هشت کتاب مجموعه‌ای از اشعار سهراب سپهری

 

کتاب هشت کتاب مجموعه‌ای از اشعار سهراب سپهری است که شامل هشت دفتر شعر به نام‌های: مرگ رنگ، زندگى خواب‌ها، آوار آفتاب، شرق اندوه، صداى پاى آب. مسافر. حجم سبز، ما هیچ ما نگاه به همراه تصویر و زندگینامه شاعر به قلم خودش است.

من کاشی ام. اما در قم متولد شده ام. شناسنامه ام درست نیست. مادرم می داند که من روز چهاردهم مهر (1 اکتبر ) به دنیا آمده ام. درست سر ساعت ۱۲. مادرم صدای اذان را می شنیده است. در قم زیاد نمانده ایم. به گلپایگان و خوانسار رفته ایم. بعد به سرزمین پدری. من کودکی رنگینی داشته ام. دوران خردسالی من در محاصره ترس و شیفتگی بود. میان جهش های پاک و قصه های ترسناک نوسان داشت. با عموها و اجداد پدری در یک خانه زندگی می کردیم. و خانه بزرگ بود. باغ بود. و همه جور درخت داشت. برای یاد گرفتن، وسعت خوبی بود. زمین را بیل میزدیم. هرس می کردیم. در این خانه پدرها و عموها خشت می زدند. بنایی می کردند. به ریخته گری و لحیم کاری می پرداختند. چرخ خیاطی و دوچرخه تعمیر می کردند. تار می ساختند. به کفاشی دست می زدند. در عکاسی ذوق خود می آزمودند. قاب منبت درست می کردند. نجاری و خراطی پیش می گرفتند. کلاه می دوختند. با صدف دکمه و گوشواره می ساختند. …

قطعه ای از کتاب هشت کتاب

شب سردی است، و من افسرده.
راه دوری است، و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.
می کنم، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدمها.
سایه ای از سر دیوار گذشت،
غمی افزود مرا بر غمها.
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی.
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است.
هردم این بانگ برآرم از دل
وای، این شب چقدر تاریک است! …

 

 


👉امتیاز بده.