ایسم، شیسم، سیسم، سیزم | ism

ایسم در لغت به معنای اصالت، اصول و رویه است و در حالت پسوندی معنای مکتب می دهد. این پسوند (ایسم، شیسم، سیسم، سیزم) از واژه شیسما (Schisma) گرفته شده که در زبان یونانی به معنای شکاف است. و در ابتدا برای مسلکها و انشعابهایی به کار می رفته که از کلیسا و مذهب مسیح منشعب می شده اند و یا کناره گیری می نموده اند و تقریباً هنوز همان مفهوم اولیه را دار است زیرا اصطلاح یا واژه ای که به ایسم، شیسم، سیسم یا سیزم ختم می شود؛ یا عقیده مرام و مسلکی تو بنیاد است که با عقاید ما قبل خود در تضاد است و با آن فرق می کند یا انشعابی است از ایده و مرامی و مسلکی و یا وابستگی دارد به کسی یا چیزی.

نکته: شاید باورتون نشه ولی واسه همه چی ایسم (ism) داریم. که در ادامه مقاله تعدادی از مهمترین و پرکاربردترین «ایسم» ها را توضیح داده ایم.

جهت دیدن محتوا روی علامت 👇 + 👇 بزنید. 

آئرو آمبلیسم (Aeroamobolism)
ازدیاد فشار در اثر زیاد شدن گاز ازت در خون یا در سایر بافتها را گویند.

آبسانتیسم – ابسنتیسم (Absentism) غایب گرایی
غایب شدن متوالی (در غرب بیشتر بین مالک، و تولیدکننده (کشاورز، صنعتگر و غیره…) اتفاق می افتاد و کلیه امور توسط مباشری از طرف مالک حل و فصل می شد).

آبستانتیونیسم (Abstentionism) امتناع گرایی
ریشه این اصطلاح واژه لاتین (Abstention)یعنی مانع شدن و منع کردن است و مفهوم این اصطلاح خودداری فردی از انجام وظایف اجتماعی است.

آبسکیورانتیسم (Obscurantism) تاریک اندیشی
مخالف نشر دانش در میان طبقات مختلف جامعه می باشد و نقطه مقابل روشنگری است. هواداران این مکتب آگاهی جامعه را به ضرر نظام می دانند.

ابسلوتیسم (Absolutism) استبدادباوری، حکومت مطلقه، مطلق باوری
ریشه این اصطلاح واژه لاتین (Absolutus) یعنی به پایان رسیده و کامل است و اعتقاد و باور به قدرت نامحدود سیاسی است.

آبولی سیونیسم (Abolitionism) نسـخ و الغا
کسانی که خواهان از بین رفتن راه و روش و قانونی خاص در اجتماع هستند. چون این قانون را با شرایط زمانی و مکانی مناسب نمی دانند. اصطلاح ابولی سيونيسم بيشتر مربوط به الغاء بردگی و لغو خريد و فروش برده بوده است.

اپراگماتیسم (Apragmatism) تسلیم گرایی، ناتوانی
نداشتن ظرفیت و توان روبرو شدن با اتفاقات.

آپریوریسم (Apriorism) پیشداوری گرایی
آوردن دلیل و برهان بر پایه ایده ها و افکاری که بر اساس پیش داوری صورت می گیرد.

آپولوژیسم (Apologism) عقیده به کناره گیری از کار دولت
ریشه این اصطلاح واژه لاتین (Apologia) است که به معنای دفاع است. هنگام اوج گیری مخاصمات کلیساها و پادشاهان در قرون ۱۶ و ۱۷ عده کثیری در اروپا به دفاع از سلطنت برخاستند و ادعا کردند که سلطنت به خودی خود حقی است که از طرف خداوند به پادشاهان داده شده؛ با توجه به معنای واژۀ «آپولوژیا» این گروه به «آپولوژیستها»معروف شدند. فلاسفه آغاز مسحیت را که معتقد باستدلال در مقابل مخالفین مسیحیت بود و عقیده به تحمیل و قبولانیدن مذهب با زور و تعبد نداشتند فرقه اپولوژیست ها میخواندند .

آپولیتیسم (Apolitism) سیاست گریزی
افرادی که در سیاست دخالت نمی کنند و خود را به بی قیدی می زنند و باورشان این است که دخالت در سیاست باعث می شود که هیئت حاکم از آن سود جسته و بهره برداری بیشتری به نفع خود بنمایند.

آپتريسم (Apterism)
پديده اى در حشرات که در سير تكامل بالشان را از دست می دهند.

آتانتیسم (Attentism) سیاست انتظار، موقعیت طلبی
در این نوع سیاست کسی که این روش را دنبال می کند کلیه عوامل لازم را برای رسیدن به منظور خود در نظر می گیرد و زمانی دست به اقدام می زند که بداندموفقیت قطعی است.

آتاویسم (Atavism) نیاسانی
در زیست‌شناسی نوعی بازگشت در فرایند تکامل است؛ مثل بروز و ظهور بعضی خصوصیتهای اجدادی در چند نسل بعد یعنی این اثر در نسلهای بلافصل دیده نشده بلکه پس از طی چند نسل در فرزندی از خانواده ای بروز می کند.

آتلانتیسم (Atlantism) ناتوگرایی
به نظرات و عقاید طرفداران قرارداد آتلانتیک شمالی (ناتو) گفته می شود .

آتومیسم (Atomism) یکی از فلسفه های پیدایش جهان
پیدایش جهان را ترکیب عارضی و اتفاقی تعداد بیشماری اتم می داند.

آتونالیسم (Atonalism) خلاف گرایی، مخالف خوانی، ناراضی گرایی
مخالفت با هر چه موجود است و پیش بیاید.

آته ایسم – آتئیسم (Atheism) خداباوری منهای دینداری
برخی آنان را خداناباور می دانند ولی برخی عقیده دارند. آته ایستها به صورت مطلق منکر خدا نیستند، باور آنان مادی گرایانه و ماتریالیستی هست اما مانند «لاادریون» به انکار صددرصد خداوند نمی انجامد. آته ایستها دین را از طریق ارائه کنندگان ادیان رد می کنند.

آتی سیسم (Atticism) یکی از سبکهای ادبی قدیم
این سبک در سده های چهارم و پنجم قبل از میلاد جاری بوده، از مشخصات بارز این سبک (ظرافت اختصار و به هم فشردگی واژه ها) بوده است.

آدامیسم (Adamism): عریان باوری
این اصطلاح در مورد کسانی به کار برده شده که در قرن یازدهم میلادی در اجتماعات به صورت کاملاً عریان ظاهر می شدند و عقیده آنان بر این بود که آدم ابو البشر هم همین گونه لخت و عریان بوده و در عین حال معصوم هم بوده.

آدو پتیانیسم (Adoptianism) عقیده پاره ای از مسیحیان قدیم در مورد عیسی مسیح
مسیحیانی که عیسی بن مریم را، پسر، مظهر یا نشانه و روح خدا نمی دانستند و بر این اعتقاد بودند که این عناوین را فقط خداوند در هنگام غسل تعمید به او بخشیده است. (اغلب مسیحیان عیسی را پسر خدا می دانند).

آدونتیسم (Adventism) اعتقاد به ظهور مجدد عیسی مسیح
شاخه‌ای از پروتستانتیسم است که ریشه‌های آن به نوزایی پروتستان آمریکایی در قرن نوزدهم موسوم به بیداری بزرگ دوم برمی گردد. نام این فرقه از باور به بازایی عاجل یا «ظهور دوم» عیسی مسیح برمی گردد.

آرئیسم (Areism)
چگونگی و وضعیت یک سرزمین را گویند که به صورت مداوم آب در آن جاری نیست.

آرابیسم = عربیسم (Arabism) عربی گرایی
آراب ناسیونالیسم – عرب ناسیونالیسم (Arab-Nationalism) ناسیونالیسم عرب
نام جنبشی است که آرمان و هدف آن وحدت تمامی کشورهای عربی در زیر یک پرچم واحد می باشد.

آرتریتیسم (Arthritism)
قابلیت بیمار شدن و یا سرایت بیماری در اثر کمبود مواد غذایی یا خودداری از غذا خوردن.

آرکائیسم (Archism) باستان گرایی
توجه به سنت، رغبت و تمایل به ارزشها و آثار باستانی در هنر و ادبیات، استفاده از روش، واژه ها و اصطلاحاتی است که در حال حاضر معمول نیست .

آرمینانیسم (Aminanism) مکتب و فلسفه هرمان آرمینیوش
نام فلسفه و عقیده ای است که «هرمان آرمینیوش» مذهب شناس هلندی رواج داد. آرمینیوش مسئلۀ تقدیر و سرنوشت بشر را بررسی و در خصوص دو فاکتور سعادت و بدبختی که در پی سرنوشت است اظهار نظرهایی نموده است.

آریانیسم (Arianism) مکتب آریوس
این نظریه را «آریوس» کشیش مشهور فرقه آریانیسم که معتقد به وحدت تثلیث (پدر پسر روح القدس) در آئین مسیح نبود رواج داد و بر این پای می فشرد که پسر با پدر از تمامی جهات شبیه نیست و بنابر همین قاعده، پسر برای همیشه نمی تواند خاصیت پدر را حفظ کند .

آریستو تلیسم (Aristotelism) – آریستوتلیانیسم (Aristotlianism) فلسفه ارسطویی
این فلسفه منسوب به ارسطو فیلسوف یونانی است.

آریستوکراتیسم (Aristocratism) اشراف گرایی
عقیده کسانی که می پندارند فقط طبقه اشراف هستند که صلاحیت حکومت را بر مردم دارند و برای بقیه افراد اجتماع حقی قائل نیستند.

آریویسم (Arrivism) هدف گرایی، منظور گرایی
ریشه این اصطلاح واژه (Arrive) به معنای رسیدن است. پیروان این اندیشه فقط به این می اندیشند که به هدف و منظور و مقصد خود برسند، حالا چگونه و به چه قیمتی ؟ برای آنان اهمیتی ندارد.

آسپریتوآلیسم (Spritualism) اصالت روح
پیروان این مکتب بر خلاف ماتریالیستها روح را حقیقتی انکارناپذیر می دانند و معتقدند که روح ماده نیست غیر قابل تغییر است و کم شدنی هم نیست.

آستیسم (Asceticism)- (Ascetism) ریاضت گرایی، پرهیزگاری
(asctic) یعنی ریاضت کش؛ به مجموعه اعمال توبه و استغفار و کشیدن ریاضت در زندگی (هدف باید متعالی و روحانی باشد) گفته می شود.

آستیگماتیسم (Astigmatism) ناهنجاری چشمی
نوعی بیماری و نارسایی چشمی است که بیمار به وضوح نمی بیند، اغلب دید او تار است و لکه های سیاهی را در پیش خود حس می کند. یا به عبارت دیگر قرنیه یا عدسی انحنای نامناسب دارد یا شکلش درست نیست.

آسوسیاسیونیسم (Associationism)
نام مکتبی است که افکار تخیلات و تداعی معانی را مبدأ و منشاء زندگی ذهنی و خاطری و اساس شناخت ها می داند.

آفریسم (AFFairism)
افرادی که پندارشان بر این است که هرگونه تغییری که در موضوع پول روی دهد موجب تغییرات و نوسانهایی در چیزهای دیگر می گردد که با پول در ارتباط هستند. این گروه همه چیز را تحت الشعاع اوضاع مالی و معاملات می دانند.

آفوریسم (Aphorism) کلمات قصار
بیان مقصود به وسیله شخص مجهول و بکار بردن کلمه ای که معرف او باشد.

آکادمیسم (Academism) سنت گرایی
تقلید از اصول، قواعد و نمونه های سنتی بدون آن که مصلحت و یا اصولی بودن آنها در نظر گرفته شود.

آکاریسم (Achairism)
عقیده و مسلکی مذهبی که بنیانگذار آن «الاکری»است، که خلفای راشدین را جانشینان پیامبر اسلام (ص) می دانند و به اصول مذهب معتقد نیستند.

اكتوالیسم (Actualism)
نظریه ای در علم زمین شناسی و به مجموعهٔ اصول و فاکتورهای علمی گفته می شود که بنابر آن اصول و مقایسه آنان با کیفیت آثار زمان حاضر می توان آگاهیهای ارضی را در زمان گذشته به دست آورد.

آكمئیسم (Acmeisme)
آكمئیسم در ابتدای قرن بیستم در روسیه بوجود آمد و مکتب سمبولیسم را مردود می دانست.

اگراریانیسم (Agrarianism) برابری در تقسیم زمین
تقسیم اراضی به تساوی

اگراماتیسم (Agrammatism) سخن گفتن با ایجاز
سخن گفتن بدون رعایت اصول دستوری و ایجاد آشوب هرج و مرج و به هم ریختگی در زبان به گونه ای که طوری به صورت تلگرافی و فشرده در آید که به راحتی قابل درک و فهم نباشد.

آلارمیسم (Alarmism) هشدارگرایی
آشوب طلبی و طرفدار آشوب و متشنج بودن

البينيسم (Albinism) زال تنی
نوعی بیماری یا خصوصیت ارثی و مادرزادی است که انسان یا حیوان مبتلا به آن دارای پوست سفید مایل به سرخ و موهای سفید می گردد از نشانه های دیگر این بیماری قرمزی رنگ تخم چشم و برخوردار نبودن از دید کافی می باشد.

آلپی نیسم (Alpinism) آلپ گرایی، کوه گرایی
کوهنوردی و راه و روش کوهنوردی و آموزشهای لازم برای صعود از کوه و دست یابی به قله یا غار

التروئیسم (Altruism) رعایت نمودن حال دیگران
مکتبی است در ادبیات و هنر که هنرمند تحت تأثیر هنرمند دیگری نیست و از کسی تقلید نمی کند به نحوی که در اثر مشهود است و نشان می دهد که این هنرمند خود دارای سبک و سیاق و روشی است که مخصوص خود اوست.

آلتوسریانیسم (Althusserianism)مكتب آلتوسر
فلسفه ای است منسوب به لوئیز آلتوسر (Louis Althusser) فیلسوف فرانسوی که جامعه شناسی معاصر را در چهار جهت عمده تحت تاثیر قرار داده است .

آلکساندرینیسم (Alexandrinism)
به تمدن یونانی گفته می شود که از قرن سوم قبل از میلاد به مدت پانصد سال طرفداران زیادی داشت و مرکز آن در اسکندریه بود. طرفداران این نوع تمدن به بسط و گسترش تمدن یونانی در سراسر جهان آن روز معتقد بودند.

الکلیسم (Alcoholism) الکل گرایی
الكليسم يا مى بارگى به معنى استفاده بيش از حد از الكل، در حدى كه به سلامتى جسمى يا روحى اسيب بزند. – معتاد به الکل

الگوریسم (Algorism) حساب با سلسله اعداد
«حساب کردن با کمک اعداد عربی»؛ یعنی فن انجام أعمال حسابی پایه، مانند جمع و ضرب، با قرار دادن اعداد در زیر هم و إعمال قواعدی خاص، که جایگزین به کارگیری اعداد رومی و استفاده از چرتکه شد. که از نام خوارزمی گرفته شده است. که ابتدا الخوارزمی به الخوریزم، الخوریسم، و الگوریسم (Algorism) تبدیل شد.

آلومورفیسم (Allomorphism) در زبان شناسی تکواژگونه
در زبان شناسی: یک واحد زبان‌شناختی است و زمانی به کار میرود که یک واحد معنایی دارای چند صورت آوایی باشد.
در شیمی: تغییر شکل مواد معدنی بدون آنکه این مواد تغییر ماهیت بدهند. (پارامورفیسم)

الینیسم (Alienism) بیگانگی
به درمان امراض مغزی گفته می شود.

آماتوریسم (Amateurism) غیر حرفه ای
کاری که به عنوان حرفه نباشد و صرفاً از روی تقنن و اشتیاق انجام شود بعضا به عنوان نابلد هم به کار می رود.

آمانسالیسم – آمنسالیسم (Amensalism) ناهمزیستی
حالتی است که در رابطۀ بین دو موجود یکی آسیب جدی می‌بیند یا از بین می‌رود و دیگری چندان تأثیری نمی‌پذیرد مثل: رشد نکردن گیاهی در اثر همجواری و وجود گیاه دیگر . – آمنسالیسم درست متضاد رابطه همسفرگی است. این رابطه زمانی اتفاق می افتد که زندگی یک ارگانیسم از حضور دیگری در خطر قرار گرفته و آسیب ببیند و در واقع یک ارگانیسم نه تنها هیچ سودی از یک رابطه نبرد بلکه رابطه برای ارگانیسم مضر باشد.

آمپوتیسم (Amputism) قطع قسمتی از اندام
نوعی انحراف جنسی و نوع نادری از پارشیالیسم است که در آن بیمار به وسیله بخشی جدا شده از بدن تحریک می گردد. این بیماری به دو صورت است، یکی با خود و دیگری با غیر. این بیماری بیشتر تخیلی (فانتزی) است اما در مواردی هم دیده شده که بیمار به قطع عضو پرداخته تا به ارضای جنسی برسد.

آمریکانیسم (Americanism) آمریکاگرایی
تقلید از روش آمریکایی در زبان یا لهجه یا زندگی روزمره یا آمریکا زدگی و طرفداری از آنچه آمریکایی است و خواست آمریکا.

آمورالیسم (Amoralism) اخلاق ستیزی، بی اخلاقی
آمورالیسم در مورد مردود شمردن و انکار هرگونه اصول و موازین اخلاقی، وجدانی و شرافتی بکار می رود.

آنابپ تیسم (Anabaptism) کمونیسم مسیحی
نام یک فرقه مذهبی بود که ابتدا در قرن ۱۶ در آلمان به وجود آمد و بعد به سویس و هلند و اتریش سرایت کرد این فرقه مرامی سوسیالیستی کمونیستی داشتند.

آنابولیسم (Anabolism)
یکی از دو مرحله متابولیسم (استفاده انرژی تولیده شده و ساختن اجزای سلول مثل پروتئین و اسید نوکلئیک) .

آنارشو سندیکالیسم – آنارکو سندیکالیسم (Anarcho-syndicalism)
در پایان سده نوزدهم جنبشی به نام آنارشو سندیکالیسم (که میانداری بود بین آنارشیسم و سندیکالیسم) بوجود آمد. و بن و ریشه آن دگرگونی ای بود که بین پیروان باکونین روی داد و در نتیجه عده ای از طرفداران «باکونین» که از اندیشه های وی دلخوش نبودند اتحادیه های کارگری را به صورت نهادی اساسی برای ابراز وجود برگزیدند.

آنارشیسم (Anarchism) بی سروری
عقیده، مسلک و مرام آنارشیسم برخاسته از واژه آنارشی (anarkia) یونانی به معنای بدون سرور، بدون حکومت است. در این جنبش و نظریه هواداران آن مخالف با هرگونه قدرت متمرکز دولت و حکومت هستند. و بر این اعتقاد هستند که مردم خود قادر خواهند بود از راه همکاری و مساعدت با هم و با خودگردانی به نحو آزاد به اداره امور بپردازند .

آناکرونیسم (Anachronism) اشتباه تاریخی
ظهور و به وجود آمدن چیزی یا کاری در زمان و مکانی نامناسب .

آناکوریسم (Anachoretism) راهب گرایی
زندگی کردن به مانند راهب، روحانی و یا شخص دیگری که انزوا پیشه کند و در تنهایی فقط به عبادت و پرستش خداوند بپردازد.

آنالفابتیسم (Analphabetism) فقدان فرهنگی
رشد نکردن فرهنگ در یک جامعه و بیسوادی کامل و نداشتن تعلیم و تربیت و آموزش درست.

آنتاگونیسم (Antagonism) رقابت
مبارزه بین ملتها یا اشخاص بر سر مسلک سیاسی و عقاید اجتماعی .

آنتروپوسنتریسم (Anthropocentrism) انسان مرکزی
انسان مرکزی نظریه ای است که انسان را مرکز جهان قرار می دهد و خیر و سعادت انسان را غایت تمام اشیاء می داند.

آنتروپومورفیسم (Antropomorphism) انسان مداری
اعتقاد و ایمانی که وجود خداوند را تعمیم وجود انسان می داند. این اصطلاح به تشبیه هم معروف است و بدان معناست که خدا را در ذات یا در صفات مانند انسان تصور بکنیم.

آنتریسم (Entrysm) نفوذگرایی
به اقدام فرد یا گروهی که برای مأموریتی مشخص و معین از یک سازمان سیاسی به یک سازمان سیاسی دیگر نفوذ می کند و خود را هوادار آن سازمان نشان می دهد و یا به عضویت آن سازمان در می آید گفته می شود.

آنتوانیسم (Antoinism) مکتب لویی آنتوان
نام مکتبی عرفانی است منتسب به یک معدنچی بلژیکی به نام لویی آنتوان.

آنتی امپریالیسم (Anti imperialism) ضد امپریالیسم
به عقیده مخالفان امپریالیسم گفته می شود.

آنتی انتلکتواليسم (Anti-Intellectualism)
این مکتب در برابر انتلکتوالیسم قرار دارد و بر عکس فلسفه انتلکتوالیسم که معتقد بود حقیقت و علم را از طریق قریحه و هوش می توان به دست آورد و عقل گرایی را مقدم می دانست به فاکتورهای اراده الهام، قدرت نبوغ و حتی زور و به عقلگرایی و حرکتهای سنجشگرایانه چندان پای بند نیست.

آنتی پارلمانتاریسم (Antiparlementarism) ضـد پارلمان و قانون
عقیده و اعتقاد کسانی را گویند که مخالف وضع قانون به وسیله مجلس هستند و به طور کلی این افراد مخالف حکومت قانون یا پارلمان می باشند و طرفدار استبداد و حکومت مطلقه اند.

آنتی پروتکسیونیسم (Antiprotectionnism)
مخالف با هرگونه سیستم حمایت دولتی یا خارجی .

آنتی راسیسم (Antiracism) ضد نژادگرایی
این اصطلاح نام مکتب مخالفان سیاست تبعیض نژادی می باشد.

آنتی سمیتیسم (Anti-Semitism) یهودستیزی
نفرت از یهودیان یا دشمنی عملی با آنان به قصد آزار یا نابود کردنشان .

آنتی فرومگنتیسم (Antiferromagnetism)
بر کیفیت اجسامی گفته می شود که در درجه حرارت پائین تر از حد معمول مغناطیس روی آنها اثر ندارد.

آنتی کاریانیسم (Antiquariaonism) نوگرایی
این اصطلاح را مخالفت با کهنه پرستی باید دانست.

آنتی کلریکالیسم (Anticlericalism) مخالفت با روحانی گرایی
مسلک و مرام کسانی است که معتقدند روحانیت در امور عمومی نباید مداخله کند.

آنتی کلونیالیسم (Anti-colonialism) گرایشات ضد استعماری
این اصطلاح عنوانی است برای جنبشهایی که بر ضد استعمار به ویژه استعمار سیاسی اقتصادی و فرهنگی امپریالیسم فعالیت می کنند.

آنتی کمونیسم (Anticommunism) مخالفت با کمونیسم
به عقیده مخالفان کمونیسم و زندگی اشتراکی گفته می شود.

آنتی کنفورمیسم (Anticonformism) مخالفت با تسلیم گرایی
مخالفت با رسوم و عادات متداول و جاری

آنتی میلیتاریسم (Antimilitarism) عقیده مخالفان حکومت نظامیان
به عقیده و مرام کسانی گفته می شود که با حکومت نظامیان و فرمانروایی آنان موافق نیستند. .
آندروئیسم (Andoreism)
وضع رودخانه هایی که آب آنها به دریا نمیریزد یا حوضچه هایی که آب در آنها فرو می رود.

آنجليسم – آنژلیسم (Angelism)
تمایل به رفتاری مانند فرشتگان داشتن و معصوم بودن .

آنکسیونیسم (Annexionism)
سیاست ضمیمه نمودن کشورهای کوچک به کشورهای بزرگ .

آنگلیکانیسم (Anglicanism)
در زمان سلطنت ادوارد هشتم و در انگلستان فرقه ای از مسیحیت اعلام وجود نمود که خواهان برقراری مسیحیت تحت نظر یک کلیسای واحد بود در حقیقت این فرقه در بین کاتولیکها و پروتستانها قرار گرفتند و خواهان بر طرف شدن اختلافها شدند.

آنوریسم (Aneury(i)sm)
غده ای که از خون تشکیل می شود و غالباً به شریان مربوط است.

