کلیات عبید زاکانی

کلیات اشعار جدی عبید زاکانی – از قصیده غزل و ترجیع و ترکیب و مثنوی و مقطعات و رباعیات که از آنها آنچه بدست بوده در این مجموعه بطبع رسیده است .

عبید زاکانی هزل و مزاح را وسیلۀ انتقاد و انگیزه تهذيب اخلاق ساخته و ضمن آثار خویش شمه ای از دردها و رنجهای جانگاهی را که بر روح و جان دانایان روزگار او گرانی می کرده گاه بصورت شکایت و گاه در لباس هزل و حليه ی کنایت بازگفته است.

سراسر کلیات عبید شاهد صادقی بر این مدعاست. عبید از زاهدان ریائی و صوفیان کذائی که دام زرق نهاده و حقیقت را رها کرده و ظاهر را دریافته اند و در عصر وی صاحب نفوذ و اقتدار بوده اند بیزاری و تبری نموده است.

بخشی از شعر طنز موش و گربه

1ای خردمند عاقل و داناقصهٔ موش و گربه برخوانا
2قصهٔ موش و گربهٔ منظومگوش کن همچو در غلتانا
3از قضای فلک یکی گربهبود چون اژدها به کرمانا
4شکمش طبل و سینه‌اش چو سپرشیر دم و پلنگ چنگانا
5از غریوش به وقت غریدنشیر درنده شد هراسانا
6سر هر سفره چون نهادی پایشیر از وی شدی گریزانا
7روزی اندر شرابخانه شدیاز برای شکار موشانا
8در پس خم نموده بود کمینهمچو دزدی که در بیابانا
9ناگهان موشکی ز دیواریجست بر خم می خروشانا
10سر به خم برنهاد و می نوشیدمست شد همچو شیر غرانا
11گفت کو گربه تا سرش بکنمپوستش پر کنم ز کاهانا
12گربه در پیش من چو سگ باشدکه شود روبرو به میدانا
13گربه این را شنید و دم نزدیچنگ و دندان زدی به سوهانا
14ناگهان جست و موش را بگرفتچون پلنگی شکار کوهانا
15موش گفتا که من غلام توامعفو کن بر من این گناهانا
16مست بودم اگر گُهی خوردمگُه فراوان خورند مستانا
17گربه گفتا … 


👉امتیاز بده.