کتاب پنج قدم فاصله اثر ریچل لیپینکات

 

 

کتاب پنج قدم فاصله «Five feet apart» نوشته ریچل لیپینکت «Rachael Lippincott»، میکی داتری و توبیاس ایاکونیس، قصۀ عاشقانه‌ دو جوان مبتلا به فیبروز کیستیک را به تصویر می‌کشد که هنگام معالجه بیماری‌شان، دلباخته هم می‌شوند.

ولی آنها با یک مشکل مواجهند و آن این است که آن‌ها نباید یکدیگر را لمس کنند زیرا ویل، علاوه بر داشتن فیبروز کیستیک یک بیماری خطرناک دیگر نیز دارد که تا چند سال دیگر خواهد مرد. این بیماری واگیردار بوده و اگر آنها همدیگر را لمس کنند، استلا آن بیماری را می گیرد و سرنوشتی جز سرنوشت ویل نخواهد داشت.

بخشی از کتاب

استلا:

با انگشتم زمینه نقاشی خواهرم را دنبال می کنم، ریه هایی که از دریایی گل ساخته شده اند. گلبرگهای صورتی کم رنگ، سفید خالص و حتی آبی خوش رنگی که از هر لبه دوقلوهای بیضی شکل در پس زمینه بیرون زده اند و هر کدام به نوعی منحصر به فردند، طراوتی دارند که انگار تا ابد شکوفا خواهند ماند.

برخی از گلها هنوز شکوفا نشده اند و می توانم وعده زندگی را که بی صبرانه منتظر سربرآوردن از لابه لای آن غنچه های کوچک است، زیر فشار انگشتانم احساس کنم. آنها را بسیار دوست دارم. همیشه از خودم می پرسم داشتن ریه هایی به این سالمی چه حسی خواهد داشت این طور زنده.

نفس عمیقی می کشم و احساس می کنم هوا برای ورود به بدنم و خروج از آن سخت می جنگد.

با لغزیدن روی آخرین گلبرگ آخرین، گل دستم پایین می افتد و انگشتانم در پس زمینه ای از ستارگان کشیده می شوند؛ نورهای سوزنی شکلی که ابی (خواهرم) برای ترسیم ابدیت نقاشی کرده بود.

گلویم را صاف می کنم و دستم را دراز می کنم و کمی خم می شوم که عکس دو نفریمان را از کنار تخت بردارم. لبخندهای مشابه مان از زیر شال های ضخیم پشمی بیرون زده است و چراغانی های تعطیلات در پارک انتهای خیابان بالای سرمان سوسو می زنند؛ درست مانند ستاره های داخل نقاشی اش.

یک چیز جادویی درون آن عکس وجود داشت: درخشش ملایم تیرهای برق داخل پارک، برف سفیدی که به شاخه های درختان چنگ زده است و سکون آرام همه آنها.

سال گذشته برای این که بتوانیم این عکس را بگیریم تقریباً داشتیم یخ می زدیم؛ اما این رسم همیشگی ما بود. من و ابی شجاعانه سرما را به جان می خریدیم تا بتوانیم با هم برای دیدن چراغانی تعطیلات برویم.

این عکس همیشه مرا به یاد آن احساس می اندازد. احساس ماجراجویی کردن با خواهرم، دو نفری، در حالی که دنیا مانند کتابی باز زیر پایمان گسترده است. …

 

 


👉امتیاز بده.