آنیمیسم – انی میسم (Animism) روح گرایی، روح پرستی
طرفداران این آیین بر این باورند که هر چیزی در این دنیا، دارای روح و قابل ستایش است. حال جاندار یا غیر جاندار. و روح را اساس زندگی می دانند.

آوانتوریسم (Adventurism) ماجراجوئی
تمایل به اخذ تصمیم ناگهانی و بدون اندیشه .

آوروئیسم (Averoism) آوروئس گرایی
نام مکتب و فلسفه «آوروئس» که در قرون وسطی مسایل متافیزیک را از دید قرآن مورد تجزیه و تحلیل قرارداد .

ائیدتیسم (Eidetism)
قدرت تجسّم اشیاء و چیزهایی که در گذشته دیده شده اند بدون اعتقاد به واقعیت مادی این پذیره .

ابژکتیویسم (Objectivism)
این عقیده فلسفی در برابر «سوبژکتیویسم» یا «ایده آلیسم سوبژکتیف» قرار دارد، در این آیین به حقایق از نظر حسی نگاه می شود.

ابستروکسیونیسم (Obstructionnism) مانع گرایی، سدگرایی
اختلال و اغتشاش در جلسه ای مثلاً «مجلس» برای عدم توانایی در رای گیری و جلسه را از اکثریت انداختن و در ورزش مخالفت و دست زدن به اعمالی در برابر حریف که غیر قانونی و خلاف مقرارت است .

ابسکورانیسم (Obscuranism)
به عقیده مخالفان تعلیم و تربیت، دلیل، منطق ترقی و پیشرفت گفته می شود.

ابسولوتیسم (Absolutism) حکومت مطلقه
نوعی حکومت است که زمامدار دارای حقوق و قدرت نامحدود است.

اپتی میسم – اُپتى ميسم (Optimism) خوش باوری، خوشبینی
این اصطلاح در سیاست هنر و فلسفه به معنای خوش باوری، خوش بینی، حسن ظن و نظایر آن به کار می رود و در برابر پسی میسم به معنای بدبینی استعمال می گردد.

اپورتونیسم – اپور چونیسم (Opportunism) فرصت طلبی
این واژه در مورد کسانی مورد استفاده قرار می گیرد که برحسب موقعیت تغییر عقیده می دهند و با تغییر اوضاع سیاسی تغییر رنگ سیاسی می دهند (حزب باد).

اپیس کوپالیسم (Episcopalism) اسقف گرایی، طرفداری از حکومت اسقفها
این اصطلاح یا اصطلاح ایپس کوپالیانیسم نام مکتبی است که در قرن ۱۶ در اروپا به وجود آمد و در حقیقت دنباله مکتب کالوینیسم است که منسوب به «ژان کالوین» فرانسوی است که معتقد بود اتوریته روحانی به اتورویته جسمانی برتری دارد.

اپیکوریانیسم (Epicurianism) مكتب منسوب به اپیکور
مکتب و فلسفه منسوب به اپیکور (ابیقور) فيلسوف معروف یونانی که یکی از چهار مکتب بزرگ یونانی به شمار می آید. طرفداران این مکتب: – هوادار مادیت و منکر وجود خداوند بودند . – اعتقاد به تکامل داشتند. – باور آنان به انسان دوستی و خوش بینی به نوع بشر بود. – جامعه و حیات اجتماعی را بر پایه منافع فردی می دانستند. – عدالت حقوق اجتماعی و «قانون» را از موهومات می دانستند. – تقوی را در تأمین لذت و مسرت می دانستند نه در علم . – بهترین روش زندگی را در میانه روی، اعتدال، آرامش و رفاقت می پنداشتند و با شهوت، زیاده روی و افراط در هر کار مخالف بودند. – طرفدار بهبود موقعیت زنان و غُلامان و حامی تربیت عمومی و نهضت انسان دوستی بوده و اعتقاد آنان بر این بود که همه افراد بشر با هم برادرند و هیچ ملتی نسبت به ملت دیگر مزیت ندارد. – عزلت و گوشه گیری را مایه سعادت فردی می دانستند و می گفتند که خردمند باید از قبول مشاغل دولتی و قبول مسئولیت کناره گیری کند. – بی نیازی فردی را باور داشتند و خواهان این بودند که هر فرد خود باید وسیله لذت خویش را فراهم کند نه جامعه؛ بعد از اپیکور، لوکرسيوس ( Lucretius) شاعر و فیلسوف رومی جانشین وی گردید.

اپی كوریسم (Epicurism) لذت گرایی
فلسفه ای که لذت بردن را غایت مطلوب بشر می داند .

اتاتیسم (Etatism)
به سیستم حکومتی گفته می شود که دولت مستقیماً بر اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دخالت می کند و بر آن تسلط کامل دارد.

اتنوسانتریسم (Ethnocentrism) قوم گرایی، قوم مداری
در اصطلاح لغوی این اصطلاح قوم مداری، فرهنگ مداری، قوم مرکزی و نظایر آن معنا شده و در علم روانشناسی اجتماعی، به کس، کسان و یا قومی گفته می شود که به ارزشها و قابلیتهای گروه خودی و کششهای قومی و فرهنگی خود سخت پایبند هستند.

اتوئروتیسم (Auto-erotism) خودانگیزی
ارضاء غریزه جنسی به وسیله خود انسان (بدون دخالت شخص دیگر) را گویند.

اتوپیسم (Utopism) آرمانشهر طلبی
دلبستگی به ایجاد یا خیال پردازی درباره یک نظم اجتماعی آرمانی را گویند.

اتوریتاریانیسم (Authoritarianism) قدرت باوری
حمایت و پشتیبانی از حکومت زور را که دستورهای آن از ترس کیفر رعایت می شود. طرفداران این نظریه برآنند که قدرت فرمانروا به خودی خود توجیه مشروعیت آن می باشد و بدون چون و چرا باید پیروی گردد.

اتوماتیسم (Automatism) حرکت خود به خود
به مکانیسمی گفته می شود که به صورت طبیعی موجب می شود که حرکتی انجام شود.
اتومورفیسم (Automorphism) همخوانی هم شکلی موقعیت و خصوصیت یک مجموعه که اجزای متشکله آن با هم همخوان و هم شکل هستند.

اتیسم (Autism)
به حالتی گویند که ارتباط کودک یا آدم سالمند با دنیای خارج و افراد دیگر قطع می گردد.

اراستیانیسم (Erastianism) مسلک اراستیان ها
ترکیبی است: از 1- اوتيليته (Utility) یا وتیلیتاریانیسم (Utilitarianism) که همان فلسفه سودجویی است. ۲- سکولاریسم (Secularism :یعنی توجه به امور دنیای مرئی و جهان خاکی ۳- راسیونالیسم (Rationalism) یا فلسفه اصالت عقل.
به معنی تکیه بر اصول عقلی و منطقی در اندیشه، رفتار و گفتار است. اولین ارائه دهنده این عقیده تئولوژیست ایتالیایی مارسل دوپادو، معروف به مارسيليو (Marsilio) در قرن سیزدهم بود و بهترین نماینده این مکتب جان سلدون (John Seldon) انگلیسی می باشد.

ارتوژنیسم (Orthogenism)
مطالعه در باب چگونگی کنترل ازدیاد جمعیت از راه توالد و تناسل.

ارتیسم (Erethism)
حالت طبیعی تحرک و تأثیر پذیری برخی از بافتها یا سلسه اعصاب و سیستم عصبی.

أرفيسم (Orphism)
عنوانی است که آپلینر (Apollinaire) برگرایش تازه در آثار دلنه ( Dolaumay) و چند نقاش دیگر نهاد تا آن را از کوبیسم پیکاسو (Picasso) و براک ( Braque) متمایز کند.

اُرگانیسم (Organism)
مجموع عملیات و حالات طبیعی و هماهنگ اعضاء مختلف بدن و یا مجموعه اعضاء یک اداره یا سازمان یا حزب سیاسی که در راه پیشرد هدف و مقصود فعالیت دارند.

ارگوتیسم (Ergotism)
مسمومیتی که به وسیله خوردن گیاه «چاودار» کفک زده حاصل می شود، این مسمومیت باعث اختلالات عصبی و روانی می گردد و گاهی نیز باعث بروز قانقاریا در عضوی از بدن.

ارلئانیسم (Orleanism)
عنوان نوعی حکومت است که عملکرد نخست وزیر و قوه قضائیه به وسیله رئیس دولت و عده ای از نمایندگان منتخب مردم کنترل و بازرسی می شود.

اروتیسم (Erotism) ادبیات شهوانی
ادبیات شهوانی یا ادبیات اروتیک اثری است که بر محور عشق جنسی و توصیف صریح پاره ای از جزئیات می چرخد. یا به تعریفی دیگر اثر برخوردار از کیفیت شهوت انگیزی و جسمانی است این نوع ادبیات هم با هرزه نگاری تفاوت دارد هم با ادبیات، عاشقانه.

ازوتریسم (Esoterism) غیر قابل فهم بودن
غیر قابل فهم بودن برای اشخاص نامحرم ناآشنا و آنهایی که رازدار نیستند. در مکتبهای فلسفه قدیمی برای عقاید و رازهای پنهانی اعمال می شد.

اسپارتاکیسم (Spartakism)
عنوان جنبش سوسیالیستی که تمایل به اصول کمونیسم دارد .

اسپریتوآلیسم (Spiritualism) فلسفه اصالت روح
نام فلسفه و مکتبی است که پیروان آن بر خلاف ماتریالیستها روح را حقیقتی انکار ناپذیر می دانند و معتقدند که روح ماده نیست غیر قابل تغییر است و کم شدنی هم نیست.

اسپریتیسم (Spiritism) دانش احضار ارواح
علم احضار ارواح را گویند. – روح‌گرایان ادعا دارند، که انسان روحی جاودانه داردکه به‌طور موقت و شاید چند بار ساکن بدن شده تا تعالی اخلاقی و فکری به دست بیاورد. همچنین ادعا می‌کنند که ارواح، از طریق واسطه‌های غیرفعال یا فعال، ممکن است در جهان مادی نفوذ خیرخواهانه یا بدخواهانه داشته باشند.

اسپینوزیسم (Spinozism) مکتب اسپینوزا
به :مکتب اسپینوزا فیلسوف هلندی و طرفداران او گفته می شود.

استائیکیسم (Stoicism) رواقیون
مکتب استائیک آخرین و چهارمین مکتب از مکاتب بزرگ آتنی قدیم است. که ۳۰ سال قبل از میلاد به وسیله زنو یا زنون فيلسوف فنیقی در آتن به وجود آمد.

استاتیسم (Statism)
حالت پایداری اجسام و تعادل آنها به هنگامی که قوای وارده بر روی جسم ثابت است و جسم بی حرکت بوده و جابجا نمی شود.

استالینیسم (Stalinism) مکتب و نظرات استالین
در ابتدا، کارل مارکس فلسفه کمونیسم را طرح ریزی نموده و مطرح کرد. بعد از جنگ جهانی اول و به هنگام انقلاب بلشویک روسیه لنین در این فلسفه تغییراتی داد و آن را تفسیر بیشتری کرد ابتدا به فلسفه ی لنینیسم مارکسیم و در نهایت به لنینیسم معروف شد.
بعد از لنین استالین روی کار آمد و او هم به نوبه خود فلسفه لنین را تفسیر نمود و دگرگونیهایی در آن پدید آورد و فلسفه ای را رواج داد که به استالینیسم موسوم گشت. استالینیسم خارج از حیطه و تفسیر کمونیستی آن در اذهان تداعی کننده خشونت، شدت عمل و سختگیری نیز هست.

استتیسیسم (Aestheticism) زیباگرایی
مكتبى است در حوزه هنر و ادبیات که توجه به زیبائی در درجه نخست اهمیت قرار دارد و طرفداران این مکتب بر این باورند که هدف هنر صرفاً ایجاد زیبائی است.

استرابیسم (Strabism) بیماری چشمی
از بیماریهای چشمی است که موازی بودن خطوط دید را از بین می برد. (تاب داشتن و چپ بودن چشم).

استراسیسم (Ostracism)
از اصطلاحات و واژه های سیاسی قدیمی است که این حق و امتیاز را به روحانیون کلیساها می داد که برای مدت ده سال یک فرد سیاسی را به تبعید بفرستند.

استروكتوراليسم (Structuralism)
کشف بنیادهای پدیده های اجتماعی و قابل فهم نمودن آنها به منظور شناسایی عملکرد این پدیده ها .

استوئیسیسم (Stoicism)
این فلسفه و اصطلاح بر خلاف و ضد اپی کوریسم می باشد. پیروان این فلسفه معتقدند که فرمانروائی و حاکمیت هر شخص به خود او بستگی دارد و در حقیقت برای خوشبختی باید راهی برای برطرف نمودن اختلال واضطراب در طبیعت پیدا کرد.

استیگماتیسم (Stigmatism)
کیفیت سیستم نوری مثل (عدسی) که تصویر هر نقطه در آن یک نقطه است. تعدادی از کسانی که مشکل در بینایی دارند به ناهنجاری استیگماتیسم دچارند.

استیلیسم (Stilism)
پیرو سبک و روش بخصوصی بودن و در راه تحقق این روش و سبک تلاش نمودن .

اسکالستیسیسم (Scholasticism)
نام مسلک و فرقه ایست از الهیات و عقاید مذهبی مسیحی قرون وسطی که افکار آنها در باب دولت و جایگاه انسان در دستگاه اجتماعی انحصار داشت به آنچه را که کلیسا معتبر می دانست.

اسکپ تی سیسم (Skepticism) فلسفه شک
به کسی اطلاق می شد که عقاید مذهبی را رد می کرد و یا در آنها شک می نمود این مکتب بعدها با نفرت مواجه گردید و از بین رفت.

اسکلاواژیسم (Esclavagism) برده داری گرایی
رژیم و طرفداری از رژیم برده داری را می گفتند .

اسکوتیسم – اسکو تیسیسم (Scoutism – Scoticism) اسکوت گرایی
مجموعه عقاید و نظرات فیلسوف معروف «دنس اسکوت با نام کامل جان دانس اسکوتوس» که از خداپرستی دفاع می نمود و معتقد بود که شناخت خداوند وسیله ای برای رسیدن به او می باشد.

اسکی پیسم (Escapism) فلسفه فرار
در دوره عظمت و ترقی یونان قدیم طرز فکر و اندیشه مردم آتن چنین بود که اگر کسی از شرکت در امورات اجتماعی، سیاسی و اداره امور مملکت فرار می کرد و طفره می رفت گناهکار بود و از جامعه باید طرد می شد.
بعدها در پی شکستهای یونان و بروز اختلافات، فلسفه اجتماعی و سیاسی آن هم رو به ضعف نهاد و بدبینی نسبت به حکومت قوت گرفت و در نتیجه: شکاکین، کلبیون و اپیکوریان ها پدید آمدند که طرفدار عزلت و گوشه گیری بودند و دیگر گوشه گیری معمول شد و نشانه ای گردید برای اعتراض به نظام.! و فلسفه فرار «اسکی پیسم» خودنمایی کرد.

اسنوبیسم (Snobism) اشراف گرایی
از طبقه نجبا و اشراف تقلید کردن و رفت و آمد نمودن به محیط و جاهایی که مخصوص این طبقه است.

اسنیسم (Essenism)
اصول یا زندگی راهبان

اکازیونالیسم (Occasionnalism)
تئوری و فرضیه ای که مربوط می شود به علتهای اتفاقی پیدایش پدیده ها. منظور پدیده هایی است که به صورت غیر مترقبه و سیستماتیک روی می دهند.

اکامیسم (Occamism) مكتب فلسفی «گیوم دوکام»
این فلسفه منسوب به گیوم دو کام انگلیسی است. وی بر این باور بود که «اعتقاد به پروردگار و فناناپذیر بودن خداوند قابل تجسّم نیست» و با یک سلسله استدلالات فلسفی نتیجه گرفت که فرق بین خیر و شر و نیک و بد در اراده خداوند است نه بشر .

اکتیویسم (Activism) کوشندگی
معمولاً در جنبشهای انقلابی و حزبهای تندرو، عده ای از انقلابیون یا اعضاء حز،ب جنبش و یا حزب را اداره می کنند و اقتدار آن را در دست دارند و بیش از دیگران مراقب اصول اعتقادی حزب و یا جنبش هستند که به انحراف کشیده نشود، به این دسته که در حقیقت هسته مرکزی را تشکیل می دهند (کوشندگان) و به نظریه و رای آنان که توجه شدید به عمل سیاسی و دست یازیدن به آن است. کوشندگی (اکتیویسم) گویند.

اكزوتیسم (Exotism)
علاقه و تمایل به چیزهایی که از کشور بیگانه آمده است .

اکزورئیسم (Exoreism )
وضعیت نواحی روی زمین (به استثنای دریاها) که آبهای جاری آنها به دریا می ریزد.

اکزورسیسم – اکسورسیزم (Exorcism) جن گیری
به تشریفات و آداب و رسوم دفع اجنه و نمونه آن گفته می شود .

اکسپان سیونیسم (Expansionism) توسعه گرایی اراضی کشور
اکسپانسیونیستها طرفدار توسعه و گسترش اراضی کشور هستند که می تواند به وسیله فتوحات، نظامی راههای اقتصادی و یا روشهای دیگر صورت گیرد.

اکسپرسیونیسم (Expressionism) هیجان‌نمایی
در هنر به ویژه نقاشی، هنرمند برای بیان منظور خود اقدام به کژنمایی واقعیت می نماید نه این که واقعیت را انکار کند، بلکه به گونه ای غیر از معمول و آنچه که عادت شده، اثر خود را به نمایش می گذارد. مثلا با استفاده از رنگ‌های تند و جیغ، تغییر شکل دادن، اغراق کردن، خشونت و …؛ البته این جنبش هنری فقط مخصوص نقاشی نیست و تو حوزه‌های ادبیات، تئاتر و سینما، موسیقی و معماری هم وجود دارد.

اکسپرسیونیسم انتزاعی (Abstract-Expressionism)
این اصطلاح به طور عام در مورد جنبشی که از زمان جنگ جهانی دوم در هنر آمریکا شکل گرفت به کار برده می شود. شاید بتوان اکسپرسیونیسم انتزاعی را گونه ای نقاشی عاری از انگاره و شکلهای بنیادی (صور هندسی) به شمار آورد.

اکسترمیسم (Extremism) خشونت گرایی سیاسی
طرفداری از خشونت در مبارزات سیاسی، افراطی بودن و دست یازیدن به عملیات خشونت آمیز

اکسکلوسيويسم (Exclusivism) بی طرفی
بی طرفی مطلق بودن و جانبداری نکردن از کسی

اک لک تیسم (Eclectism) بیهوده گرایی، بیهوده گردی
به مکتبی که از هر فلسفه ای چیزی برداشته و مکتب جدیدی، رو می کند «اک لک تیسم» گفته می شود.

اکلکتیسیزم (Eclecticism) بهگزینی
این همان واژه بالاست.

اکوالیتریانیسم (Equalitrianism) برابرگرایی
به «اکوالیتریان» اگالیتاریان (Egalitaririan) هم گفته شده «آگالیتر» گرفته شده از واژه ی فرانسوی اگالیته به :معنای مساوات است.

اکوسمیسم (Acosmism) جهان انکاری
این نظریه در مقابل نظريه الحاد قرار دارد زیرا الحاد به معنی انکار وجود خدا و اثبات وجود جهان است در حالی که در جهان انکاری قضیه برعکس است پیروان این عقیده وجود خدا را اثبات می کنند اما وجود جهان طبیعی را انکار .

اکولتیسم (Occultism) رازگرایی
مطالعه و تحقیق درباره علوم پنهانی و سری که نوشته شده و یا گفته شده و می شود.

اکوننیسم (Occunenism) تمرکزگرایی مسیحی
تمایل و اعتقاد به اتحاد و متمرکز شدن تمام فرقه های مسیحی .

اکونومیسم (Economism) اقتصادباوری
مقدّم داشتن اقتصاد و تامین معیشت بر سیاست و مبارزه سیاسی .

اکینیسم (Equinism) ناهنجاری پا
ناهنجاری و تغییر شکل ناخوشایند پا .

اگالیتاریسم (Egalitarism) برابرگرایی
نام اصطلاح و مکتبی است در مورد کسانی که در جستجوی راه و روشهایی هستند که نتیجه آن برابری و مساوات افراد جامعه است، چه در امور سیاسی و چه اجتماعی.

اگزورسیسم (Exorcism) دیوزدایی
عقیده و روشی خرافی که در قرون وسطی در اروپا شایع بود و کشیشها طی مراسمی مذهبی دیوا را از بدن شخص دیوزده بیرون می کردند.

اگز یبیسیونیسم (Exhibitionism) گونه ای بیمار روانی
نوعی اختلال و بیماری روانی را گویند که بیمار از به نمایش گذاشتن عضوی از بدن لذت می برد که به نمایش گذاشتن و یا ابراز آن نزد عموم جایز نیست، مثل برهنه شدن در انظار به نمایش گذاشتن آلت تناسلی و یا دیگر اعضایی که در عرف جایز نیست.

اگزیستانسیالیسم (Existentialism) هستی گرایی
ریشه این اصطلاح «اگزیستانس Existence » به معنای «هستی» است. طبق باور اگزیستانسیالیست‌ها، زندگی بی‌معناست مگر اینکه خود شخص به آن معنا دهد. این بدین معناست که ما خود را در زندگی می‌یابیم، آنگاه تصمیم می‌گیریم که به آن معنا یا ماهیت دهیم.

اگنوس تی کیسم (Agnosticism)
پیروان این فلسفه بر این باورند که به وجود خدا و حقایق نخستین و به ابتدای خلقت نمی توان پی برد و مسایل ماورا طبیعی بر ما مجهول است.

اگوئیسم (Egoism) خویشتن پرستی، خودخواهی
اگوئیسمها عقیده به خویشتن پرستی و خودخواهی دارند و می گویند اصل حیات در توجه به نفس خویشتن است.

اگوتیسم (Egotism) خود بزرگ بینی
از اختلالات و بیماریهای روانی است که در این بیماری شخص خود را برتر و بزرگتر از دیگران می پندارد، و همیشه دوست دارد از خود و شخصیت بزرگ خود سخن بگوید و بزرگنمایی کاذب خود را که در خیال می پروراند به نمایش بگذارد.

اگو سانتریسم (Egocentrism) خودمحوری
فرضیه و تصور آدمی که می پندارد عقل کل است، برتر از دیگران است و همه چیز به او ختم می شود و بر همین اساس طالب همه چیز برای خود است.

اگوستینیسم (Augustinism)
عقیده و مسلک (ژانسنیست ها) به ژانسنیسم رجوع شود.

اگوفوتوریسم (Ego – Futurism)
به فوتوریسم رجوع شود.

الکتروتروپیسم (Electrotropism)
واکنش توجیهی بعضی از حیوانات در برابر میدان الکتریکی.

الکترو ماگنیتیسم (Electromagnetism)
بخشی از فیزیک که درباره تأثیر جریانات الکتریسیته بر روی میدانهای مغناطیسی بحث و مطالعه می.کند.

الكتوراليسم (Electoralism) گرایش به نظر اکثریت
به عقیده و مسلک کسانی گفته می شود که در امور سیاسی و حزبی، خواستار رای گیری، انتخاب و نظر اکثریت هستند .

المانتاریسم (Elementarism) عنصرگرایی
عنوان اصطلاحی است که از درون: نئوپلاستی سیسم بوجود آمد.

المپیسم (Olimpism)
سازمان و تشکیلات مربوط به برقراری مسابقات المپیک در کشورهای مختلف قوانین و مقررات موجود در این زمینه.

اليتيسم (Elitism) سرآمد باوری، نخبه گرایی
اعتقاد و باور به این است که در هر جامعه یا در هر گروه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی فرهنگی و … آن کس یا کسانی هستند که به انگیزه توانمندیهای شخصیتی از دیگران برترند و حق آنهاست که از امتیازهای پیشوایی و رهبری و … برخوردار باشند. سر آمدباوری با دموکراسی مخالفت است و آن را پایمال کردن حق توانمندان می داند.

امانيسم – اومانيسم – هيومانیسم (Humanism) انسان گرایی، بشر دوستی
این تفکر در جهت خلاف تفکر مسیحیان قرون وسطی رقم خورد که در آن، انسان موجودی بدبخت ذلیل و گناهکار بود. انسان گرايى به عامليت انسان ها به صورت فردى يا جمعى پرداخته و به تمامى ارزش هاى يك انسان از جمله حق و حق گرايى اهميت زيادى داده است.

