کتاب توقف زمان یا چگونه زمان را متوقف کنیم اثر مت هیگ

کتاب توقف زمان یا چگونه زمان را متوقف کنیم (How to Stop Time) اثر مت هیگ رمانی فانتزی و یک داستان عادی درباره یک ادم غیر عادی است که عمری به درازای تاریخ دارد. مت هیگ (Matt Haig) در این اثر درباره عشق، انتظار، زمان و تمام دغدغه های ساده بشری حرف می‌زند.

بخشی از کتاب چگونه زمان را متوقف کنیم

در زندگی ام تنها یک بار عاشق بوده ام. گمانم همین یکبار از من فردی احساساتی می سازد. این فکر که یک عشق حقیقی داری که پس از رفتنش هیچکس را نمی توانی با او مقایسه کنی فکر شیرینی ست اما واقعیت و حشتناک است.

اینکه مجبوری با سالهای تنهایی “بعد از رفتنش” روبه رو شوی وحشتناک است؛ اینکه با از دست رفتن تکه ای از وجودت زندگی کنی… و آن تکه وجودی برای من رز بود.

پس از رفتن رز، بسیاری از خاطرات خوبمان تیره و تار شدند. روز آخر همان روزی که با او بودم هم شروعی وحشتناک بود. آن روز همین روز است. روزی که به خیابان چاپل رفتم تا ببینمش؛ روزی که طی قرنها بارها در موردش صحبت شد.

پشت در خانه اش ایستاده بودم.

در زدم، کمی صبر کردم و دوباره در زدم.

نگهبانی که اول خیابان از مقابلش رد شده بودم در حال نزدیک شدن به من بود.

گفت: “این خونه علامت زده شده رفیق.”

“آره. میدونم.”

“نباید بری داخل … خطرناکه.”

دستم را سمتش گرفتم و گفتم: “جلو نیا. منم بهش مبتلا شدم.

جلوتر نیا. “

البته که حرفم دروغ اما اثرگذار بود. نگهبان با سرعت قابل توجهی از من فاصله گرفت.

از پشت در صدا زدم: “رز. منم منم. تام. همین الان گریس رو نزدیک رودخونه دیدم. بهم گفت تو اینجایی …”

چند لحظه بعد از داخل خانه صدایی شنیدم: “تام؟”

سالها از آخرین باری که این صدا را می شنیدم می گذشت.

“رز در رو باز کن باید ببینمت.”

“نمی تونم تام. من مریضم”

“میدونم. اما من بهش مبتلا نمی شم. این چند ماه اخیر دور و بر خیلی از بیماران بودم و اندازه یه سرماخوردگی هم مریض نشدم. یالا رز، در رو باز کن”
در را باز کرد.

دیدمش برای خودش زنی شده بود. تقریباً همسن هم بودیم اما اکنون او زنی حدوداً پنجاه ساله بود و من مثل یک نوجوان به نظر می رسیدم.

رنگ صورتش پریده بود. مثل خطوط مرزی که روی یک نقشه دیده می شوند، صورتش پر بود از زخم و جراحت. به زور می توانست بایستد. از اینکه مجبورش کرده بودم از رختخوابش بلند شود احساس گناه می کردم اما به نظر از دیدن من خوشحال می آمد. …


5/5 - (1 امتیاز)