کتاب جرئت بسیار اثر برنه براون
کتاب جرئت بسیار (Daring greatly) اثر برنه براون (Brene C Brown) چگونگی شهامت آسیبپذیر بودن در زندگی، عشق ورزیدن، تربیت فرزند و رهبری را بازگو میکند و به شما یاد میدهد ترسهایتان را کنار بگذارید و برای موفقیت تلاش کنید.
داشتن جرئت آسیبپذیر بودن در دنیایی که همه میخواهند قوی و بااعتماد به نفس به نظر برسند، خود جرئت زیادی می خواهد.
اگرچه آسیبپذیر بودن و قرار دادن خودمان در وضعیتی پرریسک و آسیب زننده خطرناک و آزاردهنده است، اما گاهی لازم است جرئت کنیم تا آسیب ببنیم. جرئتورزی تمرینی برای این است که به خودمان اجازه و امکان دیده شدن دهیم و این کتاب راهنمای جرئتورزی است. این کتاب میتواند راهنمایی برای همه کسانی باشد که هیچگاه درباره آنچه از آن شرمگیناند صحبت نمیکنند.
چگونه جرات آسیبپذیر بودن میتواند نحوهی زندگی، عشقورزی، تربیت فرزندان و هدایت دیگران را در ما متحول کند. برنه براون، به ما نشون میده که پذیرش آسیبپذیری و خطاها یمان در برقراری روابط اجتماعی با دیگران، چگونه به ما کمک میکند.
نویسنده از طریق توضیح دلایل ریشهدار ما، برای خجالت کشیدن و نشان دادن نحوهی پذیرش آسیبپذیری در خودمان، ما ر برای داشتن یک زندگی شخصی و حرفهای بهتر و ایجاد تحولی بنیادین در جامعهی خجالت زدهای که بر اساس گفتههای نویسنده باید فرهنگ آسیبپذیری جدیدی را در خودش ایجاد کنه هدایت میکند.
اگر شما هم میخواهید، به جای فرار کردن از چالشها، با جرات زندگی کنید. میخواهید یاد بگیرید که چگونه روابط معناداری با دیگران و با خودتان برقرار کنید، و یا میخواهید فرزندان خودتان را به گونهای تربیت کنید که در بزرگسالی به ارزش ذاتی خودشون آگاه باشند به شما پیشنهاد میکنیم که این کتاب را بخوانید و به توصیه های آن عمل کنید.
بخشی از کتاب جرئت بسیار
تصورات غلطی که درباره آسیب پذیری وجود دارد
وقتی حس آسیب پذیری بر ما غلبه می کند، احساس می کنیم بی حفاظ در معرض دید قرار گرفته ایم.
اولین تصور غلط: آسیب پذیری معادل ضعف است.
خطرناک ترین و شایعترین تصور غلط پذیرفته شده در مورد آسیب پذیری این است که این حس معادل ضعف است.
وقتی تمام عمر در تلاشیم تا حس آسیب پذیر بودن را از خود دور کنیم و از خود در مقابل آن محافظت کنیم یا کاری کنیم که دیگران تصور نکنند بیش از حد احساساتی هستیم، در مقابل دیگرانی که بیشتر احساساتشان را پنهان می کنند، خود واقعی شان را نشان نمی دهند و با قدرت به راه خود ادامه می دهند احساس حقارت می کنیم.
به جایی می رسیم که به جای ارزش قائل شدن برای شهامت و جرئت نهفته در پس پذیرش آسیب پذیری و قدردانی از آن، به ترس و احساس معذب بودنمان اجازه می دهیم تا به قضاوت و انتقاد در ما تبدیل شوند.
حس آسیب پذیر بودن نه خوب است و نه بد: نه حسی تاریک است و نه همیشه تجربه ای مثبت و روشن. حس آسیب پذیری محور همه عواطف و احساسات است. احساس کردن یعنی آسیب پذیر بودن. باور این موضوع که آسیب پذیری معادل ضعف است، یعنی باور کردن این موضوع که احساس معادل ضعف است. فرار از احساسات از ترس گران تمام شدن آن در زندگی، یعنی فرار از همان چیزی که به زندگی هدف و معنا می بخشد.
انکار آسیب پذیری اغلب از تداعی کردن آن با احساسات منفی مانند ترس، خجالت، اندوه، غم و ناامیدی سرچشمه می گیرد – احساساتی که نمی خواهیم مطرحشان کنیم، حتی زمانی که عمیقاً نحوه زندگی، عشق ورزیدن، کار و حتی رهبری را تحت تأثیر قرار می دهند.
آنچه اکثر ما درک نمی کنیم و همان چیزی که من بعد از ده سال تحقیق آموختم این است که آسیب پذیری در واقع مهد احساسات و تجاربی است که از صمیم قلب آرزویشان را داریم. پذیرش آسیب پذیری خاستگاه عشق، حس تعلق، نشاط و شادی، شهامت، همدلی و خلاقیت است. منشأ امید،َ مهربانی، حس مسئولیت و اصالت است. اگر به دنبال وضوح بیشتر هدف زندگی یا زندگیهایی عمیق تر و معنادارتر هستیم باید از مسیر آسیب پذیری گذر کنیم.
میدانم تصور چنین موضوعی دشوار است، به خصوص وقتی تمام عمر آسیب پذیری و ضعف را معادل همدیگر تلقی کرده باشیم، ولی واقعیت دارد. به عقیده من آسیب پذیری یعنی عدم اطمینان، ریسک و در معرض دید قرار گرفتن .
این مفهوم را در نظر بگیرید و به موضوع عشق فکر کنید. هر روز صبح از خواب بیدار شدن و دوست داشتن کسی که از عشق متقابل او مطمئن نیستیم. کسی که نمی توانیم امنیتش را تضمین کنیم، کسی که شاید در زندگی مان بماند و شاید بدون لحظه ای توجه ترکمان کند، کسی که شاید تا روز مرگ وفادار باشد یا همین فردا خیانت کند – این یعنی آسیب پذیری، عشق همیشه با عدم اطمینان مواجه است.
به شدت با ریسک توأم است؛ و به کسی عشق ورزیدن یعنی در معرض دید او قرار گرفتن. بله، ترسناک است، چون گشودن قلب می تواند موجب آزردگی شود، ولی آیا می توانید زندگیتان را بدون دوست داشتن و دوست داشته شدن مجسم کنید؟
در معرض دید قرار دادن هنر، نوشته ها، عکسها یا ایده هایمان هم تضمینی را برای پذیرفته شدنشان یا قدردانی از آنها به دنبال ندارد – این هم نوع دیگری از آسیب پذیری است. وقتی به خود اجازه می دهیم در لحظات شاد زندگی غرق شویم، حتی با این که می دانیم گذرا هستند، حتی با این که دنیا همیشه به ما نشان داده است نباید زیاد خوشحال باشیم، مبادا فاجعه ای به دنبال آن از راه برسد هم شکل حادی از آسیب پذیری است.
خطر بزرگی که در این میان وجود دارد همان طور که در بالا هم گفتم این است که این تصور در ما ایجاد شود که احساس یعنی ضعف نشان دادن. با چنین تصوری، به تدریج تحمل همه احساسات به استثنای خشم (که احساسی ثانویه است به عنوان نقابی اجتماعی در مقابل بسیاری از احساسات دشوار و نهفته ای که در خود حس می کنیم محسوب می شود) و به دنبال آن آسیب پذیری را از دست می دهیم.