امپرسیونیسم (Impressionism) یکی از مکتبهای هنری
امپرسیون در لغت به معنای طلوع آفتاب است و مکتب امپرسیونیسم، نخستین جنبش نقاشی مدرن و مهمترین پدیده هنری اروپایی در سده نوزدهم است. هنرمندان اولیه مکتب، امپرسیونیسم یک تشکل آزادانه هنری بودند، که به انگیزه پاره ای نظرات مشترک و به منظور عرضه مستقل آثار خود در کنار یکدیگر قرار گرفتند. این هنرمندان نظام آموزشی متداول و هنر آکادمیک را مردود می دانستند.

امپریالیسم (Imperialism) گرایش امپراطوری
نام، عنوان، خط مشی و سیاستی را گویند که خارج از حوزه ملی خود، هدفش ایجاد و خلق یک امپراتوری است و یا احساس و تعصب این که کشور باید تبدیل به یک امپراتوری شود. و یا اگر کشور امپراتوری هست باید در نگاهداری آن کوشید.

امپریسم (Empircism-Empirism) تجربه گرایی
عقیده و مسلکی است قدیمی که بن و ریشه آن واژه (امپریک) یونانی است. که یکی از مکتبهای پزشکی بوده و امپریکها بر این باور بوده اند که تنها با تجربه می توان به کشف علل امراض و خواص ادویه و نحوه ی معالجات پی برد.

امپی روکریتیسیسم (Empirocriticism)
این اصطلاح مربوط به یک جریان فلسفی است که به موجب آن علم ترمودینامیک توانست مکانیک را کلاً دگرگون سازد .

انانيسم (Onanism) انان گرایی
طرفداری از جماع و لذت جنسی منقطع که مربوط می شود به داستان مردی عبری به نام (Onan).

انترناسیونالیسم (Internationalism)
طرفداران این مسلک معتقدند که مرزهای قراردادی بین کشورها باید نادیده گرفته شود و همۀ مردم جهان دلسوز و یار هم باشند. و با داشتن یک ایدئولوژی مشترک خواهان عدالتی حقیقی و صلحی جهانی باشند.

انتروانسیونیسم (interventionism) دخالت گرایی
سیاست دخالت دولتها یا دولتی در امور خصوصی یک کشور دیگر .

انتروپوسنتريسم (Anthropocentrism) انسان محورى
انتروپو به معنى نژاد انسان و سنتر هم به معنى مركز. انتروپوسنتريسم یعنی نژاد انسان مركز جهان هست و تمام چيز هايى كه در جهان هستى وجود دارد براى اين نژاد به وجود آمده است.

انتریسم (Entrysm) نفوذگرایی
به اقدام فرد یا گروهی که برای مأموریتی مشخص و معین از یک سازمان سیاسی به یک سازمان سیاسی دیگر نفوذ می کند و خود را هوادار آن سازمان نشان می دهد و یا به عضویت آن سازمان در می آید گفته می شود .

انتگریسم (Integrism) بنیادگرایی
عقیده و مسلک برخی مذهبیها یا کسانی که با تکیه کردن به سنت ها با هرگونه تحول و نوگرایی مخالفند.

انتلک توالیسم (Intellectualism) عقل گرایی، اصالت هوش و قریحه
عقیده و مرامی است فلسفی که هوش و شعور را بر احساسات و اراده مقدم می شمارد و در آثار هنری نیز به اثری که جنبۀ عقلی و فکری در آن غالب باشد گفته می شود.

انتوئی تیویسم (Intuitivism) حس گرایی
اصولی که به موجب آن مبادی اخلاقی را حسی می دانند .

انتوئی سیونیسم (Intuitionism) حس گرایی
عقیده و نظر علمای منطق هلندی، نظیر هیتینگ و بروئر که بر این باورند که در ریاضیات فقط باید پدیده هایی مورد بررسی قرار گیرند که بتوان آنها را به طور حسی درک و مجسم نمود .

انتیكریسم = انتی کواریانیسم (Antiquarianism-Antiquairism): کهنه پرستی
اعتقاد داشتن به سنت و پای بند بودن به آن. اعتقاد به اصالت آنچه که کهن و قدیمی است و کوشش نمودن در حفظ و نگهداری آن و متکی بودن به عقاید گذشتگان و در حقیقت در برابر فلسفه مترقی (پروگرسیف) و تجدیدطلبی قرار دارد.

انتی میسم (Intimism)
بیان و نگارش آنچه نزد شاعر یا نویسنده به صورت راز و محرمانه استو یا مكتب نقاشانی که به نشان دادن مناظر زندگانی خانوادگی می پردازند .

اند پاندانتیسم (Independentism)
استقلال داشتن در رأی و تصمیم.

اند ترمینیسم (Indeterminism)
نام فلسفه ای است که پیروان آن بر این عقیده اند که انسان و خداوند از یک اراده و اختیار برخوردار هستند این گروه انتظام و علل تکامل پدیده ها را محصول شعور و خرد می دانند.

اندوستریالیسم (Industrialism)صنعتی شدن
این اصطلاح عنوانی است برای صنعتی شدن زندگی انسان که در حقیقت انسان.

اندیا نیسم (Indianism) هندگرایی
مطالعه و بررسی ،زبانها تمدن و فرهنگ هندیان .

اندیویدوآلیسم (Individualism) فردگرایی
این اصطلاح را مکتب فردگرایان یا فرد باوران دانسته اند.

انسترومنتیالیسم (Instrumentialism) هوشگرایی
نام مکتب و فلسفه ای است که هوش، ذکاوت و نظریه را ابزار اقدام و عمل می داند.

انستیتوسیونالیسم (Institutionalism)
تمایل به افزایش مؤسسات، تأسیسات و سیستم بازرسی و کنترل، به ویژه در محیطهای سیاسی و اقتصادی.

انسیکلوپدیسم (Encyclopedism)
تمایل به جمع آوری مطالب و دانستنیهای گوناگون که با هم بستگی و ارتباطی ندارند.

انسیویسم (Incivism) مخالفت با شهری گرایی
رفتار کسی که با شهرنشینی و مقررات آن مخالف است یا رعایت نکردن قوانین و مقرراتی که در شهر وجود دارد .

انفانتیلیسم (Infantilism)
نوعی ناهنجاری است که در این اختلال، شخص رشد و نمو معمول را نمی کند.

انگریسم (Ingrism): انگرگرایی
نام مکتب و روش نقاش فرانسوی «انگر» که مشخصه کاری وی خلوص تصاویری بود که به وجود می آورد.

انيريسم (Onirism) نوعی بیماری روانی
نوعی بیماری روانی است که شخص در خواب هذیان می گوید، حرف می زند، کابوس می بیند.

انیلیسم (Oenilism) گرایش به شراب در حد اعتیاد و افراط
این واژه مترادف با الکلیسم و نظایر آن است.

اوانژلیسم (Evangelism) واپسگرایی مذهبی انجیلی
تمایل و اشتیاق به برگشت به یک زندگی مذهبی و روحانی برابر اعتقادات و دستورات کتاب انجیل.

اوتیلیتاریانیسم (Utilitarianism) سودانگاری، سودگرایی
اعتقاد بر این که، سود اصل تمام ارزشهاست. چه ارزشهای علمی و چه ارزشهای عملی. پیروان این مکتب فقط از هر چیزی سود و فایده آن را می خواهند و چیزی را خوب می دانند که دارای سود و منفعت باشد.

اورانیسم (Uranism)
داشتن تمایلات زنانه در مردان .

اوربانیسم (Urbanism) شهرسازی
علم و دانش شهرسازی و به وجود آوردن شهر، توسعه و اصلاح آن .

اورروئیسم (Averrorism) انحراف گرایی ارسطویی (ابن رشد گرایی)
فلسفه ارسطو در طول تاریخ انشعاباتی پیدا کرد و چند فلسفه دیگر از آن مشتق گردید. معروفترین انشعاب، فلسفه ارسطوئیان طبیعی بود که اینان بین عقل والهام تفاوت كامل قایل شده و آن دو را از یکدیگر تفکیک نمودند. طرفداران این عقیده را انحرافیون یا اورروئیست و مسلک آنها را اورروئیسم می نامیدند.

اوروکمونیسم (Eurocornmunism) روش کمونیسم اروپایی
کمونیستی کردن کشورهای اروپایی به شیوه ای سوای آنچه در روسیه شوروی بکار رفته است.

اوریانتالیسم (Orientalism) شرق گرایی
قوانین و مقررات مربوط به تمدن مشرق زمین که مورد مطالعه قرار می گیرد.

اوژنیسم (Eugenism)
مطالعه و بررسی شرایط مطلوب برای حفظ کیفیت نوع بشر و فرضیه اجتماعی که بر اساس این نظریه پایه گذاری شده است.

اوستاسیسم (Eustatism) تغییرات سطح اقیانوسها
تغییرات سطح اقیانوسها که بنا به مقتضیات آب و هوای هر منطقه صورت می پذیرد و یا تغییراتی که به واسطهٔ حرکت زمین در اقیانوسها پیدا می شود .

اوفمیسم (Euphemism) حسن تعبیر
به کار بردن واژه و یا جمله ای به جای واژه و یا جمله ای دیگر که مفهوم را مؤدبانه تر و خوشایندتر بسازد و جلوه بدهد مثلاً به جای اینکه بگوئیم فلانی آدم بیشعوری است بگوئیم: فلانی ناآگاه است.

اوفوئیسم (Euphuism) گرایش به رفتار روشنفکری و تشخص
ادای تشخص و بزرگی از خود نشان دادن – به اصطلاح لفظ قلم صحبت کردن، تظاهر و ادای باسوادی و روشنفکری .

اولترائیسم (Ultraism) افراط گرایی
در هنر، اولترائیسم به معنای افراط گرایی و تندروی از حد متعادل است و مکتبهای اکسپرسیونیسم و سوررئالیسم و مانند آن را نیز در بر می گیرد، عمر این مکتب در هنر کوتاه بود.

اولترامونتانیسم (Ultramontanism) پاپگرایی، واتیکانگرایی
عقیده مکتب و مرام کسانی که به واتیکان و برتری پاپ معتقدند.

اومانیتاریانیسم (Humanitarianism) انسان گرایی
عقیده و مسلک کسانی که در راه خدمت به بشر و انسانیت گام بر می دارند و به نوعی به انسان و انسانیت خدمت می کنند .

اومریسم (Euhemerism)
مجموعه فرضیه های قدیم و جدید را درباره پیدایش مذاهب مختلف گویند. در این فرضیه ها، گفتار، کردار و رفتار اساطیری نیز دخیل است.

اونانیمیسم (Unanimism) اتحاد گرایی
ریشه این اصطلاح (Unanime) فرانسوی به معنای اتحاد است. این اصطلاح از آنِ مکتبی ادبی هنری است که در حدود سال ۱۹۲۰ در ادبیات فرانسه رخ نمود. که هدف آنان مبارزه و مقابله با نمادگرایان و فردگرایان افراطی و جان بخشیدن به جنبه اجتماعی شعر و ادبیات و هنر بود.

اونیورسالیسم (Universalism) جامع گرایی
باور و عقیده ای که می گوید قادر مطلق آن کس و یا آن چیزی است که رضایت اکثریت خلق عالم را فراهم آورد و مورد قبول بیشتر افراد جهان باشد .

اونیونیسم (Unionism) اتحادیه گرایی، اتحادگرایی
عقیده کسانی که معتقد به ایجاد وحدت و یگانگی در حکومت فدرال بودند .

اووریریسم (Ouvrierism)
به مرام و عقیده کسانی گفته می شود که طبقه کارگر را تنها عامل باصلاحیت برای رسیدن به قدرت سوسیالیستی می دانند. این عده سندیکاها و تشکیلات سیاسی مربوط به آنها را بهترین فاکتور و بهترین جا برای حرکت و جنبش می دانند.

اوولوسیونیسم (Evolutionism) گرایش به اصطلاحات تدریجی
اوولوسيون (Evolution) به معنای تکامل است و بیشتر در علوم طبیعی بکار رفته است مثل فلسفه داروین. پیروان این فلسفه اعتقاد به سیر تکاملی دارند و در سیاست روبروی روولوسیونیسمها (Revolutionism) قرار دارند که معتقد به انقلاب برای انجام اصلاحات اجتماعی هستند.

اوونیسم (Owenism) اوونگرایی
نهضت و جنبش تعاونی که همراه با اندیشهای اصلاح طلبانه و سوسیالیستی است. ربرت اوون (Robert owen) کارخانه دار انگلیسی قرن۱۹ تلاش زیادی در بهبودی وضعیت کارگران به عمل آورد و به همین جهت عده ای او را پایه گذار سوسیالیسم نوین می دانند. عقاید و طرح اوون را که در بهبود احوال کارگران انگلیس مؤثر افتار و منجر به وضع چند ماده قانون در پارلمان انگلیس گردید «اوونیسم» و پیروان او را «اوونیست»گویند.

ایده آلیسم (Idealism) آرمانگرایی
ایدآلیسم به معنای خیال پرستی است و در سیاست «ایدآلیست» کسی را گویند که معتقد است سیاست باید تابع ایدآل های انسانی باشد.

ايديوتيسم (Idiotism)
عبارت یا سبک و روش خاص مربوط به یک زمان، به یک دوره .

ایراسیونالیسم (Irrationalism) غیر عقل گرایی
این مکتب به فلسفه غیر عقلی معروف است و در برابر مکتب (راسیونالیسم) یا عقل گرایی قرار دارد. این فلسفه در واقع شورش و قیامی بود بر ضد عقل که از اندیشه سه نفر از فلاسفه مشهور شوپنهاور نیچه و گریسون در قرن ۱۹ تراوش کرد.

ایرنیسم (Irenism) صلح گرایی مسیحی
روش صلح جویانه ای که مسیحیان فرقه های مختلف برای حل اختلافات و عقیده در پیش می گیرند.

ایزوکرونیسم (Isochronism) هم دوره ای
همدوره زمانی بودن .

ایزولاسیونیسم (Isolationism) کناره گرایی، انزواطلبی
این فلسفه به سیاست کناره گیری و انزواطلبی معنا شده است، برابر این فلسفه، یک ملت از ملتهای دیگر کناره گیری کرده و تمامی روابط و همکاریهای سیاسی و اقتصادی خود را با ملل دیگر قطع می کند.

ایزومورفیسم (Isomorphism)
موقعیت دو مجموعه که نسبت به هم حالت هم شکلی دارند.

ایکتیئیسم (Ichthysm)
مسمومیت غذایی که بر اثر خوردن ماهی فاسد پدید می آید.

ایلوتیسم (Ilotism)
حالت بردگی و بندگی که در اثر نادانی و جهالت تولید می شود و شخص را به حقارت، بدبختی و پائین ترین درجه سوق می دهد.

ایلوزیونیسم (Illusionism) وهم آفرینی
ایجاد خطاهای چشمی درباره چیزی که خارج از حوزه این خطا و اشتباه وجود ندارد.

ایلوژیسم (Illogism)
غیر منطقی بودن یک پدیده یا یک موجود .

ایلومینیسم (Illuminism)
نام جنبشی، فلسفی ادبی و علمی که در قرن هیجدهم در ایتالیا بوجود آمد – عقیده ای مذهبی و روحانی که بر محور و اساس شناخت روشنایی درونی و الهامات خداوندی تکیه دارد.

ایمانانتیسم (Immanentism)
فلسفه ای است ماوراء الطبیعه که بر اساس آن وجود ملکوت به وسیله انسان درک می شود اما نمی شود آن را وسیله ای برای شناسایی روشن چیزی قرار داد.

ایم ماتریالیسم (Immaterialism) اصالت غیرمادی
اصطلاح اصالت غیرمادی را «بارکلی» وضع کرده است، او معتقد بود که فقط! فکر و مفاهیم وجود دارند و ماده وجود ندارد، بنابراین طبق نظریه «بارکلی» وجود! به معنای ادراک است و اگر چیزی مدرک نباشد وجود ندارد و چون ذهن ما معانی مربوط به جهان مادی را در خود دارد، معلوم می شود که این اراده خداوند است که این معانی را در ذهن ما آفریده است.

ایموبیلیسم (Immobilism)
مخالفت با هر گونه تحرک و ابداع و ترقی و نوآوری .

اینسولاریسم (Insularism) کوته اندیشی
تنگ نظری، کوته فکری، محدودیت جزیره ای، کوته اندیشی و انحصاری و محدود اندیشیدن.

بابوفیسم (Babeufism) برابری خواهی
عنوان جنبش انقلابی فرانسوی قرن هجدهم است که هدف آن ایجاد «جمهوری برابران» بود، نام این جنبش از نام رهبر این حرکت «فرانسوا امیل بابوف» گرفته شده است.

بابيسم (Babism) بابیگری
نظریه و عقیده ای که به وسیله باب ابراز گردید که این نظریه در اصول عقاید اسلامی اختلاف نظرهایی داشت.

باتسكلیسم (Butskellism)
این اصطلاح در (۱۹۵۵-۱۹۵۱) از ادغام اسامی دو وزیر به وجود آمد، وزیر دارایی سابق از حزب کارگر – هیوگتسکل (Hugh Gaits Kell) وزیر دارایی حزب محافظه کار و باتلر (R.A. Butler) هدف این بود که واژه مذکور نشان دهنده شباهت آشکار بین عملکرد احزاب محافظه کار و کارگر در زمینه مدیریت اقتصاد و دال بر تغییر عقیده رهبران احزاب باشد نسبت به تئوری کینز.

باروتروماتیسم (Barotramatism)
عارضه یا بیماری ای را گویند که بر اثر تغییر ناگهانی فشار خون دست می دهد.

باکونی نیسم (Bakuninism) باکونین گرایی
باكونين (Bakunin) نویسنده و آنارشیست روسی از ۱۸۶۱ تا ۱۸۷۶ پیشوایی حزب آنارشیست را در اروپا به عهده داشت و همگام با مارکس و انگلس حرکت می کرد. او مسلک «باکونی نیسم» را وضع نمود و آن را در کتاب خدا و دولت شرح داد. اصول عقاید وی عبارت بود از آتئیسم (انکار خداوند)، لزوم تخریب دولت و حفظ حقوق فردیت افراطی (اولترا انديويد واليسم). باكونين مؤسس فرقه و مسلک نیهیلیسم (Nihilism) در روسیه نیز می باشد.

باندیتیسم (Banditism) ترورگرایی
فعالیت گروههای مسلحی که به قصد غارت و کشتار و ترور انجام می دهند.

بای پارتیسم (Bipartism) سیستم دو حزبی
به سیستم های دو حزبی در کشور می گویند که به طور متناوب و یا با رأی اکثریت قدرت را به نوبت در دست می گیرند و همیشه قدرت در دست یکی از دو حزب اصلی کشور است .

بای کامریسم – بای کامرالیسم (Bicamerism) (Bicameralism) سیستم دو مجلسی
سیستم سیاسی که در آن دو مجمع و دو مجلس مشورتی وجود دارد، مثل مجلس سنا و شورا .

بای کولتورالیسم (Biculturalism) دو فرهنگی بودن
کشورهایی که در آنها دو نوع تمدن و فرهنگ یا دو زبان رسمی وجود دارد.

بای لینگوئیسم (Bilinguism) دو زبانی بودن
این اصطلاح معرف دو زبانی بودن است، به کس یا مردمی گفته می شود که در یک ناحیه با دو زبان سخن می رانند.

بای متالیسم (Bimetallism)
سیستم پولی که بر روی ارزش دو فاز مثلاً طلا و نقره به وجود آمده باشد .

بپتیسم (Baptism)
براین اعتقاد بودند که مسیحیت باید منطبق بر گفته های کتاب انجیل باشد.

بربریسم (Barbarism) وحشی گرایی
این اصطلاح به اقوام بربر منسوب است اما امروزه شامل، عقاید، رسوم طرز تفکر و سلوک تمامی اقوام وحشی است.

برگسونیسم (Bergsonism) تصورگرایی درونی
این فرضیه از فلسفه ای منسوب به هانری برگسون (۱۸۵۹-۱۹۴۱) فیلسوف فرانسوی گرفته شده که به نوعی درون بینی مافوق عقلی (سوپر راسیونال) اعتقاد داشت .

برنشتاینیسم (Bernsteinism) مكتب برنشتاین
این واژه برگرفته از نام ادوارد برنشتاین (۱۸۵۰-۱۹۳۲) نویسنده و از رهبران سوسیالیست آلمان است.

بیهویوریسم (Behaviourism) رفتار گرایی
پایه گذار رفتار گرایی فیزیولوژیست روسی یعنی ایوان پاولوف بود، وی خیلی از کارهای انسان را به رفتارهایش ربط می داد و حتی مخالف روان شناسی بود.

بروتالیسم (Brutalism)
بروتالیسم، یه سبک معماری بود که برای اولین با در سوئد معرفی و بعد در انگلستان و کشورهای بلوک شرق معروف شد. – تمایل در بکار بردن مصالح ساختمان خشن بدون پوشش در ساختمانها یا نماسازی آنها .

بر همائیسم – برهمانیسم (Brahmaism – Brahmanism) آئین برهمایی
کیش و آئینی است قدیمی که معتقدان آن را برهمایی گویند و به دین هندو هم معروف است. برهمائیان به وجود سه خداوند معتقدند: ۱- برهما -۲ ویشنو -٣ شيوا.

بلانكیسم (Blanquism) بلانکی گرایی
آراء و روش سیاسی «لویی آگوست بلانکی» اندیشمند و مبارز انقلابی فرانسوی است. بلانکی ماده باور (ماتریالیست) و عقل باور (راسیونالیست) بود.

بلشویسم (bolsheism) (bolevism) اندیشه گروه اکثریت حزب سوسیال دمکرات روسیه
مکتبی است سیاسی، طرفدار حکومت پرولتاریا، مرکز این مکتب اتحاد جماهیر شوروی بود. ریشه بلشویسم، بلش (bols) روسی به معنای زیاد اکثر می باشد.

بلیسیسم (Bellicism) زورگرایی
عقیده و نظریه کسانی که در روابط بین المللی طرفدار به کار بردن قدرت زور هستند.

بناپارتیسم (Bonapartism) ناپلئون گرایی
طرفداری از سیستمی که قدرت را در یک فرد متمرکز می سازد و آن فرد در عین حال که صاحب قدرت است نظر عامه را در تصمیمات خود رعایت می کند. این اصطلاح را عوام فریبی نیز گفته اند چون ظاهراً حکومت دیکتاتوری از طریق یک رهبر محبوب عامه هدایت می شود و عامه ناآگاهانه آن را می پذیرند.

بنتامیسم (Benthamism) فایده گرایی، سودباوری
این فلسفه شعبه ای است از لیبرالیسم و منسوب به جرمی بنتام (Jeremy Bentham) فیلسوف انگلیسی است. جرمی بنتام و جیمز میل (بنیانگذاران) با اینکه اقتصاد آزاد و آرمان آن را قبول داشتند با راه و روشهای آن مخالف بودند و کوشیدند بازار آزاد اقتصادی و سودجویی فردی را با مفاهیم حکومت قانونی و وظایف آن به هم پیوند دهند و شعارشان بیشترین خوشنودی برای بیشترین کسان بود.

بنزولیسم (Benzolism) نوعی بیماری
نوعی بیماری است که در اثر دست زدن و تماس زیاد با «بنزول» روی می دهد و نشانه آن بروز کم خونی و کم شدن گلبولهای سفید خون است.

بوتولیسم (Botulism) نوعی مسمومیت
مسمومیت شدید که بر اثر استعمال سم باسیل بوتولیک بوجود می آید و گاهی باعث بروز فلج موضعی می گردد. سم باسیل بوتولیک معمولاً در قوطیهای کنسرو یا گوشت پخته به وجود می آید.

بودیسم (Buddhism) بوداگرایی
آئین و راه و روش بودا را گویند.

بوروکراتیسم (Bureaucratism) بوروکراسی، دیوانسالاری، کاغذبازی
ریشه این اصطلاح بن لاتین (Burra) می باشد، که برای نخستین بار در قرن هیجدهم به صورت Bureaucratie به مفهوم حکومت به کار رفت و در قرن نوزدهم این واژه به صورت Burokratie وارد زبان آلمانی شد و رفته رفته در زبانهای دیگر رواج پیدا کرد. بوروکراسی امروزه بر قشر اداری و طبقه مدیریت و بخصوص سازمان دولتی دلالت می کند و در مجموع به معنای حکومت کارمندان به شکل سازمان یافته و منسجم می باشد. بوروکراسی می تواند مظهر حکومت عقل و منطق به حساب آید و در عین حال می تواند مخرب باشد که به این شکل آن «اداره بازی» گفته اند. به کاغذبازی و تشریفات اداری به حد افراط هم گفته شده.


