ایوانز، هاوس، میچل و تئوری رهبری مسیر- هدف

 

 

موضوعات مورد علاقه مارتین جی. ایوانز مباحث رهبری، کیفیت زندگی کاری(QWL)، انگیزش، رضایت شغلی و روش های تحقیق عملی می باشد.

حوزه های تحقیقاتی رابرت هاوس موضوعات رهبری، انگیرش، شخصیت و عملکرد و رفتار سازمانی فرا فرهنگی را دربر می گیرد.وی از موسسان فصلنامه ی رهبری بوده است.

ترنس میچل در زمینه های انگیزش، رهبری و تصمیم گیری تخصص دارد و در سال 1988 کتابی با عنوان ”افراد در سازمان ها“ منتشر نموده است.

تئوری مسیر- هدف 

تئوری مسیر – هدف نقش رهبر را به عنوان یکی از عوامل اثرگذار بر انگیزش زیردست، برای رسیدن به اهداف مطلوب در نظر می گیرد. رهبر با استفاده از پاداش، انگیزه ی زیردست را زمانی تحت تاثیر قرار می دهد که زیردست به اهداف مورد نظر می رسد. رهبر همچنین زیردست را در رسیدن به اهداف، با تعیین وظایف کاری انگیزشی و برطرف کردن موانع در مسیر رسیدن به اهداف کمک می کند.

توسعه دهندگان این تئوری، پیامدهای مطلوب رفتار رهبر را اینگونه بیان کرده اند:

وظایف انگیزشی رهبر شامل افزایش تعداد و نوع پاداش های شخصی به زیردستان به خاطر کسب اهداف کاری، هموار کردن مسیرها برای آسان تر رسیدن به این پاداش ها با روشن کردن مسیرها و کاهش موانع و افزایش فرصت هایی برای رضایت شخصی در طول مسیر می باشد.

رفتارهای رهبر:

1- رهبری هدایتی: رفتار رهبر هدایتی متمرکز بر این است که چه چیزی در چه زمانی و و چطور باید انجام شود.

2- رهبری حمایتی: رفتار رهبر حمایتی شامل توجه به زیردستان به عنوان انسان ها نه موجودات بی جان می شود و سعی در ارضای نیازهایشان دارد.

3- رهبری مشارکتی: رفتار رهبر مشارکتی شامل مشاوره با زیردستان و در نضر گرفتن ایده های زیردستان قبل از تصمیم گیری است.

4- رهبر توفیق طلب: رفتار رهبر توفیق طلب ، بر موفقیت و بهبودهایی در عملکرد تاکید می کند.

عوامل موقعیتی:

تئوری مسیر- هدف دو مجموعه عوامل اقتضائی را تشریح می کند که نقش مهمی در انتخاب رفتار رهبر دارند.این دو مجموعه شامل (1) عوامل شخصی زیردستان (2) عوامل محیط کاری می باشند.

زیردستانی که توانایی شان کمتر از آن چیزی است که کارشان لازم دارد، احتمالا با رهبر حمایتی راحت ترند.

افراد کانون کنترل رفتارشان را یا درونی یا بیرونی درک می کنند. رفتار مشارکتی پایین و رفتار هدایتی بالای رهبر، برای زیردستانی مناسب تر است که احساس کنترل بیرونی می کنند، یا به عبارتی کانون کنترل بیرونی دارند.

افراد با اقتدار طلبی بالا به شدت موقعیت مدار هستند.آن ها به سادگی دستورات مافوق ها را می پذیرند و می خواهند تا آنها را راضی نگه دارند.

👉امتیاز بده.