کتاب بهترین سال زندگی شما اثر دارن هاردی
شما با انتخاب این کتاب، خود را از ۹۷ درصد باقی افراد جامعه جدا کرده و به ۳ درصد ممتاز آن منسوب میکنید؛ ۹۷ درصدی که نمیخواهند در مورد خواستههایشان عمیق و هوشمندانه فکر کنند و راهی مناسب برای رسیدن به اهداف خود بیابند. در این کتاب، به شما نشان میدهیم که چگونه در چند ماه، مسیری را برای رسیدن به موفقیت طی کنید که دیگران در طول عمر آن را میپیمایند.
دارن هاردی (Darren Hardy) در کتاب بهترین سال زندگی تو (Living your Best year ever) نشان میدهد که به هر چیزی که فکر کنید، در مورد آن به انتظاراتی میرسید و براساس قانون جذب آن را در زندگی واقعی خود تجربه میکنید.
کتاب بهترین سال زندگی تو، یک راهنمای کامل برای کسانی است که از نرسیدن خسته شدهاند. کسانی که اهداف و آرزوهای زیادی دارند اما نمیتوانند به آنها دست پیدا کنند. دارن هاردی در این کتاب به شما میگوید که برای رسیدن به خواستههایتان روشهای سادهای وجود دارد که اگر براساس آنها پیش برید، میتوانید آرزوهایتان را تبدیل به واقعیت کنید.
مهم این است که بدانید چه چیزهایی میخواهید. دارن هاردی با تمرینهایی که انجام آنها به راحتی مسواکزدن است دستوالعمل اجرایی شدن آنها را به شما میدهد. بهترین سال زندگی شما، نه از ابتدای سال و نه از شنبه قرار است شروع شود، بهترین سال زندگی شما از امروز و همین الان شروع میشود.
بخشی از کتاب بهترین سال زندگی تو
اسم من دارن هاردی است، ناشر مجلهی ساکسس. در این کتاب کمکتان میکنم جواب بعضی سؤالها را پیدا کنید که زندگیتان را عوض میکند: مقصود اصلیتان در زندگی چیست؟ چه چیزهایی به شما انگیزه میدهند و راهتان میاندازند؟ چه چیزی کمک میکند تا شور و اشتیاقتان آنقدر دوام بیاورد تا به عجیبترین و دستنیافتنیترین اهدافتان برسید؟
آیا تمام رویاهای بزرگ کودکیتان یادتان میآید؟ رؤیاهایی که برای رسیدن به آنها نمیتوانستید صبر کنید تا بزرگ شوید؟ آن رویاها را به یک دلیل داشتید؛ پتانسیل درونیتان مشغول شکل دادن به چشماندازی بود از چیزهایی که برای شما ممکن است. جایی میان سفرها، سعیها و مشکلات زندگی، احتمالاً رویاهایتان را فراموش کردهاید، پریشان شدهاید یا باور کردهاید چون بقیهی مردم به رویاهایشان نرسیدهاند، شما هم احتمالاً همینطور خواهید بود.
میخواهم کمکتان کنم این رویاها را دوباره بکارید و نشان دهید نهتنها ممکناند که قابل رسیدن هم هستند. این راه را خواهیم ساخت تا شما را مستقیم و سریع به رویاهایتان برساند.
یاد داستانی افتادم دربارهٔ یک دامنهٔ کوه بزرگ و باشکوه که لانهٔ شکنندهٔ عقابی در آن بنا شده بود. در لانهٔ عقاب، چهار تخم عقاب وجود داشت. یک روز زلزلهای کوه را لرزاند و باعث شد یکی از تخمها از کوه بلغزد و بیفتد در یک مرغدانی در روستای پایین. مرغها بهصورت غریزی میدانند باید از تخمها مراقبت کنند و بنابراین یک مرغ پیر، داوطلب شد تا از تخم بزرگ مواظبت کند.
یک روز تخم، تَرَک خورد و یک عقاب زیبا به دنیا آمد. ولی عقاب، جوری تربیت شد تا مرغ باشد. خیلی زود باور کرد فقط یک مرغ است. عقاب، عاشق خانه و خانوادهاش بود، ولی روحش طلب چیزی بالاتر داشت. یک روز، وقتی در مزرعه با دوستان جوجهاش بازی میکرد، نگاه کرد به آسمان و گروهی از عقابهای باشکوه را دید که در آسمانها اوج میگیرند. گریه کرد: «آه کاش من هم میتوانستم مثل این پرندهها اوج بگیرم.» جوجهها مسخرهاش کردند: «نمیتوانی مثل این پرندهها اوج بگیری. تو مرغی، مرغها پرواز نمیکنند.»
عقاب همینطور خیره مانده بود به آسمان، خیره به آن بالا، به خانوادهٔ واقعیاش؛ و آرزو میکرد بتواند با آنها باشد. هر بار که رویای خود را مطرح میکرد به او میگفتند نمیتواند به آن برسد. در نهایت، بعد از یک زندگی طولانی، بهعنوان یک مرغ-عقاب مُرد؛ به شکل یک مرغ.
نتیجهٔ داستان چیست؟ اگر به مرغهایی که اطرافتان هستند گوش دهید، مثل همانها زندگی میکنید و میمیرید؛ مثل یک مرغ. درون شما یک عقاب است. از کجا میدانم؟ اگر چیزی درونتان شما را به این کتاب وصل نمیکرد، انتخابش نمیکردید. این ندای درونتان است برای اوج گرفتن. شما عقابید. حالا وقتش است که رؤیاهایتان را دنبال کنید، نه کلماتِ مرغها را.
حالا، دورهٔ شماست. حالا وقتی است برای اوج گرفتنتان. باور دارم که همهچیز به یک دلیلی اتفاق میافتد و هیچ «تصادفی» در کار نیست. این فرصت شماست؛ زمانهٔ شما و شانس شماست… ولی به شما بستگی دارد که بتوانید این نکته را بگیرد و به این ندای درونی جواب دهید.