بولانژیسم (Boulangism) بولانژگرایی
جنبش سیاسی که برضد جمهوری خواهان به وسیله ژنرال بولانژ به وجود آمد، او با جمهوریت و افکار جمهوری خواهی مبارزه می کرد .

بولیونیسم (Bullionism)
سیستم پولی که در آن پول فلزی دارای اعتبار قابل تعدیل می باشد و در نهایت می تواند هر سکه در صندوق گذارده شود یا وجه آن وصول گردد.

بونیسم (Bonism)
عقیده و مرامی که می گوید جهان خوب است ولی بهتر از این هم می شد، باشد.

بوواریسم (Bovarism) بواری گرایی
از مکاتب ادبی است که پس از نوشتن رمان «مادام بواری» به وسیله فلوبر به وجود آمد. حالت کسی که در اثر سرخوردگی و عدم ارضاء به خواب و خیال و توهم پناه می برد.

بهاوریسم (Behavorism) گرایش به علم روانشناسی
فرضیه ای است در روانشناسی که به وسیله «واتسون و اسکپنز» به وجود آمد. آنان بر این عقیده بودند که علم روانشناسی باید واقع بینانه پذیرفته شود و رفتار و کردار آدمها مورد بررسی و کنکاش قرار بگیرد. (که در حال حاضر تقریباً چنین شده است).

بیزانسیسم (Byzantinism) بیزانس گرایی
تمایل به تمدن و فرهنگ بیزانس، برگرفته شده از واژه بیزانس (Byzantiae) . امپراطوری بیزانس از تجزیه امپراطوری روم در قرن چهارم میلادی به وجود آمد و نام خود را از شهر (بیزانس) یا بوزانتیون که در استانبول کنونی قرار داشت گرفته است.

بیوماگنیتیسم- بیو مگنتیسم (Biomagnetism)
تأثیر میدانهای مغناطیسی در موجودات زنده و در آثار مترتب از زندگانی آنها .

بيومرفیسم – بیومورفیسم (Biomorphism) اندام‌وار
فلسفه‌ای در معماری است که به ترویج هماهنگی بین عادت‌های انسانی و طبیعت می‌پردازد. این اتفاق به صورتی شکل می‌گیرد که طراحی چنان هماهنگی و ارتباطی با محیط خود داشته‌باشد که ساختمان، مبلمان و محیط بخشی از یک ترکیب متحد و مرتبط باشد. – سبکی در طراحی که در آن، شیء، طوری فرم و شکل داده می‌شود که یک موجود یا مخلوق ارگانیک و زنده را بازنمایی کند.

پاپائیسم (Papism) پاپگرایی افراطی
اغراق در خصوص پاپ و برتر دانستن او .

پاپیسم (Papism) پاپ گرایی
واژه ای که در قرن شانزدهم به وسیله پروتستانها به وجود آمد و منظور اقتدار پاپ بود و کلیسای کاتولیک .

پاتتیسم (Pathetism)
وضع و حالت چیزی که می تواند مؤثر و مهیج باشد .

پاترنالیسم (Paternalism) سرپرست سالاری، پدرسالاری
رابطه رئیس یا سرپرست با افراد زیر دست مثل رابطه پدر نسبت به فرزندان است. که در آن مؤدت برتری و احترام توأم با سلطه گری است.

پاتریمونیالیسم (Patrimonialism) سلطه موروثی
به گونه و شکلی از حاکمیت سیاسی سنتی یا نظامی گفته می شود که در آن حکومت به مثابه ملک شخصی فرمانروا و سلطان است، در این نظام یک خاندان پادشاهی قدرت مطلقه را از طریق دستگاه دیوانی اعمال می کند مشاغل اداری با مشاغل داخلی دربار ارتباط دارد تمامی امور و امتیازات اقتصادی در سطح مملکت در درجه اول در انحصار فرمانروا و خانواده اوست.

پاتریوتیسم (Patriotism) وطن گرایی، میهن دوستی
علاقه به میهن و مردم ، پاسداری ایثارگرانه و فداکارانه از وطن، مبارزه و حرکت به خاطر استقلال سیاسی و اقتصادی کشور و ستیز با هر گونه استعمار – این) اصطلاح را نباید با ناسیونالیسم اشتباه گرفت زیرا در این فاکتور، اغراق و تعصب خاص ناسیونالیستی وجود ندارد .

پارازیتیسم (Parasitism) زندگی انگلی، طفیلی گری
سربار دیگران بودن و از وجود و دسترنج آنان زندگی کردن .

پاراشوتیسم (Parachutism) فن چتر نجات
فن استفاده از چتر نجات در ورزشهایی که به وسیله چتر نجات انجام می شود یا چتر نجات در آن دخالت دارد .

پاراکرونیسم (Parachronism) اشتباه در تاریخ نویسی و وقایع نگاری
تاریخ وقوع واقعه ای را اشتباه قید کردن به صورتی که از حقیقت دور باشد .

پاراللیسم (Parallelism)
فرضیه ای است که قسمتی از فلسفۀ افلاطون را شامل می شود و تحت عنوان طبقات اجتماعی یا ارواح سه گانه از آن نام برده شده که در کتاب جمهوری افلاطون آمده است و سه اصل در جامعه مورد نظر وی است. – برآوردن نیازهای فیزیکی انسان مانند غذا، لباس و مسکن و … -حفظ و نگهداری کشور و جامعه – حکومت بر کشور (رجوع شود به پلاتونیسم یا فلسفه (افلاطون) ).

پارالليسم (Parallelism) همراستایی
همبالی، موازی بودن، همانندی، تشابه، همگون .

پارالوژیسم (Paralogism) قیاس نادرست
استدلال غیر منطقی – قیاس نادرست – سفسطه دلیل آوردن به صورت ناصحیح و اشتباه .

پاراماگنتیسم (Paramagnetism)
حالت جسمی که دارای خاصیت آهن ربایی هست ولی ضعیف تر از آهن ربای مغناطیسی .

پارتیکولاریسم (Particularism)
اصطلاحی است که از «دولت سیته» آتن و دیگر شهرهای یونان به یادگار مانده، تفسیر این اصطلاح علاقه شدید به حفظ حالت خاص هر شهر و استقلال سیاسی و آزادی فردی و پاسداری از رسوم و قوانین آن بوده است.

پارسیسم (Parsism)
مذهب پارسیانی که زردشتی بوده اند.

پارشیالیسم (Partialism) نوعی بیماری جنسی
نوعی بیماری جنسی از نوع (فتی شیسم) است که تحریک جنسی به بخشی از ساختمان بدن جنس مخالف بستگی دارد. پارشیالیسم زمانی از نظر بیماری حاد است که بخش تحریک کننده بدن از جمله بخشهای پذیرفته شده جامعه نباشد.

پارلمانتاریسم (Parlementarism)حکومت پارلمان
پارلمانتاریسم به سیستم حکومتی گفته می شود که در آن قوه مجریه در اعمال و رفتار در برابر قوه مقننه مسئول و جوابگو است.

پارناسیسم (Parnassism) مکتب ادبی پارناس
بن و ریشه این اصطلاح واژه پارناس (Parnassus) است که نام کوهی است در یونان. این مكتب حدود سال ۱۸۶۰ به وجود آمد. لوكنت دوليل به عنوان بنیانگذار سولی پرودوم، فرانسوا کوپه و روژه ماریا دوهردیا بزرگترین شاعران این مکتب شناخته شده اند.

پاروشیالیسم – پاروکیالیسم (Parochialism) محلی گری، کوته بینی، محدودیت فکری
این اصطلاح بیانگر محدودیت در افکار و عقاید محلی یا ناحیه ای و دلبستگی به انجام امور مربوط به آن ناحیه و بخش می باشد و مجازاً در معنای خود فکری محدودیت فکری و کوته نظری بکار رفته است.

پاروکسیسم (Paroxisme) (Par-oxysm) اصطلاح پزشکی
بحرانی ترین و بالاترین درجه یک بیماری یا یک احساس .

پاریتاریسم (Paritarism) مباحثات بین کارفرما و کارگر
مذاکرات، تفکرات و اندیشه هایی که بین کارگر و کارفر در خصوص کار و کارگری جاری است.

پاسئیسم (passeism) گذشته گرایی
طرفدار گذشته بودن، وابستگی و ارتباط با گذشته و آنچه که در سابق روی داده است .

پاسیفیسم (Pacifism) آشتی گرایی
ریشه این اصطلاح واژه: پاکس (Pax) می باشد که در زبان لاتین به معنای صلح است، مکتب و روش کسانی که طرفدار صلح و آشتی هستند و براین عقیده اند کـه بـدون توسل به زور و خشونت می توان به صلح و دوستی دست یافت.

پاگانیسم (Paganism) شرک گرایی
ریشه این اصطلاح (Pagan) به معنای کافر، مشرک و بت پرست است. از ابتدای قرن چهارم میلادی مسیحیان این اصطلاح را در مورد جنبش و حرکتهای کسانی به کار برده اند که قائل به وجود چند خدا بوده و بر عقیده خود پای می فشردند و یا از دین خارج می شدند .

پالئومانتیسم (Paleomagnetism) مطالعه میدان مغناطیسی
علم شناخت تغییرات جهت قطبهای آهن ربایی زمین از روی بررسی جهت ذرات آهن و نیکل در سنگها.

پالادیانیسم (Palladianism) پالادیوگرایی
این اصطلاح منسوب به پالادیو (Palladio) آرشیتکت ایتالیایی است و در مورد کسانی بکار می رود که در معماری روش پالادیو را سرمشق خود قرار می دهند .

پالامیسم (Palamism) از مکتبهای خداشناسی
یکی از مکاتب خداشناسی است (براساس مکتب روحانی شرقی) که در این مکتب از عدالت خداوندی دفاع می شود و از قرن چهارم میلادی بیشتر در امپراطوری بیزانس رواج داشته است.

پالودیسم (Paludism) نوعی بیماری
نوعی بیماری مسری که به وسیله یک جانور تک سلولی و انگلی پیدا می شود و گلبولهای قرمز را مورد حمله قرار می دهد و شبیه به مالاریا است.

پان پنوماتیسم (Pan-Penumatism)
فلسفه ادوارد هارتمان (Robert Edvard Von Hartman) فیلسوف آلمانی را گویند که عقیده داشت جهان با واقعیت (Nomenal) هم اراده عاری از وجدان و شعور است و هم خیال عاری از وجدان .وی از بدبینان «پسی میست» است و اعتقاد به کمال بشر و نیل به سعادت و خوشی او ندارد .

پایتیسم (Pietism) مکتب پای تیستهای آلمان
جنبش مذهبی که در قرن هفدهم در فرقه مذهبی لوتر روی داد لوتر عقیده داشت که تجربه و آزمایشهای مذهبی می تواند بهترین اثر را در آنچه که دیگران غیر قابل تغییر در مذهب می دانند بگذارد (تجدید تقوی و پرهیزگاری و رواج دادن ایمان).

پتالیسم (Petalism)
نوعی تبعید که در یونان قدیم رواج داشته و به موجب آن مجرم یا گناهکار را با حکمی به مدت پنج سال نفی بلد می کرده اند.

پترارکیسم (Petrarquisme) (Petrarchism) پترارک گرایی
شعر گفتن به سبک و شیوه پترارک شاعر و دانشمند ایتالیایی که بر اساس عشقهای خیالی و موهوم دور می زند و قافیه بندی ویژه ای دارد .

پتیالیسم (Ptyalism)
زیادی ناهنجار آب دهان

پدانتیسم (Pedantism) فضل فروشی
تظاهر به فضل و معلومات کردن، اندیشه و رفتار و کردار آدمهای به اصطلاح ملانقطی.

پراگماتیسم (Pragmatism) فلسفه اصالت
به مکتبی فلسفی گفته شده که ارزش افکار و اعمال را از روی فواید و نتایج عملی آنها می دانند. به آن، فلسفه اصالت عمل هم می گویند که در حقیقت در برابر متافیزیک قرار دارد.

پررافائلیسم (Pre.Raphaelism) سبک نقاشی قبل از رافائل
سبک دسته ای از نقاشان و هنرمندان انگلیسی که آثار پیش از رافائل را نمونه و سرمشق خود قرار می دادند .

پر رمانتیسم (Per.Romantism) دوران قبل از رمانتیسم
دورانی که منجر به وجود آمدن رمانتیسم گردید .

پرسبیتریانیسم (Presbyterianism)
واژه پرسبیتر گرفته شده از زبان یونانی به معنای پیر یا شیخ است، اصلاً به نزدیکان یا پیروان هر استادی «پرسبیتر» می گویند. خلاصه مرام و عقیده پرسبیتریان این است که اداره امور کلیساها باید به دست دو گروه انجام پذیرد – گروه مؤمنین و روحانیون، مسیحیان عادی .

پر سونالیسم (Personalism) شخص گرایی
نام مکتبی است فلسفی که به شخصیت انسان در درجه اول اهمیت نگاه می کند. طبق این عقیده هرکسی برای کس دیگر زندگی می کند بنابراین باید به شخصیت او مقدم بر هر چیز احترام گذاشته شود و خدشه ای به آن وارد نگردد.

پر سیزیونیسم (Pre.ci.sionism) موشکافی و دقت در امور
اندیشه خواست و تمایل هنرمندان آمریکائی در قرن بیستم که بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ بروز کرد و خواهان موشکافی و دقت کامل در اشکال مختلف امور جاری بودند .

پرفکسیونیسم (Perfectionnism)
جستجوی زیاده از حد و افراطی برای به دست آوردن تکامل در هر چیز .

پرو بابیلیسم (Probabilism) احتمالگرایی
نظریه ای است فلسفی که می گوید هر عملی از یک عقیده خاص سرچشمه می گیرد لذا ممکن است برابر با حقیقت یا واقع بوده و یا بر پایه اشتباه صورت پذیرفته باشد. لذا باید به سمت و سویی میل و حرکت کرد که احتمال درستی و حقیقت بیشتر است.

پروتستانیسم (Protestanism)

پروتستانتیسم (Protestantism) مکتب پروتستانها
شاخه ای از دین مسیحیت می باشد که مخالف رهبری پاپ هستند و به همین لحاظ با کاتولیک مبارزه می کنند. ناشی از اصول اصلاح دینی (رفورماسیون) بود و در اواخر قرن شانزدهم به کوشش و رهبری مارتین لوتر و ژان کالون پدید آمد.

پروتکسیونیسم (Protectonism)
سیاست و سیستم حمایت و حراست از صنایع و فرآورده های داخلی یک کشور در برابر رقابتهای خارجی را گویند.

پرودونیسم (Prudhonism)
به آنارشیسم یا آنارشیزم رجوع شود .

پروزلیتیسم (Proselytism) نوکیشی
تمایل نشان دادن به مذهبی، کیشی، آئینی، عقیده ای و رفتن به سمت و سوی آن.
پروسائیسم (Prosaism)
معتقد بودن به خلق آثاری که در آن رعایت اصالت و ضوابط هنری نشده باشد، طرفدار سبک عوام پسندانه و مبتذل .

پروفتیسم (Prophetism) پیامبرگرایی
عمل، پیامبرانه وابستگی به پیامبر .

پروفسیونالیسم (Pro.fes.sion.al.ism) حرفه ای گرایی
حرفه ای بودن در هر، فعالیتی، کارکشتگی، مهارت .

پروکسانیتیسم (Proxenitism)
دلالی و واسطه گری برای برپایی عیش و عشرت کسی در مقابل دریافت مزد.

پروگرسیونیسم (Progressionism)

پروگرسیویسم (Progressivism) پیشرفت گرایی
بن این اصطلاح واژه Progress به معنای پیشرفت و ترقی است . اعتقاد به پیشروی و سیر تکاملی جامعه.

پروگناتیسم (Prognathism) نوعی ناهنجاری
کسی یا نژادی که فکهای جلو آمده دارد و به هنگام صحبت خودنمایی می کند .

پرونیسم (Peronism) پرون گرایی
روش عمل و سیاستی که «پرون» دولتمند آرژانتین در پیش گرفته بود و آن طرفداری و برقراری از برقراری ارتباط و اتصال مسائلی بود که منجر به عدالت اجتماعی می شد.

پروونسیالیسم (Pro.vin.cialism): محلی گرایی
«پروونس» به معنای ایالت است. تفسیر این اصطلاح این است که مسؤلیتهای هر ایالت را باید به متصدیان امور همان ایالت سپرد و تمرکز امور نباید در مرکز و پایتخت باشد .

پروهیبیسیونیسم (Prohibitionism)
سیستم اقتصادی که در آن استعمال و تولید بعضی محصولات تحریم شده باشد .

پریاپیسم (Priapism) بیماری جنسی
حشری بودن، شهوت پرستی در پزشکی به نعوظ دائم آلت مردی گویند (نعوظ نابهنجار این نعوظ غیرارادی و معمولاً دردناک است ).

پری پاتتیسم (Peripatetism)
فلسفه و عقاید نظری ارسطو فیلسوف یونانی و پیروان او که جهان را به صورت یک جسم واحد مجسم می نمایند.

پری سیلیانیسم (Priscillianism)
عقیده و روش آنان که ریاضت و زهد را پایه و اساس تمایلات و پیامبری می دانند.

پری می تی ویسم (Primitivism) بدوی گرایی
این فلسفه اعتقاد به لزوم بازگشت انسان به حالت سادگی و بی پیرایگی دوران ابتدایی و بدویت دارد، بنابراین عقیده تمامی وابستگیها و قراردهای اجتماعی و متمدن باید از بین برود و تمامی محدودیتهای بدویت زنده گردد.

پریواتیسم (Privatism) شخصی گرایی
توجه به امور شخصی و به خود اندیشیدن در برابر امور جمعی .

پست استراکتورالیسم (Post-structuralism) پسا ساختگرایی
اندیشه و تفکر پساساختگرا براین پایه نهاده شده است که هیچ رابطه خویشاوندی بین دال و مدلول وجود ندارد و مدلول برای همیشه نمی تواند در خدمت دال باقی بماند و یا به زبانی دیگر در پسا ساختگرایی هیچوقت نتیجه و انتهای کار از قبل مشخص و معلوم نمی باشد.


پست امپرسیونیسم (Post -impressionism) دوره و مکتب هنری بعد از امپرسیونیسم
این عنوان درباره آثار و اندیشه هنرمندان نقاشی مثل ون گوگ (Vangogh) گوگن (Gauguin) و… به کار می رود که در برابر مکتب امپرسیونیست واکنش نشان داده و از طبیعت گرایی امپرسیونیسم فراتر رفته و راههایی برای تحول در نقاشی ارایه نمودند. اهمیت دادن به صراحت ،فرم استحکام ساختار و تأکید بر بیان درون به یاری رنگ و شکل از مشخصه این مکتب است . نقاشان این مکتب می کوشیدند که به فرم و ساختار استحکام ببخشند و به بیان درون بپردازند تا بیرون.

پست مدرنیسم (Postmodernism) پسامدرن، پسانوگرایی
پست مدرنیسم یا پسامدرنیسم را هنوز جامع و قاطع نمی توان تعریف کرد چرا که هنوز با خود در جدال است و آنگونه که شاید و باید جا نیفتاده است و به همین علت هم در تعاریفی که از پست مدرنیسم ارائه می شود گاه تناقص و اختلاف نظرهایی به چشم می خورد، ظاهراً مفهوم پست مدرنیسم را اولین بار نویسنده اسپانیائی فدریکو وی اونیس به سال ۱۹۳۴ در اثر خود به نام گزیده شعر اسپانیولی به کاربرده، و از آن در تشریح واکنش نسبت به مدرنیسم استفاده نموده است. سپس اصطلاح پست مدرنیسم از سالهای ۱۹۵۰ در آمریکا و کشورهای اروپائی به کار گرفته شد در پایان دهه ۱۹۶۰ به عنوان جنبش فرهنگی و هنری شناخته شد و از دهه ۱۹۸۰ گسترش یافت .

پسی میسم (Pessimism) بدبینی و بیزاری
یعنی بدبینی، خستگی و بیزاری از جهان، این فلسفه ابتدا در یونان قدیم و در فلاسفه شکاک ظهور کرد و از فلاسفه جدید از همه بدبینتر «ماکیاولی» است که انسان را ذاتاً و فطرتاً بد و شریر خوانده .

پلاتونیسم (Platonism) مكتب افلاطون
پلاتونیسم نام فلسفه ای منسوب به افلاطون است که در کتاب «جمهوری» در مورد این فلسفه بحث نموده است.

پلاژیانیسم (Pelagianism) پلاژگرایی
عقیده و نظریه راهبی به نام «پلاژ» که نفس بخشش خداوند را کمتر از نقش سعی و کوشش و تقوی خود شخص می دانست.

پلورالیسم (Pluralism) کثرت باوری
اصطلاح پلوراليسم، لزوم كثرت عناصر و عوامل را در جامعه یا داشتن حق مشروعیت منافع آنها ضروری می داند و به زبانی دیگر به کثرت و استقلال گروههای (سیاسی فرهنگی و اجتماعی) در هر سیستم باور دارد و معتقد است که قدرت دولت نباید انحصاری، باشد بلکه در عین نظارت کلی دولت دیگر نهادهای اجتماعی و مقدم بر دولت باید استقلال و قدرت خود را داشته باشند گروهی از کثرت باوران نهادهای اجتماعی و محلی را برتر از، دولت گروهی برابر با دولت و گروهی پائین تر از دولت می دانند .

پلوری پارتیسم (pluoripatizam/Pluripartism) همزیست گرایی
سیستم و جریانی سیاسی است که همزیستی چند حزب را در کنار هم می پذیرد و در کنار هم بودن را قبول دارد .

پلی تئیسم (Polytheism) چند خدایی
اعتقاد به به وجود چند خداوند و مذهبی و کیشی که بر اساس آن به وجود می آید .

پلی جریسم (Plagiarism) سرقت ادبی، هنری
در مجموع به سرقتهای ادبی هنری به گونه های مختلف گفته می شود که از قدیم الایام تا به حال سابقه دارد.

پلی داکتی لیسم (Polydactylism)
ناهنجاری انگشتان، داشتن تعداد انگشت بیش از حد طبیعی .

پلی ژنیسم (Polygenism) چند تبار باوری
معتقد بودن بر این که تمامی نژادهای انسانی مشتق شده از چند نژاد هستند که در ابتدای خلقت وجود داشته و هر نژادی خصوصیات و ارزشهای نوع خود را دارد .

پلی سن تریسم (Polycentrism) چند مرکزی
این اصطلاح در مورد تقسیم و تفکیک یک سازمان یا جنبش واحد به چند مرکز مستقل قدرت به کار رفته است در ابتدا «تولیاتی» رهبر حزب کمونیست ایتالیا از آن استفاده کرد اما امروزه برای نمود و پدیدار گشتن حزبهای کمونیسم مستقل به طور کلی به کار می رود.

پلی مرفیسم (Polymorphism) چند ریختی
در زیست شناسی به چند، ریختی چند قیافه ای، در علم شیمی به حالت بعضی از عناصر گویند که به اقسام و شکلهای مختلف متبلور می شوند و به طور کلی در مورد وضعیت متفاوتی که بعضی از موجودات یا عناصر دارند، بکار می رود.

پَن (پان) (Pan)
پان مأخوذ از واژه یونانی (Pantos) به معنای همه می باشد. در لغت و در حالت پیشوند قرار گرفتن به معنای، همه، سراسر، سرتاسر، طرفدار وحدت عمومی، رساننده اتحاد و علاقه و همبستگی و نظائر آن است که معمولاً در ابتدای واژه های، قومی، نژادی، مذهبی، کشوری، زبانی آئینی و… می آید و همبستگی و وحدت را می رساند.

پن (پان) آفریکانیسم (Pan-Afrikanism)
مسلکی و آئینی که هدف آن نجات سیاه پوستان از تسلط بیگانگان و تأمین آزادی آنان بود.

پن (پان) آمریکانیسم (Pan-Amerikanism)
به نظریه ای اطلاق می شود که در اواخر قرن نوزدهم به وسیله کشورهای متحد آمریکای شمالی و با سیاست معروف (مونرو) پیدا شد و منظور از آن وحدت، اقتصادی، بازرگانی، اجتماعی سیاسی و نظامی در قاره آمریکا بود .

