثر مت هیگ

کتاب آرامش یا آسایش (The comfort book) اثر مت هیگ با درون‌مایهٔ روان‌شناسی اجتماعی مجموعه ای دلگرم کننده از نقل قول ها و یادداشت های شخصی نویسنده است. که گاه برای آرام‌کردن خودش چیزهایی می‌نویسد؛ چیزهایی که در روزهای سخت یاد گرفته؛ فکرهایش، مکاشفه‌هایش و فهرستی از چیزهای مختلف، مثال‌های مختلف، چیزهایی که می‌خواهد یادش بماند یا چیزهایی که از دیگران و سرگذشت آن‌ها یاد گرفته است.

خود نویسنده در مقدمه کتاب نوشته است: گاهی برای آرامش خاطرم چیزهایی مینویسم؛ چیزهایی که در دورانی سخت یاد گرفته ام، اندیشه ها، تأملات، فهرستها، سرمشقها؛ چیزهایی که می خواهم به خودم یادآوری کنم یا چیزهایی که از دیگران یا از زندگی دیگران آموخته ام.

تناقض عجیبی است که بسیاری از روشنترین و آرامش بخشترین درسهای زندگی را در بدترین دوران زندگی مان می آموزیم. از طرفی زمانی که گرسنه هستیم بیشتر از همیشه به غذا فکر می کنیم و زمانی که از کشتی به دریا می افتیم بیشتر از همیشه به قایق نجات می اندیشیم. از این رو، اینها برخی از قایق های نجات من هستند؛ افکاری که من را از غرق شدن در امان نگه داشته اند. امیدوارم برخی از آنها شما را نیز به خشکی برسانند.

بخشی از کتاب آرامش

وقتی سرخورده و ناراحت هستی، مهم است به یاد داشته باشی که افکار برآمده از این احساسات، واقعیت های عینی و بیرونی نیستند. به عنوان مثال وقتی بیست و چهار سال داشتم متقاعد شده بودم که هرگز تولد بیست و پنج سالگی ام را نخواهم دید.

کاملاً مطمئن بودم با وجود درد و رنج روحی ای که ناگهان با آن مواجه شده بودم، قادر نخواهم بود هفته ها یا ماهها دوام بیاورم و حالا من چهل و پنج ساله دارم اینجا این پاراگراف را می نویسم. افسردگی دروغ می گوید. با این که خود آن احساسات واقعی بودند، من را به سمت باورهایی سوق دادند که قطعاً حقیقت نداشتند.

از آنجا که واقعاً نمیدانستم چگونه در دل این افسردگی خودکشی گرایانه فرورفتم، تصور می کردم که هرگز راهی برای خروج پیدا نخواهم کرد. متوجه نشدم که چیزی بزرگتر و مهم تر از افسردگی وجود دارد و آن زمان است.

زمان دروغهایی را که افسردگی می گوید نفی می کند. زمان به من نشان داد چیزهایی که افسردگی برای من در نظر می گرفت سفسطه بودند نه پیشگویی.
این بدان معنا نیست که زمان تمام مسائل مربوط به سلامت روان را حل می کند، بلکه به این معناست که نگرشها و رویکردهای ما در ذهن خودمان تغییر می کنند و اغلب با انتظاری طولانی بهبود می یابند تا به آن چشم اندازی برسند که ترس و ناامیدی مانع از نمایش آن می شد.

وقتی حرف از سلامت روان می شود مردم از قله ها و ناهمواریها صحبت می کنند، تپه ها و دره ها و البته چنین استعاره های مکان انگارانه ای منطقی به نظر می رسند. مطمئناً می توانی هبوطهایی با شیب تند و سربالایی های سنگلاخ را در زندگی احساس کنی، اما مهم است به یاد داشته باشی که ته دره قطعاً روشنترین منظره را ندارد و این که گاهی تنها کاری که برای دوباره بلند شدن باید انجام دهی این است که رو به جلو حرکت کنی. …


👉امتیاز بده.