کتاب چشمهایش اثر بزرگ علوی

 

کتاب چشم هایش اثر بزرگ علوی یک اثر ادبی بسیار موفق است و افراد زیادی سعی کرده‌اند آن را از نظر شخصیت‌پردازی و ساختاری نقد کنند. آنچه درباره‌ ساختار کتاب علوی معلوم است این است که از نظر روایت با سبک روایت داستان در عصر خودش تفاوت زیادی دارد. داستان او خطی نیست و مانند یک پازل نوشته شده است که رمان را بسیار جذاب می‌کند.

بزرگ علوی با بیانی ساده و با استفاده از شیوه حدس و گمان، داستان زنی از طبقه بالای جامعه در زمان رضاه شاه را بازگو می‌کند که عاشق نقاشِ معروفی به نام ماکان شده است. استاد ماکان، رهبر تشکیلات زیرزمینی بر ضد حکومت رضا شاه است و فرنگیس به خاطر عشق او وارد مبارزات سیاسی علیه حکومت می‌شود.

بعد از مرگ استاد ماکان در تبعید و گذشت چندین سال، معروف‌ترین اثر نقاش پرده‌ای از چشمان زنی‌ست که رازهای زیادی را در خود پنهان کرده و ناظم مدرسه‌ای که تابلوهای استاد ماکان در آن نگهداری می‌شود، به دنبال یافتن آن زن و بر ملا کردن راز نهفته آن چشم‌هاست.

 

بخشی از کتاب چشم هایش

 

بازهم فرنگیس سکوت کرد.

آیا دیگر نمی‌خواست چیزی بگوید؟ جرئت نداشتم چیزی از او بپرسم. فقط قسمت آخر شعر او را این‌طور تکرار کردم: «اگر آنها بال و پر خود را می‌سوزانند، گناه من چیست؟ …»

گیلاس کنیاک را برداشت. لحظه‌ای به رنگ زرین آن نگاه کرد و گفت: هیچ. دناتللو را دیگر ندیدم. یک هفته بعد نعش او را روی دریاچه‌ی Boulogne de bois پیدا کردند.

– چه می‌گویید؟

– نمی‌دانم

– به سر استاد هم یک چنین بلایی آوردید؟

– نه، نه! این‌طور حرف نزنید. شما مرا هنوز نشناخته‌اید. من فقط یک جنبه زندگی خودم را به شما نشان دادم.

اینها همه بچه ننه بودند. من برای آنها کوچکترین ارزشی در زندگی قائل نبودم، اما ماکان مرا خرد و خمیر کرد. با او نمی‌شد بازی کرد. بعلاوه خیال می‌کنید که من این باباها را دانسته و به اراده‌خود چنین به بازی می‌گرفتم؟ نه، …

 

 

 


👉امتیاز بده.