پن (پان) اسلامیسم (Pan-islamism)
عقیده سیاسی در خصوص اتحاد ممالک اسلامی را گویند. به آرمان رهبران مسلمان در قرن نوزدهم گفته شده که خواهان زنده کردن قدرت و وحدت مردمان مسلمان در زیر یک پرچم بودند.

پن (پان) اسلاوسیم (Pan-slavism)
به عقیده سیاسی در خصوص اتحاد کلیه ملل اسلاو گفته می شود. این جنبش سیاسی و فرهنگی در قرن نوزدهم در روسیه و کشورهای اروپای شرقی آمد و هدف خود را یگانگی ملتهایی میدانست که دارای زبان و نژاد و فرهنگ اسلاوی هستند.

پن (پان) ایرانیسم (Pan Iranism)
به عقیده سیاسی مبتنی بر اتحاد کلیه اقوام و نژادهای ایرانی اطلاق می شود.

پن (پان) بابیلونیسم (Pan-BabyLonism)
به نظریه و روشی اطلاق می شد که منشاء همۀ تمدنهای روی زمین را از بابل می دانست .

پن (پان) تورانیسم (Pan-Turanism)
عقیده و مرامی را می گفتند که در آغاز هدف آن اتحاد سیاسی همه، ترکان تاتاران و فینیان اویغوری بود.

پن (پان) تورکیسم (Pan-Turkism) آیین وحدت اقوام ترک
عقیده ای سیاسی در خصوص اتحاد همه اقوام و ملل ترک نژاد. – این اصطلاح برای همه زبانها و قوم ها می تواند کاربرد داشته باشد مانند. پن (پان) فارسیسم که ایران را با زبان فارسی برابر می دانند و فقط به زبان فارسی در جغرافیای ایران باور دارند و اعتقاد دارند که بقیه زبان ها باید نادیده گرفته شوند.

پن (پان) ته ایسم (Pantheism) آئین وحدت وجود، همه خدایی
اعتقاد بر این که همه چیز خداست و خدا در همه چیز هست .

پن (پان) ژرمانیسم (Pan-Germanism) آیین وحدت اقوام ژرمن
عقیده سیاسی مبتنی بر اتحاد اقوام و ملل ژرمنی. به نظریه ها برنامه های جنبشهای تندرو آلمانی که از اوائل قرن نوزدهم به وجود آمد گفته می شود که هدف آنان وحدت سیاسی میان سرزمینهای آلمانی نشین بود .

پن (پان) عربیسم (Pan-Arabism) آیین وحدت اقوام عرب
به عقیدۀ سیاسی در مورد اتحاد کلیه اقوام و ملل عرب نژاد گفته شده.

پن (پان) لوژیسم (Panlogism)
باور به این که همه جهان منطقی است و هر چه در جهان وجود دارد برای ایجاد آن منطقی وجود دارد .

پن (پان) هلنیسم (Panhelenism) آیین وحدت یونان
جنبش و حرکت سیاسی که هدف آن متحد نمودن همه یونانیان بود.

پنتکوتیسم (Pantecotism)
نام مراسم و جشنی است که پنجاه روز پس از عید پاک توسط مسیحیان و یهودیان برپا می شود.

پوئتیسم (Poetism) مکتبی در هنر
مکتبی در هنر و ادبیات است که قبل از سورئالیسم ابتدا در چکسلواکی به وجود آمد و بر پایه احساسات و استعارات بنا شده بود .

پوئریلیسم (Puerilism) کودک رفتاری
رفتار کودکانه در افراد بالغ و بزرگ، این رفتار معمولاً نوعی بیماری است و شخص از نظر روانی مشکل دارد .

پوآنتیلیسم، پوئن تیلیسم (Pointillism) نوعی نقطه گذاری در نقاشی
در هنر به ویژه در نقاشی به روشی نزدیک به «امپرسیونیسم» گفته شده دیویزیونیسم هم می گویند. در این سبک نقاش به جای این که رنگها را روی پالت مخلوط کند، لکه های رنگ را در روی خود تابلو ترکیب می نماید، در فلسفه و موارد غیرهنری به عملکرد و کارهای بدون فایده و نتیجه گویند.

پوپولیسم (Populism) مردم باوری، ادبیات فرودستان
اعتقاد به مفهوم «مردم یا خلق» تا حد مفهومی مقدس و باور براینکه هدفهای سیاسی را باید بنا به خواست و نیروی مردم جدا از حزبها و نهادهای موجود به پیش برد.

پو په ریسم (Pauperism) فقرزدگی
پدیده اجتماعی که در اثر فقری که گریبانگیر یک گروه انسانی یا یک جامعه می گردد به ظهور می پیوندد. این اصطلاح گرفته شده از واژه فرانسوی «Pauperisation» به معنای پائین افتادن سطح زندگی و قدرت خرید مردم است .

پوریتاریسم (puritarism) پاکدینی
نظریه، عقیده و رأی کسانی که معتقد به تصفیه مسیحیت می باشند و مقید به کاربرد جنبه های شدید اخلاقی در آن هستند.

پوریسم (purism) بنیادگرایی ناب گرایی
در ادبیات و هنر تمایل اغراق آمیز به خالص نگاهداشتن زبان و فرهنگ و جلوگیری از ترکیب آن با زبان و فرهنگ دیگر و یا تحول آن می باشد.

پوزیتیویسم (Positivism)
فلسفه ای است منسوب به اوگوست کمت (Auguste comte) فیلسوف فرانسوی قرن (۱۹) که می گوید : – انسان بجز به وسیله آثاری که می بیند و حس می کند آگاهی به هیچ چیز نمی تواند پیدا کند و این نیز نسبی است. – تحقیق در مبدأ یا علل این آثار قطعاً بی فایده است.

پوژادیسم (Poujalism) پوژادگرایی
این واژه از نام «پیر پوژاد» یک مغازه دار فرانسوی گرفته شده و جنبشی است که در بین سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۸ پایه گذاری شد. پوژادیستها از دخالت دولت در گرفتن مالیات و نمونه های آن از کسبه خرده پا و قشر پائین اظهار بیزاری می کردند.

پوسئیسم (Puseyism)
جنبش و حرکت دینی که آن را جنبش آکسفورد هم نامیده اند. این جنبش قسمتی از کلیسای انگلستان را به سوی کاتولیسیسم هدایت کرد .

پیتاگوریسم (Pythagorism) فیثاغورثی
وابسته به فیثاغورث، تناسخ گرایی

پی تیا تیسم (Pithiatism)
مجموعه اختلالاتی که از طریق تلقین حاصل می گردد که می شود باز با تلقین آنها را زدود و محو کرد .

پیرونیسم (Pyrrhonism) شک گرایی
وابسته به «Pyrrho» فیلسوف یونانی، بر این عقیده بوده که انسان می تواند به حقیقت دست یابد و هر قضاوتی را از اشتباه خارج سازد. مکتب پیرون به سپتیک سپتی کیسم و سپ تیسم هم معروف است.

پیلوسیسم (Pilosism)
در پزشکی به نمو و رشد غیرعادی موی بدن در جاهائی که معمول نیست می گویند.

پیوریتانیسم (Puritanism)
پیوریتانیسم را می توان «خلوص مذهب و یا مذهب خالص» معنا کرد. پیوریتان به آدمهای متظاهر، خشکه مقدس و مقدس مآب گفته می شود.

تئاتراليسم (Theatralism) نمایش گرایی
تمایل به نمایش گذاشتن: اعمال و چیزهای هیجان آور و تصنعی ( نوعی بیماری روانی) .

تئوسانتریسم (Theocentrism)
عقیده کسانی که خداوند را مرکز تمام جهان میددانند و او را ناظر بر تمام اعمال و افعال نوع بشر می شناسند و بر این باورند که تمامی اتفاقات که در تاریخ و برای انسان روی می دهد با نظر و وسیله خداوند انجام می پذیرد.

تئوسوفیسم (Theosophism) درونگرایی مذهبی
عقیده بر این که مسائل مذهبی را باید از درون شناخت و آنها را عمیقاً حس نمود و مورد بررسی قرار داد. و مسائل و مطالب باید از طریق روشنی دل درک گردد و روشن شود.

تائوئیسم (Taoism) مكتب فلسفی «لائوتسه»
دین عمومی چینیان که مخلوطی است از پرستش ارواح طبیعت و اجداد، معتقدات لائوتسه و خرافات مختلف. نام مکتب فلسفی سیاسی و اجتماعی است منسوب به «الائوتسه فیلسوف بزرگ چینی .

تاباژیسم (Tabagism – Tabacism) تمایل و گرایش به دخانیات
اعتیاد به سیگار و دخانیات. به این واژه نیکوتینیسم هم می گویند.

تارانتولیسم (Tarantulism) نوعی بیماری
در پزشکی به نوعی بیماری گفته می شود که بیمار به مانند اینکه رتیل او را گزیده باشد درد می کشد و ناراحت است.

تارانتیسم (Tarantism) جنون رقص
در سده های ۱۶ و ۱۷ در جنوب ایتالیا نوعی بیماری بروز کرد که به آن جنون رقص نام نهادند در این بیماری، بیمار شدیداً تمایل به رقص پیدا می کند و گمان هم بر این بود که با رقص این بیماری درمان خواهد شد .

تاشیسم (Tachism) نقطه افکنی
مکتب و روش نقاشی که رنگ را روی بوم می پاشند.

تاكتيسم (Tactism)
جنبش و حرکتی که در یک موجود زنده بوجود می آید که به سوی یک عامل خارجی که خارج از شناخت او قرار دارد توجیه شده و رانده گردد.

تامیسم (Thomism) فلسفه توماس داکوین
این فلسفه منسوب به «توماس داکوین» فیلسوف مشهور ایتالیایی است، (تام) مخفف توماس است.

تانتریسم (Tantraism)
به مجموعه اعتقادات و عادات و آداب مذهبی در مذهب هند و بودا گفته می شود .

تتانیسم (tetanism ) نوعی بیماری عضلانی
نوعی بیماری که در اثر برخی بحرانهای عضلانی پیدا می شود .

تراتیسم (Teratism) کژ ریختی
در پزشکی به جنین ناقص الخلقه گویند .

ترادیسینالیسم – تردیسیونالیسم (Traditionalism) سنت گرایی
تردیسیون به معنای «سنت» است و مقصود از «تردیسیونالیسم» اعتقاد به اصالت و حفظ سُنن و خصلتهای موروثی است .

تراکتاریانیسم (Trac.tarianism) رساله گرایی
جنبش مذهبی دانشگاه آکسفورد که خواستار بازگشت به بنیادهای اولیه کاتولیک بود.

ترانتریسم (Tranterism)
عقیده و نظریه کسانی که معتقد به تأثیر فعالیت زنان در شکل گیری نهضتها و جنبشهای تاریخی هستند .

ترانسفورمیسم (Transformism)
فرضیه و نظریه ای که بنابراین فرضیه جانواران و گیاهان مختلف در طی دوران مختلف بنا به وضعیت محیط و نیازی که دارند تغییر شکل می دهند و یا عضوی در آنان رشد کرده و یا تحلیل می رود. این اصطلاح را تطوّر انواع نیز گفته اند و چند اصطلاح دیگر را نیز در بر می گیرد.

تران سکسوالیسم (Transexualism) تمایل به تغییر جنسیت
اعتقاد و تمایل به تبدیل شدن به جنس دیگر و یا هیجان ناشی از آن .

تران سن دن تالیسم (Tran.scen.den.talism) وحدت وجود
مكتب ادبی امرسون (Emerson) و غیره در آمریکای قرن نوزدهم که به دور از مادیات با بینشی معنوی همراه بود .

ترانس وستيسم (transvestism) مبدل پوشی
این اصطلاح عنوانی است برای یکی از انحرافات جنسی که در این انحراف بیمار از پوشیدن لباس جنس مخالف تحریک می شود و لذت می برد.

تراوائلیسم (Travaillism)
جنبش کارگری و سوسیالیستی انگلستان که منجر به تأسیس حزب کارگر در آن کشور شد.

ترمالیسم (Thermalism)
مجموعه مسائل مربوط به منابع حرارتی و صنایع مربوط به آن و کاربرد آنها .

ترمبوآمبولیسم (Thrombo.em.bo.lism)
گرفتگی رگ در اثر لخته شدن

ترموتاکتیسم (Thermotactism)
اثر اختلاف درجه حرارت در نقاط مختلف محیط در روی حیوانات .

ترمینیسم (Terminism)
نظریه ای است فلسفی که به موجب آن درک و فهم وجود خارجی ندارد و در حقیقت این اشخاص هستند که برای هر چیزی فقط نام و اسمی در نظر گرفته اند .

تروئیسم (Truism)
حقیقت پیش پا افتاده و معمولی چیزی که همه کس می داند.

تروپیسم (Tropism)
رشد و نمو موجودات زنده بر اثر تحریک عامل خارجی مانند نور یا زمین و خاک و نظائر آن .

تروتسکیسم (Trotskyism) تروتسکی گرایی
شاخه ای از کمونیسم که براساس نظریه لئون تروتسکی استوار است. تفاوت تفکر «تروتسکی با استالین این بود که استالین می گفت فعالیت کمونیسم باید محدود به درون روسیه باشد و تروتسکی اعتقاد داشت که فعالیت باید جهانی شود زیرا محدود کردن آن به روسیه روزی باعث شکست و نابودی کمونیسم خواهد شد.

تروریسم (Terrorism) وحشت گرایی
ترور به معنای وحشت هراس و وحشت آفرینی است و در سیاست به اعمال و کارهای قهر آمیز، خشونت آمیز و غیر قانونی گفته می شود که برای حذف و سرکوبی مخالف به کار برده می شود. تروریسم یعنی عقیده ای که معتقد به آدم کشی، تهدید و ایجاد ترس و وحشت است.

تروماتیسم (Traumatism)
مجموعه اختلالاتی که بر اثر وقوع حادثه ای بر روی پوششهای عضلانی و بافتی بوجود می آید .

تریبادیسم (Tribalism) همجنس گرایی زنانه
همجنس بازی زنانه سافیسم نیز می گویند.

تریبالیسم (Tribalism) قبیله گرایی
سازمان و یا مجموعه ای از انواع طایفه ای و قبیله ای که بر اساس عقیده مشترک (سیاسی، مذهبی و نظیر آن) دور هم جمع شده باشند و عادات و رسومی مثل هم داشته باشند.

تری پارتیسم (Tripartism) سه حزبی
دولت ائتلافی که از ائتلاف سه حزب سیاسی بوجود آمده باشد.

تری تیسم (Tritheism) سه خدایی
اعتقاد به سه خدا – تثلیث پرستی

ترید یونیونیسم (Trade – Unionism) دموکراسی صنعتی
عنوان تشکیلاتی است از کارگران به منظور مجاهدت در احوال و وضعیت طبقه کارگر، مثل افزایش مزد، تقلیل ساعت، کار تأمین، بیمه مسکن و نمونه های آن از طریق چانه زدن و درخواستهای دسته جمعی با کارفرمایان و صاحبان کارخانه.

تری کروماتیسم (Tri.chromatism) ترفندگرایی
مکتب و راه و روش حقه و کلک و نیرنگ .

تری لیترالیسم (Tri literalism)
زبان لرزانی، آوای لرزشی ، تحریر در آواز.

تری مورفیسم (Trimorphism) سه شکلی
سه ریختی، سه شکلی .

تریولیسم (Triolism)
انجام عمل جنسی که به وسیله سه نفر انجام می پذیرد – رابطه جنسى سه نفره که به آن ترى سام هم میگن.

تریومفاليسم (Triomephalism) تعقیب گرایی عقیده
ایمان راسخ و غرور آمیز به صحت عقاید خود به ویژه عقاید مذهبی (تعصب) .

تری ویالیسم (Trivialism)
پیش پا افتادگی، کم اهمیتی .

تزاریسم – تساريسم – سزاریسم (Tsarism) مکتب و آئین تزاری
در سال ۱۷۲۱ مجلس سنا و شورای روحانیون، روسیه از طرف ملت، پطر کبیر را که عنوان تزاری داشت امپراطور روسیه نامید و از آن پس مکتب تزاریسم جان گرفت که سیستم و حکومتی بود بر اساس و مدار قدرت و ثروت و استبداد.

تكتونيسم (Tectonism)
تغییرات سریع و وسیع قشر زمین، تغییر شکل پوسته زمین، زمین شناسی .

تکس توال کریتیسیزم – تکس توالیزم (Textual criticism-textualism) متن گرایی
بخشی از نقد و پژوهش ادبی که با شناخت نسخه های اصیل تر آثار سر و کار دارد.

تكنوكراتیسم (Technocratism) فن گرایی، تکنیک گرایی، فن سالاری
طرفداری از این نظریه که باید قدرت کشورداری در دست متخصصین، تكنسين ها و اهل فن باشد تا با اطلاعات و تکنیک خود امورات مملکت را راه اندازی نمایند.

تلوانژلیسم (Televangelism)
کشیش و مبلغ مذهبی که از راه تلویزیون تبلیغ می کند.

تنبریسم (Tenebrism) تاریک نگاری
اصطلاحی است برای توصیف پرده های نقاشی طبیعت گرایانه ای که با رنگ سایه های بسیار تیره نقاشی شده اند این اصطلاح با نقاشیهای کاراوادجو رایج شد.

تنوریسم (Tenorism) سبکی در نقاشی
سبکی در نقاشی است که در قرن هفدهم در اسپانیا به وسیله موریلو و ولاسکز به وجود آمد که ظرافتهایی در حاشیه و رنگ آمیزی انجام دادند.

توتالیتاریسم – توتالیتاریانیسم (Totalitarianism) فراگیرندگی، تمامیت خواه
در زبان فرانسه «توتالیتر برابر واژه فراگیر» و «توتالیتاریسم» یا «توتالیتاریانیسم» برابر: واژه فراگیرندگی است . توتالیتاریسم نوعی نظام یا جنبش سیاسی است که با ایجاد وحشت در جامعه در در همه امور زندگی شهروندان خودش با ایجاد فضای خفقان دخالت می کند. از ویژگی های یک رژیم توتالیتر (تمامیت خواه) تبلیغات و پروپاگاندای دروغین، دستگاه پلیسی پیچیده، مامور لباس شخصی و … حفظ نظام به هر قیمت است.

توتمیسم (To.tem.ism) تو تم گرایی، نمادگرایی
(Totem) به معنای نماد، نشان مقدس، شعار قبیله و نظیر آن است.

توتومریسم (Tautomerism) توتومری، همان پاری
اصطلاحی است در علم ،شیمی

توریانیسم (Tourianism)
طرفداری از آئین و شعبه ای از دین مسیح که شعار آن بدین گونه است همیشه موعظه می کنم – همیشه با عدل و با انصاف هستم و همیشه تو به می نمایم. این شعبه با کاتولیسیسم و فرمانروائی پاپ مخالف است و در مجموع بخشایش و ایمان را راه نجات بشر می داند .

توریسم (Tourism) گردشگری
جهانگردی، مسافرت، صنعت گردشگری

تومیسم (Thomism) فلسفه توماس توماس گرایی
مجموعه عقاید خداپرستانه و فلسفی توماس داکن و جانشینان و طرفداران اندیشه او .

تیتانیسم (Titanism) عصیانگرایی
یاغی،گری، سرکشی نافرمانی، سنت شکنی .

تیتوئیسم (Titoism) تیتوگرایی
اساس و بنیان تیتوئیسم همان مارکیسم – لنینیسم است منهای استالینیسم .

تیتوتالیسم (Teetotalism)
هواداری از تحریم مشروبات الکلی .

تیتیسم (Titism) تیتوئیسم
همان تیتونیسم است شکلی از سوسیالیسم که بر اثر نظریه و روشهای مارشال تیتو در یوگسلاوی بنیانگذاری شد.

تيلوریسم (Taylorism) تیلورگرایی، مدیریت علمی
این واژه از نام فردریک وینلسو تیلور مهندس آمریکایی گرفته شده و بیانگر نظامی است در سرمایه داری سنتی برای عقلانی کردن فرآیند کار به منظور اخذ حداکثر بازده، مدیریت علمی هم به این اصطلاح گفته اند .

جیانتیسم (Giantism)
رشد (غولی) غیر عادی .

چارتیسم (Chartism)
گرفته شده از Charter به معنای منشور ism+ است. در جنبش کارگران انگلیسی در ۱۸۳۸ در منشوری که شش فاکتور داشت، کارگران خواسته های خود را اعلام نمودند که مهمترین خواسته آنان آزادی رأی برای همه مردان – برقراری رأی مخفی و برافتادن شرط مالکیت برای نمایندگان پارلمان بود.

حاسیدیسم – حسیدیسم (Hasidism)
این اصطلاح در مورد دو جریان عرفانی یهودی بکار رفته است که یکی در قرن دوازدهم و سیزدهم بوجود آمد و دیگری در قرن نوزدهم . این جریان و جنبش باعث پیدایش گروه های پرشور و نشاطی در مجموعهٔ دنیای یهود و طرفداران آن گردید .

حنبلیسم (Hanbalism) گرایش حنبلی
پیرو آئین حنبلی بودن و یا طرفداری از آن (حنبلی یکی از چهار شعبه مذهب تسنن است).

حنفیسم (Hanafism) گرایش حنفی
پیرو و طرفدار آئین حنفی ( حنفی یکی از چهار شعبه تسنن است ).

دئیسم (Deism) فلسفه عقلی
در قرون وسطی سخت گیری کلیساها و اربابان مذهب به شدت بالا بود و مردم تحت فشار مذهبیون بودند و به همین مناسبت فلسفه «دئیسم» که از آن به نام فلسفه عقل گرایی نام برده شده آرام آرام طرفداران زیادی پیدا کرد و روز به روز به طرفداران آن اضافه گردید.

دادائیسم (Dadaism) طغیان گرایی
مكتب دادائیسم جنبش نویسندگان و هنرمندان اوایل قرن بیستم است که تمامی مکتبهای قبل از خود را به زیر سؤال می برد و زائیده، نومیدی، اضطراب و هرج و مرج حاصل از جنگ جهانی اول بود. پیروان آن به ثبات و دوام هیچ امری امید نداشتند و چیزی را در زندگی پابرجا و محکم نمی دیدند. حقیقت دادائیسم بجز این که نمود اعتراض، عصیان و سرکشی بود و همه چیز را به سخره گرفته بود، چیز دیگری نه برای ارائه داشت و نه برای ماندگاری. و به همین دلیل هم در نهایت به وسیله خود بنیانگذاران عمرش به پایان رسید .

داربیسم (Darbism) مکتب داربی
فرقه ای از پروتستان که در سال ۱۸۲۰ میلادی به وسیله داربی پایه گذاری شد و تمام سازمانهایی را که بر اساس کشیش و کلیسا بنا نهاده شده بود کنار گذارد .

داروینیسم (Darwinism) داروین گرایی
داروین معتقد بود که موجودات زنده از کوچکترین و پست ترین آنها گرفته تا تکامل یافته ترین که انسان می باشد همه به هم پیوسته و مانند حلقه زنجیر بهم متصل می باشند. اگر بین این حلقه ها فاصله ای مشاهده شود به دلیل آن است که یک حلقه مفقود شده است. اصول انتخاب طبیعی تنازع بقا از اصول فرضیه های داروین هستند.

دالتونیسم (Daltonism) کوررنگی
کوررنگی به ویژه در رنگهای سرخ و زرد و سبز – کوررنگی در سال ۱۷۹۴ توسط شیمی‌دان بریتانیایی، جان دالتون، که خود به آن مبتلا بود کشف شد. این اختلال به افتخار دالتون دالتونیسم نیز نامیده می‌شود، هرچند نام علمی آن Dyschromatopsia می‌باشد.

داندیسم (Dandyism) شیک پوشی
طریقه ای برای مد و زیبائی که بر اساس زیباتر نمودن دائمی و ظرافت پایه نهاده شده است و در آن اثر ظاهرسازی و گستاخی نمایان می باشد .

دپارتمانتالیسم (Departmentalism) عدم تمرکز در پایتخت
دپارتمان را اگر بخواهیم معادل فارسی بدهیم می توانیم استان یا ایالت را جایگزین آن بدانیم در چنین حکومتی به استانها یا بخشهایی از کشور استقلال در امور داخلی داده می شود. البته نه به معنای خود مختاری .

دترمینیسم (Determinism) اختیار باوری
این اصطلاح مقابل «جبر باوری» است و به این معناست که انتخاب شخصی در تصمیم گیریها ممکن و منطقی است و رفتار فردی تابع جبر تاریخی یا محیطی و غیره نمی باشد.

