کتاب جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ
کتاب جاناتان مرغ دریایی (Janathan Livingston Seagull) اثر ریچارد باخ، حکایتی در قالب رمان کوتاه است. این کتاب داستانی از زندگی همه انسانها است؛ انسانهایی که به زندگی در اجتماع خودساخته خو کردهاند و هیچ برون رفتی از قوانین و چهارچوبهای خودساخته متصور نیستند.
یک مرغ دریایی به نام جاناتان بر خلاف مرغان دریایی دیگر که پرواز و زندگی را فقط در به دست آوردن غذا در کنار ساحل (قانع بودن به حداقل آنچه میتوان داشت) خلاصه کردهاند، دوست دارد شوق پرواز را تجربه کند، دوست دارد لذت پرواز را تجربه کند و سرعت را. پرواز همان قابلیتی است که در ذات بالهای جاناتان است…
داستان مرغ دریاییای که نمیخواهد مثل بقیه مرغان دریایی زندگی کند، میخواهد تندتر و بالاتر پرواز کند. اما همنوعانش تغییر را دوست ندارند و او را از جمع خود میرانند. اما به راستی، جاناتان تنها مانده است یا مرغانی که او را راندند؟
سرگذشت این مرغ دریایی بلند پرواز، نزدیک چهل سال است که میلیونها نفر را محسور خود کرده است. کتابی سرشار از امید. داستان پرواز و رهایی. داستان چگونه پریدن و چگونه دل کندن، داستان رها کردن و شکستن تمام عادات. یک داستان نمادین که میشود از آن اوج گرفتن را آموخت. اینکه هرگز نباید مایوس شد و دست از تلاش کشید.
بخشی از کتاب کتاب جاناتان مرغ دریایی
فکر کرد بنابراین، این آسمان است و اجباراً با خودش تبسمی کرد. ارزیابی آسمان در چنین لحظهای که فرد وارد آن میشد اصلاً شایسته نبود.
ازآنجاییکه او اکنون از زمین، بالای ابرها و به همراه دو مرغ دریایی درخشان میآمد متوجه شد بدن خودش نیز به درخشندگی آنها میشود. در حقیقت همان جاناتان جوان که همیشه در پشت چشمان طلاییاش زندگی کرده بود آنجا بود با این تفاوت که شکل بیرونیاش تغییریافته بود.
بدنش شبیه اندام یک مرغ دریایی بود با این تفاوت که اکنون خیلی بهتر از اندام قبلیاش با آن پرواز میکرد. با خود گفت: چراکه نه، با نصف تلاش بهسرعت و موفقیتی دو برابر از بهترین روزها در روی زمین دست خواهم یافت. اکنون پرهایش با سفیدی و تلالو خاصی میدرخشید و بالهایش چون ورقههای نقرهای صیقل یافتهای نرم و کامل بودند. او شادمانه با وارد آوردن نیرو به این بالهای تازه به پی بردن مواردی درباره آنها پرداخت…