کتاب مدرسه جاسوسی ۴ تعطیلات مرگبار اثر استوارت گیبز

کتاب مدرسه جاسوسی ۴ تعطیلات مرگبار اثر اِستوارت گیبز داستانی پرکشش و ماجراجویانه درباره یکی از دانش آموزان مدرسه ی جاسوسی به نام بن است که در تعطیلات زمستانی به عنوان مامور مخفی، به مدرسه ی آموزش اسکی فرستاده می شود. در این داستان بن باید از طریق دوستی با جسیکا از عملیات مشت طلایی پدرش لئو شانگ تاجر بیلیونر و مرموز چینی، سر دربیاورد.

مردک چینی ترسناک که هر آدم مشکوکی را با بی رحمی به قتل می رساند، بیش از همه به اطرافیان تک دخترش شک می کند. آیا بن می تواند بدون جلب توجه لئو شنگ به جسیکا نزدیک شود؟

لئو شانگ تاجر بیلیونر و مرموز چینی، به همراه دخترش جسیکا به کلرادو می‌رود تا جسیکا را در مدرسه‌ی اسکی ثبت‌نام کند. وقتی بن توی مدرسه است به او اطلاع می‌دهند که قرار است برای یک مأموریت به مدرسه‌ی اسکی در کلرادو برود. مأموریت بن این است که از طریق نزدیک‌شدن به جسیکا، بفهمد که عملیاتِ مشت طلایی که قرار است شانگ اجرا کند، چیست.

بن سعی می‌کند با جسیکا ارتباط برقرار کند و به او نزدیک شود. او متوجه می‌شود که پدر جسیکا برای اسکی، با هلی‌کوپتر به نقاط کم جمعیت‌تر رفته و وقتی از جسیکا درباره‌ی شغل پدرش می‌پرسد، جسیکا می‌گوید که بی‌خبر است. از طرفی بادیگارد جسیکا هم به بن مشکوک می‌شود. ابتدا همه‌چیز خیلی خوب پیش می‌رود تا این‌که سروکله‌ی مایک پیدا می‌شود!

بخشی کوتاه از کتاب

دوان دوان از در بیرون رفتم و وارد پارکینگ شدم و اریکا را در آن نزدیکی یافتم.

متأسفانه بیهوش شده بود.

کمی آن طرف‌تر از جایی که اسب ایستاده بود.

به پهلو روی برف افتاده بود.

جلو دویدم تا معاینه‌اش کنم.

خوشبختانه هنوز نفس می‌کشید.

کمی دیر فهمیدم که بدجوری گاردم را پایین آورده‌ام.

یک نفر از پشت سرم گفت:

«دست‌ها بالا بن! سعی نکن کار احمقانه‌ای بکنی. تفنگ دارم.»

این صدا را می‌شناختم.

به دستورش عمل کردم و چرخیدم تا با دشمن قسم خورده‌ام روبه‌رو شوم:

مورِی هیل…


👉امتیاز بده.