دروئیدیسم (Druidism) دروئیدگرایی
جنبش و سازمانی مذهبی که در دوران باستان «سلت ها» به رهبری یک کشیش تشکیل دادند و با توجه به اینکه تئوریسین ها، رمالان و فالگیران در این سازمان عضویت داشتند از نفوذ خوبی نیز در اجتماع برخوردار بودند و بهتر می توانستند در برابر مسیحیتی که در ایرلند آن زمان وجود داشت به مقابله برخیزند.

درو آیتیسم (Droitism) موقعیت طلبی
این اصطلاح در مورد کسانی به کار می رود که در احزاب چپ عضو هستند ولی به علت موقعیت طلبی و فرصت طلبی از افکار دست راستی پیروی می کنند و به آن سمت متمایل شده و محافظه کارانه عمل می کنند.

دسانترالیسم (Decentralism) عدم تمرکز گرایی
سِنترالیسم یا تمرکزگرایی (Centralisation) نوعی نظام حکومتی است که در آن همه امور کشور از یک مرکز رهبری می شود، و دسانترالیسم (Decentralism) برعکس آن بوده و به معنی تقسیم عادلانه قدرت مرکزی است. این واژه تقریباً همردیف دپارتمانتالیسم است و آن را می توان انتقال نظارت قدرت به واحدهای محلی نامید.

دسپوتیسم (Despotism) خدایگانسالاری
دسپوتیسم از واژهٔ «دسپوتس» گرفته شده که در زبان یونانی به معنای ارباب مستبد و خداوندگار است. مراد و منظور از این اصطلاح قدرتی است که هیچ حد و مرزی ندارد و شاید بتوان با استبداد آن را یکی دانست اما گاه از این اصطلاح برداشت روشنفکرانه هم می کنند که در این برداشت قدرت مطلق در اختیار رهبر روشن روان و با اندیشه ای است که با ایده های فلسفی خود جامعه را در جهت خیر و سعادت راهنمایی می کند.

دفيتيسم (Defeatism) شکست گرایی، نومیدگرایی
پذیرش ذهنی یا روحیه قبول شکست پیش از آنکه عملاً صورت گیرد و در نتیجه شکست واقعی را بیشتر محتمل ساختن .

دگماتیسم (Dogmatism) بی استدلالی
به مجموعه افکار کسانی گفته می شود که اعتقاد به حل و کشف مسایل مابعد الطبیه به روش علمی ندارند. «دگما» بمعنای اصل و آئینی است که نیاز به استدلال ندارد و آن را باید بدون چون و چرا پذیرفت .

دما گوژیسم (Demagogism) عوام فریبی
در زبان یونانی «دماگوگیا» به معنای رهبری مردم به کار می رفته و شخصیتهای بزرگ را «دماگوگوس» یا «رهبری» مردم می گفتند. در اصطلاح سیاسی امروزه دماگوژی به عوام فریبی و مردم فریبی تعبیر می شود و به تعبیری بهره گیری نادرست از احساسات و تعصبهای عامه مردم می باشد.

دمونیسم (Demonism) دیوگرایی
اعتقاد به وجود دیوها و ارواح خبیث .

دوالیسم (Dualism) دوگانه انگاری
اصطلاحی است فلسفی که اعتقاد دارد عالم هستی وابسته به دو اصل می باشد مثلاً: ماده و انرژی یا اتم و حرکت و مانند آن.

دوناتیسم (Donatism) دونات گرایی
نظریه و ایدئولوژی «دونات» و هواداران او، اسقفی که با اعمال نظر اسقفهایی که قبلاً مرتكب خطا شده بودند و یا قضاوت عمومی در مورد آنان بد بود مخالف بود.

دون ژوانیسم (Donjuanism)
ارضاء حس خود بزرگ بینی به انگیزه پیروزی در امور عشقی. – اشاره به تمایل مردانی دارد، که خواهان داشتن روابط جنسی و عاطفی با زنان مختلف هستند.
دون کیشوتیسم (Donquichotism) دون کیشوت گرایی
حالت کسانی که مانند دون کیشوت فکر می کنند و خود را به مخاطره می اندازند و اشتباهات غیر قابل جبرانی مرتکب می شوند.

دویاسیونیسم (Deviation.ism) کژراه گرایی، انحراف گرایی
این اصطلاح در امور سیاسی به کژراه گرایی یا انحراف گرایی معروف است به ویژه در انحراف از کمونیسم .

دیابولیسم (Di.abolism) شیطان گرایی
شیطان پرستی اعتقاد به شیاطین و پرستش آنان.

دیاتروپیسم (Diatropism) گیاه شناسی (تراگرایی)

دیاستروفیسم (Diastrophism) زمین‌جنبایی
تغییرات سریع و وسیع سطح زمین یا تغییر شکل پوسته زمین در اثر عوامل مختلف مثل: رسوبها، حرکت سنگها، جابجایی لایه ها.

دیالکتیک ایدآلیسم (Dialectical Idealism) ماده گرایی دیالکتیکی
دیالکتیک هگل را برای تمیز آن از دیالکتیک ماتریالیسم مارکس به نام «دیالکتیک ایدآلیسم» می خوانند.

دیامانتیسم (دیا مگنتیسم) (Dia.mag.netism) پادمغناطیس
دانش پاد مغناطیس شناسی – نیروی پادمغناطیسی، پدیده پادمغناطیسی .

دیرکتیویسم (Directivism) هدایت گری
دارا بودن خاصیت هدایت در جامعه که اساس حکومت فردی و دیکتاتوری را تشکیل می دهد.

دیریژیسم – دیریجیسم (Dirigism) اقتصاد ارشادی
سلط دولت بر ارکان اقتصادی و اجتماعی، آنچنان که دولت محور همه امور شود. – سیستمی که در آن دولتها و حکومت ها یک نوع تصمیم گیری و تعیین خط مشی را در امور اقتصادی اتخاذ می نمایند و برای هر عمل اقتصادی توجیه و بکار بردن آن را فقط به یک، طریقه، عملی می دانند .

ديفوزيونیسم (diffusionism) نفوذ یا انتشار گرایی
فرضیه مردم شناسی که بموجب آن بسط و انتشار فرهنگ یک ملت و یک انسان به علت میل ترکیبی زیاد آن به طور تصاعدی با فرهنگهای دیگر همیشه امکان پذیر است.

دیکروئیسم (Dichroism) دورنگی
خاصیت ماده ای که هنگام بازتاب نور یک رنگ و هنگام پخش نور رنگ دیگر دارد.

دی کلنیسم (Diclinism) فروپاشی‌انگاری
این باور است که جامعه یا نهادی به سمت زوال می‌رود. – در گیاه شناسی در خصوص دولپه ایها بکار می رود.

دی مرفیسم (Dimorphism) دوریختی، دو دیسی، دو حالتی
دارای هر دو نوع آلت تناسلی، بودن خاصیت دوگانه مذکر و مؤنث را داشتن – در گیاه شناسی دودیسی را گویند، داشتن دو جور گل یا برگ یا پرچم و غیره در جانورشناسی به دوریختی معنا می دهد .

دینامیسم (Dynamism) اصالت، نیرو پویشگرایی
نظریه ای است در فیزیک که در عناصر مادی فقط به قوه قایل است و باور دارد که مبداء کلیه پدیده ها نیرو م یباشد نه جرم یا تحرک. در فلفسه پویش گرایی را گویند.

دیویزیونیسم (Divisionism) انفصال گرایی
غیر متحد شدن، از هم بریدن و یا عامل و باعث انفصال بودن.

رآلیسم – رئالیسم (Realism) واقع گرایی
رئالیسم را مکتب واقع گرایی یا حقیقت گرایی می گویند، این مکتب طغیانی بود بر علیه تخیل و هیجان و خیال پردازی ایدآلیسم که با پشت سرگذاشتن مکتب رومانتیسم به وجود آمد. ابتدا رئالیسم در عرصه نقاشی نمود پیدا کرد و سپس به نویسندگان تسری یافت. مبنای فکری این مکتب را به نوعی می توان بی طرفی هنرمند دانست هنرمند موضوعی را از واقعیات دوروبر خود می گیرد و آن را عیناً بازگو می کند. چه زشت چه زیبا. و شاخه هاى مختلفى هم دارد، مثل رئاليسم جادويى يا رئاليسم شاعرانه و …

را بینیسم (Rabinism) خاخام گری
سنت و تعالیم خاخامها .
رادیکالیسم (Radicalism) رادیکال‌گرایی
در لغت واژه رادیکال گرفته شده از – radix لاتین به معنای ریشه است. و برای اولین بار از طرف لیبرالهای انگلیس در قرن نوزدهم به کار رفت و این رادیکالها مدعی بودند که به بن و ریشه باید نفوذ کرد و در آن تجدید نظر نمود. رادیکالیسم در حال حاضر عنوانی است که برای تمامی نظرها و روشها که خواهان دگرگونی بنیادی و فوری در نهادهای اجتماعی و سیاسی هستند به کار می رود.

راسیسم – ریسیسم (Racism) نژاد باوری، نژاد پرستی
عقیده ای است مبنی بر اینکه از نژادهای دیگر برترند. چنانکه هیتلر و نازیسم بر این باور بود که نژاد برتر است و جدا سازی نژادها در افریقای جنوبی نمونه دیگری از این نظریه می باشد.

راسیونالیسم (Rationalism) عقل باوری
راسیونالیسم یا فلسفۀ اصالت عقل در قرن شانزدهم شایع شد و پیروان آن اعتقاد داشتند که عقل بر همه چیز برتری دارد تا آنجا که این قرن به «قرن عقل» معروف شد.

راشی تیسم (Rachitism) نرمی استخوان
در پزشکی به نوعی بیماری گفته می شود که به دلیل کمبود کلسیم و فسفر و در اثر نرسیدن ویتامین D به وجود می آید و استخوان نرم و شکننده می گردد .

رسیدیویسم (Recidivism) واپسگرایی
حالت و عملی را گویند که باید متوقف می شده اما دوباره تکرار شده است یعنی دوباره رجعت کردن به عمل گذشته مثل کسی که اعتیاد را ترک کرده و مجدداً روی می آورد.

رفرمیسم (Reformism) اصلاح گرایی
نظریه و اعتقاد کسانی که خواهان اصلاحات در وضع اجتماعی مردم از طریق وضع قوانین و یا لااقل با اتکاء بر قوانین موجود هستند و مخالف با حرکات تند افراطی اند .

رلاتيويسم (Relativism) نسبی گرایی، نسبیت
به این مکتب و واژه، فلسفه نسبیت هم می گویند و در خصوص مرام و عقیده کسانی به کار می رود که معتقد به فلسفه نسبیت هستند و این آگاهی را دارند که دسترسی به خیال کمتر امکان پذیر است. نسبی گرایان می گویند هر معرفتی یا هر معرفت انسانی نسبی است.

رماتیسم (Rheumatism) درد مفاصل
در پزشکی نام نوعی بیماری (درد مفاصل) است.

رمانتیسم – رمانتيسيزيم (Romantism-Romanticism) رؤیاگرایی، عشق گرایی
رمانتیسم در اواخر قرن هیجدهم در انگلستان به وجود آمد، سپس راهی آلمان شد و در ۱۸۳۰ فرانسه و اسپانیا و روسیه را در بر گرفت و تا سال ۱۸۵۰ بر ادبیات اروپا حاکم بود . مشخصه هاى اصلى رمانتيسم تاكيد بر احساس و فرد گرايى و ستايش گذشته و طبيعت هست. جنبش رمانتیسم، احساسات شدید را منبعی اصیل برای تجربه زیبایی‌شناسانه می‌دونه و بر احساساتی از قبیل ترس، وحشت و حیرت تمرکز داره، به‌خصوص در مواجهه با زیبایی متعالی و زیبایی طبیعت.

روانشیسم (Revanchism) کین گرایی
حرکتهای سیاسی به منظور انتقام جویی و تلافی نمودن.

روولوسيوناریسم (Revolutionism-Revolutionarism) انقلاب گرایی
تمایل داشتن به انقلاب و انقلاب را راه حل نهایی دانستن برای رسیدن به هدف و مطلوب .

رویزیونیسم (Revisionism) بازنگری
این اصطلاح نام فلسفه و مسلک ادوارد برنشتین (Eduard Bernstein) سیاستمدار و نویسنده سوسیال دموکرات آلمانی است که از پیروان مارکس و مقیم آلمان بود.

ریالیسم (Royalism) سلطنت طلبی
این عنوان به طرفداران سلطنت در برابر جمهوری خواهان داده شده .

ریپوبلیکانیسم (Republicanism) جمهوری گرایی
طرفداری از برقراری یک حکومت جمهوری .

ريتوالیسم (Ritualism) آداب گرایی مذهبی
آداب پرستی و اعتقاد داشتن به رعایت رسوم و سنن مذهبی، رعایت تشریفات مذهبی و عبادی را در حد افراط گویند.

ریگوریسم (Rigorism) سخت گرایی
خشکی و سختگیری در مورد اعمال قانون یا اصول مذهبی یا هنری.
ریلی تیویسم (Relativism) نسبی گرایی
اعتقاد به نسبیت را گویند و در برابر مطلق گرایی قرار دارد. نسبیون بر این فرضیه تکیه دارند که نمی توان یک اصل مشترک مورد قبول برای همه مردم به دست آورد.

زئومورفیسم (Zoomorphism)
نسبت دادن شکل و ویژگیهای حیوانی به خدایان یا شکل یک حیوان را پیدا کردن در انسان
و کاربرد شکل حیوانات در معماری .

زور آستریانیسم (Zo.ro.as.tri.an.ism) اندیشه زرتشت
نظر و عقیده زرتشت در بیان کردن دین زردشتی .

ژئوتروپیسم (Geotropism) زمین گرایی
رشد یا حرکت گیاهان و جانداران ثابت مکان در واکنش به جاذبه زمین .

ژئومانیتیسم (ژئومگنتیسم) (Geomagnetism)
میدان مغناطیسی که به طور منظم در سطح زمین وجود دارد و در آن خاصیت مغناطیسی قطب شمال به کندی و آهستگی سال به سال تغییر پیدا می کند.

ژاکوبینیسم (Jacobinism) ناسازگرایی
این اصطلاح مربوط می شود به جنبش افراطی اعضای کلوپ ژاکوبن در دوران انقلاب فرانسه و از ویژگیهای این جنبش دنبال نمودن هدفهای انقلابی است به هر قیمت و هر صورت، و پرهیز از هر گونه ساز شکاری است.

ژانتیلیسم (Gentilism)
کفرگرایی، کافری، بت پرستی .

ژانسنیسم (Jansenism) فلسفه ژانسینوس
نام اصطلاح و فلسفه ای است مشتق از کتاب «ژانسینوس» که اعتقاد به محدودیت آزادی ها داشت و بر این باور بود که خوشبختی و بزرگی فقط به عده محدودی از انسانها در بدو تولد از جانب خداوند داده می شود.

ژپروفرمیسم (Geproformism)
نظریه ای که بر طبق آن نطفه هر موجود زنده خود یک موجود کاملاً رشد یافته است، منتها در مقیاس کوچکتر.

ژرمانیسم – ژرمنیسم (Germanism) آلمان گرایی، ژرمن گرایی
علاقه به آلمان و آلمانی.

ژزوئیتیسم (Jesuitism) دوروئی
سیستم اخلاقی و مذهبی «ژزوئیتها»، حیله گری.

ژورنالیست (journalist) روزنامه نویس – روزنامه نگار
ژورنالیسم (journalism) روزنامه نگری، نگرش روزنامه ای
نگرش و دانش روزنامه نگاری و روزنامه ای

ژوزفیسم (Josephism) اندیشه ژوزف دوم
این اصطلاح سیستمی است که به وسیله ژوزف دوم امپراطور آلمان وضع گردید. در این اندیشه وجود کلیسا مربوط و منوط به وجود حکومت گردید یعنی کلیسا را بخش و تابعی از حکومت دانست.

ژوستی سیالیسم (Justicialism) عدالت گرایی
بن و ریشه این اصطلاح «ژوستی سیای» اسپانیایی و به معنای عدالت است. این اصطلاح را خوان دومینکن پرون رئیس جمهور آرژانتین در حدود سالهای (۱۹۴۶ – ۱۹۵۵) رواج داد. پرون و طرفداران او بر این عقیده بودند که باید تعادلی بین نظام سرمایه داری و سوسیالیستی برقرار نمود که در آینده همه افراد بتوانند از حق قانونی خود برابر با مشارکتی که در سیاست و اقتصاد دارند بهره مند گردند.

ژیگانتیسم (Gi.gan.tism) کلان پیکری
رشد زیاد از حد یک سازمان یا شرکت و نمونه آن – غول پیکری.

ژیناندرو مورفیسم (Gy.nan.dro.mor.phism) دو حالتی
کسی که دارای هر دو حالت مردانه و زنانه باشد هم آلت تناسلی مردانه داشته باشد و هم زنانه – در گیاه شناسی حالت گل و گیاهی را گویند که هم دارای پرچم (عضو نرینه) باشد و هم گرزن عضو (مادینه).

سابائیسم (Sabaism) ستاره پرستی

سابلیانیسم (Sabelianism)
نظریه سابلیوس درباره تثلیث که آن را نفی می کرد .

ساتانیسم (Sa.tan.ism – Satanism) اهریمن گرایی
شیطان صفتی و پیروی از اهریمن در انجام کارهای بد و ناشایسته – همان شیطان‌پرست ها که نماد های مختلفی برای خودشون دارند، مثل صلیب برعکس و …

ساتورنیسم (Saturnism)
مسمومیت که با املاح سرب حاصل می گردد .

سادیسم (Sadism) دگر آزار خواهى
سادیسم نوعی بیماری روانی است که بیمار با اذیت آزار و شکنجه کردن دیگران یا دیگری به تسکین روحی دست می یابد. ريشه ساديسم برميگردد به «ماركى آلفونز فرانسوا دساد» نويسنده و فيلسوف فرانسوى که فلسفه او راجع به داشتن روابط ازاد جنسى و ميل به آزار جنسى هست. رمان هاى ساد انتقادهاى خيلى زيادى بهشون وارد شد، خصوصا كه محور اصليشون سکس، خشونت، تجاوز و مرده‌گرایی بود. از معروف ترين آثارش ساد ميشود به “فلسفه در اتاق خواب” اشاره كرد.

سافیسم (Sapphism) همجنس بازی
طبق زنی (زنان)

ساكتيسم (Saktism)
عقیده ای مذهبی که در هند رواج دارد و به نیروهای مؤنث که باعث توالد و تناسل نوع است ارزش زیادی قائل است .

ساکسونیسم (Sax.on.ism) ساکسونگرایی
تمایل به آداب و سنن و فرهنگ ساکسون ها.

سانترالیسم (Centralism) مرکزگرایی
این اصطلاح در مقابل (پروونسیالیسم) قرار دارد و در سیاست به سیستمی گفته می شود که همه کشور از یک مرکز رهبری و هدایت می شود و تمرکز امور در حکومت مرکزی پایتخت قرار دارد.

سانترالیسم دموکراتیک (Democratic-Centralism)
بر انضباط و اطاعت بیش از رعایت دموکراسی و انتخاب آزادانه در داخل حزب حاکم بوده است. یکی از اصول عقاید لنیسم است و به عنوان اصل سازمانی در همه حزبهای کمونیست به کار گرفته می شود طبق این اصل آزادی بحث در داخل حزب و انتخاب آزادانه رهبران باید از طریق سلسله مراتب حزبی و با نظمی سخت گیرانه در هم ترکیب شود، اما تجربه نشان داده در طول زمان بیشتر بخش دوم عملی شده تا بخش اول .

سانتریسم (Centrism)
تمایل سیاسی میانه داشتن. یعنی نه چپی بودن و نه راستی بودن

سانتی مانتالیسم – سانتيمانتاليسم (Sentimentalism) احساسات گرایی
به معنى احساساتى گرى و پيرو احساسات بودن به شكلى كه واكنش احساسى تناسبى با وضعيت حاكم نداشته باشد – افراط در احساسات و عواطف و دوری از تعقل و منطق را گویند. در حوزه هنر و ادبیات در قرن هیجدهم و در دوران رمانتیسم کاربرد این اصطلاح به اوج خود رسید.

سانساسیونالیسم، سانسوالیسم (Sensualism-Sensationalism) احساس گرایی
این اصطلاح گاهی به غلط به جای اصطلاح نفس پرستی و هواپرستی بکارمی رود. اما بطور خلاصه محدود می شود به آنچه که به وسیله اعضا حس و لمس می شود و گاه همخوانی پیدا می کند.

سانسكريتيسم (Sanskritism) سانسکریت گرایی
مجموعه علوم و دانشهایی که در شناسایی ادبیات و تمدن زبان سانسکریت به کار می رود .

سايتاكوسيسم (Psittacosism)
تکرار مکانیکی آگاهیها و اطلاعاتی که به صورت طوطی وار فرا گرفته شده اند .

سایشیسم (Psychism)
مجموعه حالات روانی یک شخص معین .

سایکدلیسم (Psychedelism)
رؤیاها و توهماتی که بر اثر استفاده از مواد مخدر به وجود می آید.

سایکولوژیسم (Psychologism) روانشناسی گری
روانشناسی نمایی- تلاش و کوشش منفی گرایانه و تمسخر گونه برای فرضیه های فلسفی و رویدادهای تاریخی و غیره .

سپاراتیسم (Separatism) جدایی گرایی
هر گونه جدایی و تجزیه طلبی و نمونه های آن. – چه در حالت فاعلی و چه مفعولی.

سرمونیالیسم (Ceremonialism) آداب گرایی
در قرون وسطی این اصطلاح در مورد کسانی به کار می رفت که معتقد به انجام تشریفات و آداب و رسوم مذهبی مسیح بودند. در حال حاضر این اصطلاح در خصوص هر گونه تشریفاتی (چه مذهبی و چه غیر مذهبی) به کار می رود .

سریالیسم (Serialism) تسلسلی
باور و تمایل به چند بخشی کردن پی در پی و مسلسل کردن موضوع و کاری .

سکتاریانیسم (Sectarianism)
سکتاریسم (Sectarism) فرقه گرایی
اندیشههای، متعصبانه فرقه ای کوته فکرانه

سکسیسم (Sexism) جنس گرايى
تمایل به تحقیر جنس مؤنث در امور جنسی – تبعيض منفى نسبت به هويت واقعى يا فرضى جنسيتى فرد.

سکولاریسم (Secularism) دنیاپرستی
سكولر يا سكولار (Seculaire Secular) در زبانهای انگلیسی و فرانسوی به معنای دنیوی است (آنچه که مربوط به این جهان خاکی است) و مشتق شده از واژه لاتین سكولوم (Saeculum) به معنای امور این دنیا می باشد. معنای جدید سکولاریسم در دنیای سیاست یعنی جدا کردن دین از سیاست. در کشورهای سکولار نهاد ها و پست هایی شغلی که کنترل دولت را برعهده دارند به طور کامل از مقام های دینی جداست. سکولار ها معتقدند که آموزش و پرورش، اقتصاد، سیاست و … باید مبتنی بر علم باشد نه مذهب.

سگرگاسیونیسم (Segregationism) جدایی گرایی
تفکر و اندیشه کنار گذاردن افرادی که در کشور دارای نژاد یا عقیده و یا مذهب و عادتی غیر دیگران دارند- – طرفداری و تمایل به جدا کردن دو گروه جنسی یا نژادی در چهارچوب نظام و مقررات رسمی.

سمبولیسم (Symbolism)
سمبولیسم در مفهوم عام بدان معناست که پندارها و عواطف را در نمادهایی آشنا یا نا آشنا عینیت بخشید و به مخاطب اثر انتقال داد یعنی جای توصیف واقعیت آن را در هیات نماد نزد مخاطب حاضر کرد.

سمپلیسم (Simplism) ساده گرایی
تمایل به ساده کردن هر چیز به صورت قطعی یا – ساده انگاری، ساده پنداری.

سمنامبولیسم (Sommambulism) خوابگردی
حرکت و راه رفتن شخص در حالی که در خواب طبیعی یا مغناطیسی است.

سمیتیسم (Semitism) سامی گرایی
مجموعه تمدن و فرهنگ سامیها .

سمی نومادیسم (Seminomadism)
نوعی زندگی که در آن کشاورزی موضعی و دامداری و پرورش و تربیت، با چادرنشینی توام شده است و این نوع زندگی بیشتر در حاشیه کویرها و صحراها دیده می شود.

