کتاب جستارهایی در باب عشق اثر آلن دو باتن
کتاب جستارهایی در باب عشق ( Essays in love ) اثر برجسته و شناخته شده آلن دوباتن (Alain de Botton) است که با نگاهی فلسفی موضوع عشق را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار میدهد. «نوشته کوتاه و غیر داستانی را جستار یا (Essay) مینامند».
این کتاب داستان زن و مردی است که به صورت تصادفی در یک پرواز کنارهم قرار میگیرند. آشنایی آنها از یک مکالمه معمولی شروع میشود و پیش میرود تا آنجا که تصمیم میگیرند بعد از پرواز هم یکدیگر را ببینند و …
آلن دو باتن با استفاده از نظریات ارسطو، سارتر، وینگشتاین و مارکس داستانِ عشقِ راوی به کلوئه را خلاقانه و دقیق تعریف میکند. او فراز و نشیبهای این ارتباط را در بیست و چهار فصل کوتاه شرح میدهد. دوباتن درگیریها و مشکلات رابطه را بررسی میکند و علت فلسفی هر کدام را شرح میدهد.
یکی از هنرهای آلن دوباتن این است که یک موضوع را انتخاب میکند و از نظر ادبیات، جامعهشناسی، روانشناسی و فلسفی تحلیل میکند و توضیح میدهد که هر کدام از این موارد چه بازتابهایی دارند و سرانجام، عاقبت کار به کجا میانجامد.
دو باتن جستارهایی در باب عشق را با فصل «تقدیرگرایی عاشقانه» شروع میکند. فصلی که راوی، حوادث تصادفی زندگیاش را به تقدیر عاشقانه تعبیر میکند. او ادامه فصل را به آرمانگرایی وصل میکند که یکی از قابل تأملترین فصلهای کتاب است، در این فصل آلن دو باتن دو سوال پرتکرار در روابط عاشقانه را مقایسه میکند: «چرا دوستم داری؟» و «چرا دوستم نداری؟»
دو باتن میگوید هر دو سوال در چارچوب عشق، اراده ضعیف را نشان میدهند. او معتقد است: عشق، موهبتی است که به ما هدیه شده، موهبتی که هرگز نه میتوانیم و نه لیاقتش را داریم که تشخیصش بدهیم.
او معتقد است که مرگِ عشق از پایان زندگی دردناکتر است. چون ما بعد از مرگ حسی نخواهیم داشت، اما بعد از جدایی عاشقانه حسی افروخته و گاها بدی داریم.
جستارهایی در باب عشق علاوه بر شرح داستان، نکات آموزشی کاربردی هم دارد. دو باتن معتقد است که اصل روابط عاطفی و عاشقانه شبیه هم هستند؛ بنابراین با دانستن تعدادی قوانین ثابت میتوانید رابطهتان را به سمت بهتری هدایت کنید. او رابطه را از لحاظ آسیبهایی که ممکن است در یک ارتباط عاشقانهی اغراقآمیز رخ دهد، بررسی میکند: «عشق، جنونِ خود را در نپذیرفتن عادیبودن ذاتی دلدار آشکار میکند.
بخشی از کتاب
وقتى از موضع عشق یک سویه به کسى نگاه مىکنیم و در مورد لذتهایى خیالپردازى مىنماییم که از بودن با او در بهشت ممکن است ارزانى ما نشود، آن وقت ناخودآگاه مستعد آن هستیم تا یک خطر بزرگ را نادیده بگیریم. اینکه اگر او هم به عشقمان جواب مثبت بدهد، ممکن است بسیار زود جذابیتش براى ما رنگ ببازد.
ما به این دلیل عاشق مىشویم که مشتاقیم به همراه کسى که به اندازه بدىهاى خودمان خوب و ایدهآل است از فساد خودمان بگریزیم. خب، اما اگر این فرد روزى برگردد و به عشق ما جواب مثبت بدهد، آن وقت چه؟ فقط مىتوانیم شوکزده شویم.
در این صورت آن موجود الهى، آن طور که ما امید داشتیم چگونه مىتواند این قدر بد سلیقه باشد که فردى مثل ما را دوست داشته باشد؟ اگر براى عاشق شدن، باید باور داشته باشیم که معشوق به طریقى از ما برتر است، وقتى که عشقمان پاسخ مثبت بگیرد، آیا با یک تناقض تلخ و ظالمانه روبهرو نمىشویم؟ اگر او واقعا این قدر شگفتانگیز است، چطور مىتواند فردى مثل من را دوست داشته باشد؟
-براى دانشجویان روانشناسى عشق هیچ زمانى غنىتر از حال و هوا و گیجى صبح روز بعد از واقعه وجود ندارد. اما کلوئه در مقایسه با گیجى زمان بیدار شدن از خواب کارهاى مهمترى داشت. او به حمام مجاور اتاق خواب رفته بود تا موهایش را بشورد و من از صداى برخورد آب بر روى کاشىهاى حمام بیدار شدم. در تخت ماندم، و خودم را در میان هیئت و رایحه به جاى مانده او در ملحفهها غرق کردم. صبح شنبه بود و پرتوهاى بىرمق خورشید ماه دسامبر از پشت پردهها به درون اتاق مىتابیدند.
این براى من یک امتیاز بود که در حریم و منزل او به خود پیچیده بودم و به چیزهایى نگاه مىکردم که زندگى روزانهى او را پر مىکند.
[aff-link link=”https://snappshop.ir/product/snp-58546210/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%D8%B4%D9%82″ text=”خرید از اسنپ شاپ”]