سنتتیسم (Synthetism) سبکی در نقاشی
سبکی است در نقاشی (خلاف امپرسیونیسم) که نقاش با رنگ قسمتهای مختلف تصویر را از هم جدا می کند.

سندیکالیسم (Syndicalism) سندیکاگرایی
تریدیونیون یا اتحادیه های کارگری را در فرانسه سندیکا می نامند. سندیکالیسم یک جنبش کارگری بود که در دهه ۱۸۹۰ در فرانسه شکل گرفت و هدف آن واگذاری کنترل و مالکیت وسایل تولید به اتحادیه ها بود نه به دولت. در تعریفی دیگر می توان گفت که سندیکالیسم نام یک مکتب سیاسی و انقلابی است که سازشی بین سوسیالیسم و آنارشیسم به وجود آورد و سعی نمود که به وسیله اتحادیه های کارگری دولت و دموکراسی پارلمانی را از طریق طغیان و شدت عمل (بدون انقلاب متشکل سیاسی) براندازد.

سن سیمونیسم (Saint-Simonism) سیمون گرایی
عقیده و نظریه طرفداران سن (سیمون) که معتقد به زندگی دسته جمعی بودند و این که هر کس به اندازه توانایی و ظرفیتی که دارد در اجتماع مسئول است، (به اندازه توان کار کردن و به اندازه نیاز سهم داشتن). سن سیمون مالکیت خصوصی را مردود می شمرد.

سنکر تیسم (Syncretism) آیین پردازی
ترکیب شدن چند فرقه مذهبی و متحد شدن آنها با هم. آئین پردازی با التقاط تفاوت دارد زیرا در التقاط آراء گونه گونی گلچین می شود و مذهبی جدید ارائه می گردد که معقول است اما در آئین پردازی سطحی به آراء نگاه می شود و انتخاب معقول نیست.

سنکرونیسم (Synchronism) همزمانی
همزمانی، هم رخدادی، هم هنگامی، همگامی .

سابجکتیویسم – سوبژکتیویسم (Subjectivism) درونگرایی
مکتب و آئینی است فلسفی که در برابر اوبژکتیویسم (Objectivism) قرار دارد و اعتقاد بر این است که (دماغ فقط به مسائلی آگاهی پیدا می کند که به وجدان آدمی معرفی شده و وجدان از آن آگاه شده باشد) این عقیده معمولا به ماتریالیسم یا فلسفه اصالت ماده ختم می گردد. که منکر وجود ماوراء الطبیعه است، به زبانی دیگر این مکتب بر این باور است که آنچه وجود دارد همان نفس فرد است و حقیقت: فکر و رای هر فردی است.

سوبستانسیالیسم (Substantialism) ذات گرایی
به فلسفه: ذات گرایی و جوهرگرایی گویند.

سوپره ماتیسم (Suprematism) جنبش هنر روسی
این اصطلاح عنوان جنبشی هنری است که به وسیله مالویچ پس از شکل گیری «ریونیسم» در روسیه مطرح شد که شیوه ای جدید در نقاشی انتزاعی را پیشنهاد کرد. که با نفی کامل بازنمایی جهان مرئی همراه بود و بر اساس رنگهای اصلی صور هندسی بنیادی و خطوط مستقیم حرکت می کرد.

سوسیالیسم (Socialism) جامعه باوری، جامعه گرايى
بن این اصطلاح از واژهٔ Social به معنای اجتماعی زبان فرانسه گرفته شده است، این اصطلاح را آنقدر تفسیرهای گونه گون کرده اند که مشکل می توان یک تعریف مستقل و جامع از آن به دست آورد. در واژه نامه های انگلیسی این تعریف معمول را از سوسیالیسم می توان دید سوسیالیسم سیاست یا یک تئوری است که هدف آن مالکیت و نظارت جامعه است بر کلیه وسایل تولید سرمایه زمین اموال صنعت و غیره و به طور کلی ایجاد سازمانی دسته جمعی به نفع مردم به وسیله مالکیت دولت .

سورئاليسم (Surrealism) فراواقع گرايى
يكى از جنبش هاى هنرى قرن بیستم. ميشه گفت از خاكستر هاى جنبش دادائيسم به وجود آمده. اين مكتب به وجود آمد تا نابسامانى هاى آن دوره را نشان بدهد و به معنى گرايش به ماوراى واقعيت يا واقعيت برتر هست.

سوفیسم (Sophism) صوفی گری
در زبان یونانی سوفیسما و سوفیزا به معنای تعلیم و آموزش و (سوفوس) به معنای خرد و عقل است. سوفیست (sophist) عنوان عده ای از فلاسفه ماقبل سقراط است و (سوفیسم) نام مکتب این فلاسفه می باشد. در یونان قدیم به دانشمند و خردمند و متفکر و هوشمند و به ویژه به فیلسوف و حکیم عنوان سوفیست می دادند و عنوان محترم و با ارزشی بوده.

سولاریسم (Solarism) خورشیدگرایی
گرایش و تمایل به افسانه های آفتاب .

سولیپسیسم (Sol.ip.sism) من گرایی
عقیده و فلسفه منگرایی، خودمداری، من آئینی .

سیانتیسم (Scientism) علم گرایی
باور فلسفی به این نکته که فقط از طریق علم می توان به شناخت و درک هر چیز رسید.

سیکلوتوریسم (Cyclotourism)
جهانگردی و مسافرت به وسیله دوچرخه پایی.

سیلابیسم (Sylla.bism)
نگارش حروف هجایی به جای الفبا – هجابندی تقسیم واژه ها به هجاها .

سیلوژیسم (Syllogism)
در منطق به فلسفه و استدلالی گویند که شامل سه اصل، الاهم، فی الاهم و نتیجه گیری باشد (قیاس علمی + قیاس ضرور + قیاسی که دانش و دانستن را عرضه می کند). قرار دادن قیاس صوری در کنار قیاس منطقی و گرفتن نتیجه .

سیند اکتیلیسم (Syn.dactylism) به هم چسبیدگی
پیوستگی، همبستگی.

سينكونيسم (Cinconism)
اثر استعمال گنه گنه زیاد .

سینوسیسم (Synoecism)
سیستمی که در شهرسازی قدیم یونان وجود داشت و عبارت از این بود که در حومه هر شهر یا یک مرکزی! تأسیسات و دهات متعددی به وجود می آمد که بعداً تبدیل به یک شهر می گردید.

سینیسم (Cynism) تمدن گریزی، کلبیون
عقاید فیلسوف ها و کسانی که معتقد بـه زنـدگی در طبیعت بوده اند مانند (دیوژن) و علناً با مشاهیر اجتماعی و تمدن ناشی از آن مخالفت می ورزیده اند .

سینیسیسم – (Sinicism) ویژگیهای چینی
این فرقه که به کلبیون معروفند. پیروان این فلسفه به طور کلی سعادت و فضیلت را در ترک تمام لذات دانسته با سر و پای برهنه و لباس ژنده در میان مردم گردش می کرده اند و با طعنه و خشونت و متلک پند می داده اند و همه چیز را رد می نموده اند، این جماعت می گفتند اکثر مردم احمق هایی بیش نیستند و زندگی نیکو خاص آدمهای خردمند و حکیم است و آدم خردمند نه نیازی به وابستگی و قوانین و تعهدات دارد نه نیازی به خانه و وطن همه جا خانه و شهر و وطن اوست و خرد و تقوای شخص به منزله قانون است برای او.

سیوائیسم (sivaism)
جریان مذهبی که در مذهب هندوها برای «شیوا» که خدای بزرگتر و مهمتر از« ویشنو» است به وجود آمد.

سیویسیسم (Civicism)
حقوقی که برای هر کس در اثر شهرنشینی ایجاد می شود (در برابر: دولت، حکومت و اجتماع).

شارتيسم (Chartism)
جنبش اصلاح طلبانه و آزادی خواهی که بین سالهای ۱۸۳۷ و ۱۸۴۸ در انگلستان برای آزادی طبقه کارگر به وجود آمد و در زندگی سیاسی انگلستان تغییرات قابل ملاحظه ای گذاشت.

شارلاتانیسم (Charlatanism) ترفندگرایی
فلسفه و عقیده افرادی که باور دارند فقط با ترفند و حیله و نیرنگ باید زندگی کرد و حرکت نمود. شارلاتان ها تخصص ویژه ای در دروغ گفتن، فریب دادن و دادن وعده های غیر منطقی دارند، درحالیکه خودشان میدانند، توانایی تحقق هیچ کدام از وعده هاشون را ندارند.

شافعیسم (Chafi-ism) شافعی گرایی
عقیده و مکتب اهالی تسنن که پیرو و طرفدار مکتب شافعی هستند، مکتب شافعی یکی از چهار مکتب بزرگ اهل تسنن است .

شامانیسم (Shamanism) شمنیسم، آیین شمنی، ابتدایی گرایی
مجموعه باورها و اعتقادات کسانی که معتقد به برقراری ارتباط با ارواح طبیعت به کمک فلسفه می باشند. در این آیین، توانایی جادوگر و طبیب قبیله را در تأثیرگذاری بر ارواح خوب و بد که زندگی را به فرمان دارند محترم می شمارند.

شماتیسم (Schematism)
طرح و شاکله، دیسه نمایی، طرح اندازی، شکل واره سازی.

شووینیسم (Chauvinism) ملت پرستی افراطی
ملت پرستی افراطی و غیر معقول، آمیخته با نفرت از دیگر ملتها را گویند، این اصطلاح از نام نیکلاس شوون Nicolas Chain سرباز مداح فدایی ناپلئون گرفته شده .

شیسم (Schism)
نفاق، تفرقه، شقاق و دودستگی به ویژه در (مذهب، یک حزب یا حکومت)

شیعیتیسم (Shiitism) شیعه گری
اندیشه مکتب شیعه را گویند

صهیونیسم (Zionism) جنبش یهودی
این اصطلاح در مورد جنبش یهودی به کار می رود که برای به وجود آوردن یک جامعه و کشور خود مختار یهودی تلاش می کند. ریشه این اصطلاح صهیون (Zion) نام کوهی است، در اورشلیم که آرامگاه داود نبی آنجا قرار دارد .

فئودالیسم (Feudalism) ملوک الطوایفی
این اصطلاح به حکومتهای ملوک الطوایفی و اشراف گفته شده.قبل از قرون (۱۷) و (۱۶) سیستمی در بسیاری از نقاط اروپا خاور دور و حتی خاور میانه حاکم بود که در راستای این سیستم اراضی کشور به قسمتهای بزرگی تقسیم و هر قسمت در اختیار یکی از اشراف به نام فئودال از طرف شاه قرار داده می شد، و اشراف نیز اراضی را به عده دیگری اجاره می دادند و در مقابل وظائفی را در برابر عهده داشتند، مثل پرداخت مقرری آماده نمودن تعدادی سرباز مسلح که در خدمت شاه باشد و…

فابیانیسم (Fabianism) اصلاح طلبی تدریجی
در سال ۱۸۸۴ عده ای از روشنفکران سوسیالیست انگلیس یک جنبش سوسیالیستی را بنا نهادند که ضمن طرفداری از سوسیالیست تدریجی، سعی نمودند که سوسیالیست را در طبقه متوسط جامعه معمول سازند.

فاتاليسم (Fatalism) سرنوشت گرایی
فلسفه و نظریه کسانی که معتقد هستند سرنوشت و طالع و بخت و اقبال آدم قبلاً رقم خورده و به هنگام تولد همراه وی زاده شده است.

فاریزائیسم (Pharisaism) ریاگرایی
خودنمایی و نمایش ریاکارانه کارهای خوب – زهد فروشی ریا و تزویر و جانماز آب کشیدن.

فاشیسم (Fascism) گونه ای از دیکتاتوری
این اصطلاح در حال حاضر عنوانی است برای تمامی رژیمهایی که بر محور دیکتاتوری و ترور حرکت می کنند. به صورت كلى حكومت هاى ديكتاتورى مدلهاى مختلفى دارند، فاشيسم نوعی از آن است كه ملى گرايى دارد. و بنیان آن جنبشی می باشد که در سال ۱۹۱۹ به رهبری موسولینی در ایتالیا به راه افتاد و به قدرت رسید. بن و ریشه فاشیسم گرفته شده از واژه ایتالیایی فاشیسمو Fascismo می باشد و فاشیسمو از واژه فاشس (Fasces) زبان لاتین اخذ شده که نام تبری بوده که برگرد آن تبر، میله هایی می بستند و به عنوان نماد قدرت در پیشاپیش فرمانروایان روم حمل می کرده اند. موسولینی این علامت را برای نماد حزب فاشیست ایتالیا دسته برگزید.

فاکسیونالیسم (Factionalism) حزب گرایی
فاکسیون به معنای حزب است و اصطلاح (فکشن) را جورج واشنگتن در آغاز استقلال آمریکا به جای پارتی (حزب) به کار برد. فاكسيوناليسم یعنی حزب گرایی و عقیده داشتن به لزوم وجود احزاب سیاسی و متکی بودن دولت و حکومت به احزاب عامه پسند است که به آن سیستم حزبی یا پارتی سیستم نیز می گویند .

فاکیریسم (Fakirism) جادوگرایی
فاكير (Fakir) از ریشه عربی به معنای زاهد هندو و مرتاض است – کارهای معیر العقول به ویژه در هند .

فالانژیسم (Falangism) اصطلاح حزب فاشیست اسپانیا
نام حزب فاشیست اسپانیا و ایدئولوژی آن است. این حزب را خوزه آنتونیو پریمود ریورا ، پسر دیکتاتور پیشین پریمود ریورا بنیان گذاشت. فرق فاشیسم اسپانیا با فاشیسم آلمان و ایتالیا در این بود که به سنتهای ملی بویژه سنتهای پادشاهی و مسیحی اسپانیا اهمیت فراوان می داد .

فالو سانتریسم (Phallocentrism)
سیستم فکر و خیال و اندیشه که در آن ماهیت آدمی (از نظر مذکر و مؤنث بودن ) نقش اساسی را بر عهده دارد و مسبب اصلی ایجاد این نوع افکار است.

فالی سیسم – فالیسم (Phallism) (Phallicism) ذکرپرستی
بن این اصطلاح Phallic به معنای آنچه که مربوط به آلت مردانه است می باشد، و در ایام کهن و دوران باستان به اندیشه کسانی گفته می شد که ذکرپرست بودند.

فاناتیسم – فاناتیكیسم (Fanatism – Fanaticism) تعصب گرایی
فاناتیک به معنای شخص متعصب است و فاناتیسم و فاناتيكيسم يعني اعتقاد تعصب آمیز، حال از هر نوع که باشد، مذهبی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و غیره و …

فانتزیم (Fantezism) خیال گرایی، ادبیات تصور، افسانه پنداری
اصطلاح و مکتبی است که پیروان آن را (فانتزیست) گویند و به طور اجمال فانتزی را می توان این گونه تعبیر کرد دوری آگاهانه از دنیای واقعی و پرداختن به دنیای افسانه ای.

فاوریتیسم (Favoritism) تبعیض گرایی
تمایل به برقراری امتیاز و لطف و مرحمت ناروا و غیرقانونی برای شخص یا اشخاصی.

فاویسم (Fauvism) سبکی در نقاشی
سبکی است در نقاشی که در سال ۱۹۰۵ در پاریس بوجود آمد و از مشخصه های این سبک می توان به ساده کردن پرسپکتیو، خلوص رنگها و استقلال آنها از یکدیگر اشاره کرد.

فایریسم – فریزم – فریسم (Fairyism) جن باوری، پری باوری
اعتقاد و باور به وجود جن و پری

فتوپریودیسم (Photoperiodism)
واکنشی که بعضی نباتات، در دوره ،معینی، در مقابل اضافه و کم شدن نور از خود نشان می دهند .

فتوتروپیسم (Phototropism) نورگرایی
رشد و جهت گیری گیاه در مقابل نور – تمایل گیاهان به سوی نور.

فتوژورنالیسم (Photojournalism) روزنامه ای مصور
روزنامه نگاری همراه با اتکای به عکس زیاد .

فتیشیزم – فتیشیسم (Fetishism) یادگار دوستی
فتیشیزم جاذبۀ شدید جنسی است برای شی ای از جنس مخالف مثل: سینه بند، زیر شلواری، کفش، زیر پوش، روسری مو و… و شيء عامل اصلی بر انگیختگی است و فتیش (یادگار دوست) با دیدن شیء و یا لمس آن به تحریک جنسی می رسد. در واقع این شیء جانشین سمبولیکی است برای عضو تناسلی زن یا خود زن، منحرف معمولاً به جمع آوری این گونه اشیاء می پردازد. بعضى اشياء مختلف را جمع می کنند و برخی ممکن است به یک شی خاص توجه داشته باشند. فتیشها تقریباً مرد هستند و عموماً منزوی و گوشه گیر اما زن هم می تواند فتیش داشته باشد.

فدراليسم (Federalism) عدم تمرکز سیاسی
بن و ریشه این اصطلاح واژه (Fed) می باشد که ماضی و اسم مفعول (Feed) است که همراه با (up) معنای بیزار و زده را می – فدرال و فدراسیون .

فراکسیونیسم (Fractionnism)
ریشه این اصطلاح واژه فرانسوی Fraction به معنای پاره، تکه، بخش و خرده می باشد . در فرهنگ سیاسی به جناح و یا گروهی گویند که در داخل یک حزب یا سازمان سیاسی به وجود می آید و در جهت مخالف و متفاوت با دیگر اعضاء ابراز عقیده می کند. در مجالس فراکسیونهای پارلمانی گروههایی از نمایندگان هستند که بر روی یک مسئله خاص تمرکز دارند.

فرانکیسم – فرانکوئیسم (Franquism) (Francoism) عقاید و نظریه های فرانکو
عقاید و نظرات ژنرال فرانکو دیکتاتور اسپانیا، هدف فرانکو مبارزه علیه کمونیسم بود و به همین دلیل جنگهای داخلی اسپانیا را به وجود آورد و تا اندازه ای هم در نفوذ کمونیسم در خاک اسپانیا موفق گردید.

فرمالیسم (Formalism) ظاهرپرستی، شکل و قالبی
فرمالیسم اعتقاد افراطی به حفظ ظاهر در امور مذهبی، سیاسی، اجتماعی و یا کارهای اداری است. فرمالیته که همین مفهوم را دارد واژه ای است آشنا که موارد استعمال فراوان دارد و در زبان فارسی غالباً در مواردی که امور به ظاهر برگزار می گردد از آن بهره می گیرند.

فرویدیسم – فرویدیانیسم(Freudism) – ( Freudianism) فرویدگرایی
فرضیه روانشناسی و درمان بیماریهای روانی با عقاید فروید را گویند زیگموند :فروید روانپزشک اتریشی و بنیانگذار روانکاوی (۱۹۳۹-۱۸۵۶) فروید معتقد بود که ریشه اصلی هر بیماری را در گذشته شخص و سرخوردگیهای او باید جستجو کرد.

فمنیسم (Feminism) زن پردازی
عقیده ای که خواستار توجه بیشتر به زن است و بر این باور می باشد که به زنان باید حقوق بیشتری داده شود .در این جنبش صحبت بر سر برابری زن و مرد در زمینه های مختلف و از بین رفتن هرگونه تبعیض، تحقیر و توهین به زنان در جامعه و پرداختن به حقوق آنان است .این جنبش تاکنون نظریه و دکترین واحدی نداشته و در جای جای دنیا به گونه های مختلف بروز می کند.

فناتیسم (Fenatism) تعصب دینی
جانبداری شدید از یک فرقه یا حزب

فنومنیسم – فنومنالیسم (Phenomenalism-Phenomenism) پدیده گرایی
جریان فلسفی که شناخت انسان را منحصر به شناخت پدیده ها می داند – فلسفه ای که پیروان آن معتقدند فقط حادثه ها و آثاری که حس می شوند حقیقت دارند .

فوتوریسم (Futurism) آینده گرای
این اصطلاح از بن فرانسوی future به معنای آینده است و نام جنبشی است ادبی و هنری مربوط به قرن بیستم که ابتدا در هنر و ادبیات اروپایی به وجود آمد. مرامنامه و اساسنامه فوتوریسم اصرار بر سنت شکنی در ادبیات و هنر داشت و هدف خود را دستیابی به شکلهای جدید، موضوعهای تازه و روشهای نو می دانست که در خور عصر ماشین باشد.

فوتورئاليسم (Photorealism) واقع‌گرایی عکس‌وار
واقع‌گرایی عکس‌وار یا فوتورئالیسم یا سوپررئالیسم از جنبش هاى هنرى نيمه دوم قرن ٢٠ ام هست، كه بيشتر از همه در نقاشى و مجسمه سازى و در كشور هاى امريكا و بريتانيا ديده شده است.

فوریریسم (Fourierism) عقیده فلسفی شارل فوریه
عقیده فلسفی «شارل فوریه» اقتصاددان سوسیالیست و پیروان او را گویند، این فلسفه برپایه تشکیل گروههای کاری و تولیدی و زندگی اشتراکی قرار دارد .

فوزیونیسم (Fusionism) پیوندگرایی
تمایل به ایجاد پیوستگی میان احزاب یا دستجات و غیره (سیاست).

فوژئیسم (Fogycism)کهنه گرایی
کهنه پرستی، طرفداری از مسلکهای قدیم، مخالفت با پیشرفت .

فونکسیونالیسم (Functionalism) کارکردگرایی
این مکتب در پی مکتب راسیونالیسم قرن نوزدهم به وجود آمد، پیروان این مکتب عقیده دارند که در هنرهای معماری: مبلمان، تزئین داخل ساختمان و زیبایی اشکال را عملکرد صحیح و کاربرد درست اجزا تعین می کند و یا به تعریفی دیگر، زیبایی هر عنصر بستگی به صحت و کاربرد و عملکرد آن دارد .

فيدئیسم (Fideism) ایمان گرایی
فلسفه ای که بهترین راه شناخت خداوند را ایمان می داند نه عقل و منطق – قبول خداوند و ایمان آوردن به او بدون چون و چرا .

فیزیکالیسم (Physicalism) فیزیک گرایی
نظریه ای که معتقد است زبان فیزیک باید به عنوان یک زبان جهان شمول بکار گرفته شود .

فينيتيسم (Finitism) کرانه داشتن، متناهی گرایی
پیروان این نظریه بر این اعتقادند که در جهان چیزی نیست که نامتناهی باشد بلکه هر چه هست همه محدود و تابع قانون شمارش است.

کاپیتالیسم (capitalism) سرمایه داری
کاپیتالیسم سیستم یا نظامی است اقتصادی که با انقلاب صنعتی ابتدا در اروپای غربی و آمریکا پدید آمد و سپس به کشورهای غیر غربی نیز راه یافت در این نظام ابزارهای تولید و وسایل مکانیکی به جای انسان و حیوان نقش درجه اول را دارند و بخش عمده ای از نظام زندگی اجتماعی برگرد، ضروریات تولید صنعتی سامان می یابد. اصطلاح کاپیتالیسم پس از ظهور کمونیسم زیر سوال رفت و فلاسفه کمونیسم این سیستم را مورد حمله شدید قرار داده و برای تخریب آن کوشیدند .

کاتابولیسم (Catabolisme) (Katabolism)
مرحله ای از متابولیسم انساج و سلولهای موجودات زنده است که برای بنای حیات و ایجاد نیروی لازم حیاتی قسمتی از مواد سیتوپلاسمی خود را تجزیه می کنند، می سوزانند و فضولات حاصل را به محیط داخلی دفع می کنند.

کاتاریسم (Catharism) مانی گرایی
عقیده کسانی که از نظرات مانی پیغمبر ایرانی در قرون وسطی در قسمت جنوب فرانسه پیروی می کردند و در حقیقت فرقه ای بودند که در برابر مسیحیت قد برافراشته بودند و می گفتند هر چیزی یا خوب است یا بد و به همین علت در برابر هر عملی واکنش مناسب با آن خوب یا بد را قائل می شدند.

کاتاستروفیسم (Catastrophism) فاجعه هراسی، فروافکندگرایی
فرضیه ای قدیمی در زمین شناسی که بر این باور می باشد که تغییرات زمین شناسی اکثر ناشی از دگرگونیهای مخرب و ناگهانی است، نه دگرگونی های تدریجی و ملایم – اعتقاد و باور به این که به زودی فاجعه ای روی خواهد داد .

کاتاکلیسم (cataclyism)
به معنای طوفان جهانی و زیر زبر شدن اوضاع زمین و هر حادثه یا واقعه ای است که اوضاع زمین یا دستگاه جهان بشری را واژگون سازد. در اصل این اصطلاح برای نزول بلاهای بزرگ و طغیانهای شدید و رویدادهایی استعمال می شده که اوضاع عادی را در سطح کره زمین دگرگون می ساخته اند اما بعدا در حوادث و رویدادهای سیاسی نیز به همین مفهوم بکار رفته است.

کاتولیکیسم (Catholicism) کاتولیکگرایی
اعتقادات و رسوم سازمان کلیسای کاتولیک

کارائیسم (Karaism) عقیده به نص تورات
عقیده به نص تورات و رد احادیث، پیروی از یهودیان که نص تورات را معتبر می دانند و به تفسیر آن عقیده و کاری ندارند .

کاراواژیسم (Caravagism) کاراواژگرایی
سبک نقاشی (کارواژ) نقاش ایتالیایی و پیروان او که در این نوع نقاشی محور و اصول کار در راستای سایه و روشن می چرخد .

کارتزیانیسم (Cartesianism) دکارت گرایی
عقیده پیروان فلسفه دکارت که هیچ پدیده ای را جز با دلیل و عقل و منطق قبول نداشته و نمی پذیرند .

کارلیسم (Carlism) کارلوس گرایی
مسلک سیاسی که «دون کارلوس» به حمایت و جانبداری از برادر کوچکتر «فردیناند هفتم» بر علیه خواهرزاده او «ایزابل» بر پا نمود که بر سنت گرایی تکیه داشت. این مسلک و نظریه باعث بروز سه جنگ داخلی در اسپانیا گردید.

کاریریسم (Carrierism) خودگرایی
عقیده و مرامی که شخص همیشه در جستجوی این است که در کار، حرفه، حزب و … خود به نوعی از دیگران متمایز و شاخص باشد و توجه دیگران را به خود جلب کند و از این راه حس خودخواهی او ارضا می گردد. كمى شبيه نارسيسيم است.

کاستروئیسم (Castroism) کاستروگرایی
این اصطلاح در ارتباط با فیدل کاسترو رهبر انقلابی کوبا می باشد، آمیزه ای است از سنت انقلابی آمریکای لاتین و ایدئولوژی کمونیسم .

کاس موپلی تانیسم (Cosmopolitanism) جهان وطنی، جهان گرایی
ریشه این اصطلاح واژه کاس مس ( cosmos) به معنای جهان هستی و عالم هستی است. کاس مو پلی تانیسم در مورد کسانی به کار می رود که اعتقاد بر این دارند که همهٔ عالم هستی وطن آنهاست و همۀ جهان را وطن خود می دانند. در این فلسفه اعتقاد بر این است که باید به ایده آل ها و افکار و عقاید ملل و اقوام دیگر احترام گذاشت و به ارزشهای همه ملتهای جهان به دیده احترام نگریست و با آن مدارا کرد کاسموپولیتانیستها معمولاً تمامی جهان را میهن خود پنداشته و همه مردم جهان را با یکدیگر برادر می دانند.

کالوینیسم (Calvinism) کالوین گرایی
این اصطلاح نام مکتب و فلسفه ای است سیاسی مذهبی و منسوب است به «ژان کالوین» تئولوژیست و رفورمر فرانسوی در قرن شانزدهم. کالوینیسم مقاومت در برابر زمامداران سیاسی را مردود می دانست و آزادی خواهی (لیبرالیسم) و مشروطه طلبی را جایز نمی شمرد و در حقیقت خواهان حکومت عده ای محدود بود که دارای نفوذند. کالوین نیز مانند لوتر به اطاعت کورکورانه مردم از دولت معتقد بود و هر جا که فلسفه و محیطی آزاد برای نمو پیدا کرد تشکیل یک حکومت تئوکراسی داد که نوعی الیگارشی بود .

کانتیسم (Kantism) کانت گرایی
فلسفه کانت و پیروان او – فلسفه کانت فیلسوف آلمانی بر محور سه فاکتور دور می زد. – آیا چه موضوعی را می توانم بدانم – چه عملی را می توانم انجام بدهم – به چه چیزی می توانم امیدوار باشم.

کانگرگاسیونالیسم (Congregationalism)
کانگرگاسیونالیستها فرقه ای مذهبی بودند که در قرنهای ۱۵ ۱۶ در انگلستان ظهور کردند و شعبه ای بودند از پیوریتانها که آنان را فرقه (اندپاندانت – independents ) نیز می نامیدند این فرقه برخلاف کالوینیسم معتقد بودند که اصلاح کلیسا بدون توسل به دستگاه سلطنت و دستگاه مذهبی یا دستگاه های دیگر میسر می باشد.

کانیبالیسم (Cannibalism) همجنس خواری
عادت و تمایل به خوردن همجنس مثل آدم خواری در انسان یا خوردن حیوانی به وسیله حیوان همجنس خودش.

کرناسیونیسم (Creationism) آفرینشگرایی
یکی از مکتبهای هنری است که بعد از جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸م) به وجود آمد که تلاش می کرد گرایشهای ادبی و اندیشه های زیباشناسانه جدیدی را تبلیغ کند .

كرافت یونیونیسم (Craft-unionism)
رافت يونيون عنوان نوعی اتحادیه کارگری است که مرکب است از کارگرانی که در کرپر یک حرفه خاص کار می کنند و عضویت آن در انحصار اهل همان حرفه است مثل: اتحادیه آهنگران، اتحادیه نجاران و …

کرپر اتیسم – کرپر اتیویسم (Corporatism) – (Corporativism)
در نظامهای رسته باوری و صنفی فلسفه آنان بر دو اصل استوار است یکی این که فرد نباید از نظر سیاسی تنها شهروند دولت شمرده شود، بلکه باید برحسب وظیفه ای که در جامعه انجام می دهد کارگر، کارفرما، کشاورز، پزشک، آموزگار، وکیل و… شناخته شود و چون مسایل کلی سیاست برای توده مردم که تنها از کسب و کارشان سر در می آورند پیچیده است. این افراد باید در مورد شغل خود نظردهی نمایند. دوم شایسته حکومت و نظر دهی سیاسی سرامدان حاکم هستند که از امور پیچیده ای که بر کل جامعه می گذرد آگاهند که به دسته دوم کریرات گویند. این مفهوم در اساس، افلاطونی است و متفکرانی مانند ادموند برک و هگل از آن جانبداری کرده اند .

کروماتیسم (Chromatism)
تأثیر رنگها در آثار به وجود آمده (نقاشی) – یک سلسله صداهایی که در موسیقی چه در بالا رفتن و چه در پائین آمدن اوج و (فرود) شنیده می شود.

کریتیسیسم (Criticism) سنجش گرایی
فلسفه ای که بر اساس شناخت و نحوه شناسایی هر چیز استوار باشد و باور به سنجش تحقیق و ارزیابی در همه امورات داشته باشد .

کریستیانیسم (Christianism) مسیح گرایی
معتقد بودن به تعالیم مسیح و پیرو نظرات او بودن .

کلاسیسیسم (Classicism) کلاسیک گرایی
در طبقه بندی مکتبهای ادبی همیشه کلاسیک بر می گردد به قبل از دوران حال و مکتبهای نوین پدید آمده .کلاسیک برگرفته شده از ریشه لاتین (Classicus) است و در روم باستان این واژه به طبقه ای از مردم گفته می شد که در مقابل قشر کم درآمد وضع مالی خوبی داشتند. در حال حاضر به اجمال کلاسیک به آثار هنری و ادبی ای گفته می شود که مال گذشته هستند.

کلریکالیسم (Clericalism) روحانی گرایی
عقیده و مرام کسانی که دخالت دین در سیاست و امور عمومی را صحیح می دانند .

کلوازنیسم (Cloisonnism) مرزبندی رنگها
روش و اسلوبی که در نقاشی گوگن و پیروانش به کار برده می شد، این اسلوب با سطحهای رنگی تخت و خطهای مرزی تیره مشخص می شود و از این رو به نوعی میناکاری موسوم به «کلوآزونه» که در آن سطوح رنگی با تیغه های مفتولی از یکدیگر جدا می شوند قابل تشبیه است.

کلونیالیسم (Colonialism) استعمارگری
استعمار در لغت به معنای آباد کردن و «آبادانی خواستن» است که در این معنا معادل است با معنای اولیه «کولونیزاسیون» به مفهوم این است که گروهی از یک کشور مهاجرت کنند و بروند در یک سرزمین جدید و آنجا را آباد کنند. اما امروزه بخصوص از دیدگاه سیاسی، استعمار معنا و مفهوم دیگری پیدا کرده و آن تسلط سیاسی یا نظامی یا اقتصادی و یا فرهنگی ملتی قدرتمند است بر یک قوم یا ملت ضعيف.

کمونیسم (Communism) اشتراکی
مفهوم این اصطلاح مالکیت اشتراکی در همه دار ایی هاست. مراد از کمونیسم ابتدائی این بوده که منابع اقتصادی مانند: زمین، آب، و… به تمامی جامعه تعلق داشته است. اما مفهوم کمونیسم جديد عبارت است از کنترل جامعه به وسیله دولت نسبت به کل حیات اقتصادی به صورتی که تمامی مردم مشترک مالکیت امور اقتصادی باشند به ویژه نسبت به وسایل تولیدی مانند کارخانجات صنعتی ماشینها، راه آهن، اراضی، بانکها و غیره…

کنتروورسیسم (Controversism) عادت گرایی
این اصطلاح عنوان گروهی از روشنفکران آغاز قرون وسطی است که کار آنان، مناظره بحث و مشاجره لفظی و منطقی در باب رابطه دولت با کلیسا بود ولی هدف انقلاب نداشتند و معتقد بودند بر حسب «عادت» باید از آزادیهای قدیم دفاع کرد.

کنسپتوالیسم (Conceptualism) مفهوم گرایی
بنابراین عقیده، حقیقت و راستی در روان آدمی وجود دارد که کلام یا سخنی می تواند معرف آن قرار گیرد.

کنسپتیسم (Conceptism)
روشی ادبی در ادبیات اسپانیا که بر اساس مطالعه و تفحص و پژوهش مبتنی است.

کنستروکتیویسم (Constructivism) ساختارگرایی
جنبشهای هنری اوایل قرن بیستم در شوروی سابق به ویژه در معماری مجسمه سازی و نقاشی را گویند. ویژگی این جنبش در این بود که در شکل پذیری و خلق آثار هنری از طرحهای هندسی سود برده می شد و آثار در ابعاد بزرگ و ستبر تهیه می شدند. البته در نقاشی مجسمه سازی و معماری و همچنین از مواد مختلف صنعتی استفاده می شد.

کنستی توسیونالیسم (Constitutionalism) مشروطیت
این اصطلاح عنوان عقیده و مرامی است قدیمی که بنابراین عقیده! قدرت حکومت بر مردم باید مشروط و محدود می شد به اصولی معین و مشخص که به وسیله قانون اساسی تعیین می گردید حکومتهای مشروطه جدید نشأت گرفته از این ایده و مسلک قدیمی می باشند این حکومت می تواند سلطنتی باشد و یا جمهوری ولی در هر حال باید مشروط باشد به شرایطی که در قانون اساسی ذکر شده و در صورت نادیده گرفتن این شرایط حق حکومت از زمامدار یا هیئت حاکمه ساقط می گردد و مردم می توانند با انتخاب و با رأی اکثریت حکومت را به اشخاص صالح دیگری واگذار نمایند.

کنسر تیسم (Consertism)
توافق برقرار کردن بین دو چیز .

کنسرواتیسم (Conservatism) محافظه کاری
این اصطلاح عنوان مجموعه اندیشه هایی است که نمادها و نمودهای کهن و ریشه دار را به آنچه که نو هست و نیازموده ترجیح می دهد و با ارزش تر می داند محافظه کاری در این اندیشه کاربردی وسیع دارد و در تمامی سطوح مذهب اجتماع و سیاست ریشه دارد. کنسرواتيف (Conservative) محافظه کار : متمایل به حفظ و نگاهداری هر چیز اساسی و با ارزش است که در زمان گذشته در میان ملت معمول بوده و تنها ابداعات و نوآوریهایی را می پذیرد که به نحو مطلق و به ناچار مورد ضرورت تشخیص داده شود و هیچ یک از افکار و سنن اساسی قدیم را مورد انتقاد قرار نمی دهد.

کنسومریسم (Consumerism) مصرف گرایی
اندیشه اینکه ازدیاد مداوم مصرف از نظر اقتصادی سودمند است .

کنسونانتیسم (Consonantism)
سیستم حروف بی صدا در هر زبان.

کنسی لیاریسم (Cenciliarism) فرضیه مصالحه
این عنوان نام فرضیه گیوم دوكام فيلسوف انگلیسی قرن ۱۴ می باشد. بنابراین فرضیه قدرت مطلقه پاپ در مسایل مذهبی مردود کفر و شرک دانسته شده و بر این اعتقاد است که أولاً در باب مسایل غامض مذهب و نکات مورد شک باید به متن کتاب مقدس رجوع شود و رفع ابهام گردد. ثانیاً پیشنهاد تشکیل شورای عام از دانشمندان مسیحی و اجرای سیستم نمایندگی و حکومت مشروطه را در حوزه کلیسا داد و بدین طریق مقاومت مردم را قدرت مطلقه سلطنت، حق وجدانی رعایا و ناشی از حقایق مسیحیت شمرد.

کنفورمیسم (Conformism) تسلیم گرایی، همنوایی
تطابق با یک حالت مطلق که در سنتها وجود دارد، احترام کامل به قوانین و مقررات موضوعه یا دین و مذهب متداول و شایع و رایج و …

کنفوزیونیسم (Confusionnism) پریشان گرایی
اشتباه و عدم دید صحیح درباره آنچه پیرامون شخص می گذرد که باعث می شود نتواند صحیح برخورد و یا قضاوت نماید و تجزیه و تحلیل نماید.

کنفوسیانیسم (Confucianism) کنفوسیوس گرایی
طرفداری و پیروی از کنفوسیوس فیلسوف (چینی) .

کنگرگاسیونالیسم (Congergationalism)
اعتقادات فرقه ای از پروتستانها که اقتدار و خود مختاری شوراهای مذهبی ناحیه ای را قبول دارند .

کنوانسیونالیسم (Conventionalism)
معنای این اصطلاح افراط در پیروی از آیینها و قراردادهای کنوانسیونها می باشد. در اصطلاح سیاسی کنوانسیون چند معنا دارد:- موافقت نامه ای که بین دو یا چند دولت در امور بازرگانی اداری تماسهای بین المللی و دیگر مسایل منعقد می گردد. – نام مجلس فوق العاده ای است که قدرت مستقل به آن داده می شود برای ایجاد تغییرات مهم در قانون اساسی.

کوآکریسم (Quakerism) مكتب كواكوها
نام مكتب «کوآکوها» که عقیده دارند در سکوت و خاموشی و سادگی بهتر می توان یکدیگر را درک کرد .

کواپراتیسم (Cooperatism) همیارگرایی
فرضیه ای که بر اساس آن می توان مسایل اجتماعی و اقتصادی را از طریق همکاری و تعاون حل و فصل کرد و به نتیجه رسید .

کواتیسم (Quietism)
این اصطلاح به معنای بردباری، تحمل و سکوت و در بعضی مواقع به مفهوم تسلیم و ترک نفس و درویشی می باشد.

کوبیسم (Cubism) حجم گرایی (هنر)
کوبیسم یکی از مکتبهای ادبی هنری قرن بیستم است که در دنباله جدل و بحث و فحص هنری که پس از مکتب سمبولیسم روی داده بود خودنمایی کرد. کوبیسم، ابتدا وارد عرصه نقاشی شد و بعد کشیده شد به ادبیات و دیگر ابعاد هنری. در مکتب کوبیسم هنرمند می کوشد که گذشته از ظاهر، قسمتهای پنهان و نامرئی را نیز نشان بدهد. کوبیسم بیشتر به نهان و اندیشه و چیزهایی می پردازد که با چشم و در ظاهر دیدنی نیستند.

کوزالیسم (Causalism) انگیزه گرایی
عقیده و مکتبی که معتقد است برای پیدایش هر پدیده ای دلیل و انگیزه ای وجود دارد و هیچ چیزی بدون دلیل و به خودی خود بوجود نمی آید بلکه باید شرائط و دلائل خاص برای پیدایش آن وجود داشته باشد .

کولتیسم (Cultism)
مکتب هنری بعضی از نویسندگان اسپانیائی قرن هفدهم .

کولکتیویسم (Collectivism) جمع باوری
به سیستم اجتماعی یا عقیده ای گفته می شود که کوشش دارد جامعه را به وسیله مسائل جمعی یا همکاری اداره نماید، این اصطلاح اغلب مترادف با «توتالیتاریانیسم» استعمال می شود و در برابر «اندیوید والیسم» به کار می رود و شامل سیستمهای اقتصادی و اجتماعی دسته جمعی مثل سوسیالیسم، کمونیسم، سندیکالیسم و حتی فاشیسم نیز می شود.

کومانسالیسم (Commensalism)
زندگی بعضی حیوانات که در پناه دیگری قرار دارند و بدون آنکه بدو آسیبی وارد سازند، از غذای او استفاده می کنند .

كيتيسم (Quitism)
عقیده کسانی که عبادت خداوند را از روی عشق و علاقه انجام می دهند و آرامش
روان را در این علاقه می دانند.

کیکسوتیسم (Quixotism) جنون گرایی
خیالبافی، دنبال کردن مقاصد عالی غیر عملی – فرد براى كمك كردن به كسى يا به فرجام رسوندن هدفش به قدرى از همه چيز بزند و فداكارى كند كه از حالت عادى خارج شود.

گاتیسم (Gatism)
وضعیت و حالت کسی که به زمان کودکی برگشته است .

گالنیسم (Galenism) جالینوس گرایی
پیرو عقاید جالينوس طبيب معروف یونانی بودن – او درباره تشریح در علم پزشکی اکتشافات زیادی نمود که این اکتشافات تا دوره رنسانس از اعتبار خاصی برخوردار بود.

گالوانیسم (Galvanism)
برق تولید شده از طریق فعل و انفعالات شیمیائی – انگیزش اعصاب و عضلات به وسیله برق مستقیم (پزشکی) .

گالیسم (Gaullism) دوگل گرایی
عقاید ژنرال دوگل رئیس جمهور پیشین فرانسه و طرفداران او. (گال نام سرزمینی است در عهد باستان که شامل فرانسه و بلژیک و شمال ایتالیا می شد).

گالیسیسم (Gallicism) فرانسوی گرایی
فرانسوی منشی، فرانسوی مآبی .

گالیه ویسم (Galicuism) گالیف گرایی
این واژه از نام سولتان (سلطان) گالیف رهبر بلشویک تاتارها و معاون استالین گرفته شده که حالا در کشورهای تازه استقلال یافته بعد از فروپاشی شوروی به تاتارهای ناسیونالیست و ترکهای مذهبی، معروفند.

گاندی ایسم (Gandhiism) گاندی گرایی
پیروی از عقاید – مقاومت صلح آمیز و مدارا.

گانگستریسم (Gangesterism)
تبهکاری و دزدی و شرارت در مقیاسی بزرگ.

گرادوآلیسم (Gradualism) تدریج گرایی
رعایت اصول تدریج – اعتقاد تدریجی سیاسی و اجتماعی(برعکس انقلاب گرایی).

گرانگریسم (Grangerism)
مصورسازی کتابی که قبلاً چاپ شده به وسیله عکسهایی که از جاها مراجع و منابع دیگر بریده شده یا صدمه زدن به کتاب از طریق قطع و جداسازی تصاویر آن.

گرگاریسم (Gregarism)
تمایل به جمع شدن افراد همفکر و همجنس به دور هم برای بوجود آوردن یک دسته و گروه.

گشتالتیسم (Gestaltism)
باور و اعتقاد بر اینکه پدیده ها مجموعه از عناصری که قابل تجزیه باشند نیستند، بلکه یک (هم پیوست) از واحدهایی می باشند که با یکدیگر پیوند و همبستگی درونی دارند لذا شیوه هستی هر عنصری به ساختمان درونی آن وابسته است و جزء واحد مقدم بر مجموع و کل نمی باشد.

گلوبالیسم (Globalism) جهانگرایی، جهان نگری
اندیشه جهانی داشتن – سیاست جهانی – هر برنامه ای که جنبه جهانی داشته باشد .

گوبی نیسم (Gobinism) نابرابری نژاد انسان، نژادگرایی
این اصطلاح منسوب است به ژوزف گوبینو .

گونگوریسم (Gongorism) گونگوراگرایی
سبک ادبی شاعر اسپانیایی گونگورا – (Gongora) که در قرن هفدهم مرسوم بود .در این سبک از واژه های غیر متداول کمتر استفاده شده بهره برده نمی شد.

گیلد سوسیالیسم (Guild Socialism) سوسیالیسم صنفی
یکی از انواع سوسیالیسم است. رهروان آن بر این باور بودند که – معتقدات و ارزشها را مشترکاً جامعه تعیین می کند نه افراد – هر موسسه که شامل اموال شخصی و دستگاه تملک است باید بر اساس سودجویی و فایده بخشی اجتماعی آن سنجیده و بر حق شمرده شود.

لائیسیسم (Laicism) غیر روحانی گرایی
غیر روحانی گرایی، غیر کشیش گرایی، برعکس هواداری روحانیت – در این عقیده و سیاست تلاش می شود که قدرت و حکومت در دست افراد غیر روحانی باشد و از محدود کردن قدرت روحانیت هواداری می گردد .

لاپینیسم (Lapinism) پرباروری
حاصلخیزی و باروری فوق العاده.

لاتیریسم (Lathyrism)
نوعی مسمومیت به وسیله آرد و سبزیجات

لاتينيسم (Latinism)
برگرداندن جمله به سبک زبان لاتین

لاجیسیزم (Logicism) منطق گرایی
منطق گرایان تمایل دارند که منطق به عنوان علمی مستقل از روانشناسی تلقی شود و علم منطق بر سایر علوم برتری داشته باشد و بر این باورند که عالم وجود و هستی را می توان با عقل و قوانین عقل تبیین کرد.

لادیسم (Luddism) مخالفت با توسعه ماشینی، لادی گرایی
بر اثر توسعه صنایع ماشینی در انگلستان و بیکار شدن تعداد زیادی از کارگران در سال ۱۸۱۱، کارگری به نام «لاد» برای از کار انداختن ماشینها عده ای هوادار دور خود جمع نمود و یک جمعیت سری تشکیل داد اعضای این جمعیت با اعلام موجودیت و اعلام خرابکاری، اقدام به خراب کردن شکستن و از کار انداختن ماشینها نمودند و حرکت خود را دشمنی با سرمایه داری تلقی می کردند، سرانجام با اقدامات دولت لادیها سرکوب شدند.

لاكسیسیسم (Laxicism) نرم گرایی
سیستم اخلاقی و اندیشه ملایم و برطرف کردن خشکی مقررات و قوانین موضوعه .

لامائیسم (Lamaism) لاماگرایی
لاما نام شاخه ای از بودیسم است که در تبت و مغولستان رواج دارد و عنوان محترمانه راهبان بودایی نیز هست. لامائیسم ترکیبی است از دوگونه اعتقاد رایج در آئین بودا .

لامارکیسم (Lamarckism) لامارک گرایی
به فرضیه لامارک (Lamarck) زیست شناس و پیروان او گفته می شود . پندار لامارک بر این بود که تکامل موجودات زنده بستگی به تأثیر پذیری از تغییرات محیط زیست دارد که صفات اکتسابی کم کم به صورت ارثی در می آیند.

لتريسم (Letterism)
سبک و فرضیه ای ادبی که به غلبه و نقش صدای کلمات در شعر معتقد است، که این کلمات با ترتیب خاصی در شعر قرار میگیرندو همینطور سبکی در نقاشی که در این سبک از ترکیب شکلهای حروف استفاده می شود.

لسبیانیسم – لزبينيسم (Lesbianism) همجنسگرایی زنانه
همجنس بازی زنانه

لگالیسم (Legalism) قانونگرایی متعصبانه
لگالیسم یعنی اعتقاد به قانون، اصول قضایی و حقوقی و یا به تعبیر دیگر به همه چیز از دریچه قضایی و حقوقی نگریستن است.

لنینیسم (Leninism) لنینگرایی
لنینیسم: اصول سیاسی عقیدتی ولادیمیر ایلیچ لنین رهبر انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه شوروی است. لنین اصلاحات و تغییراتی در بعضی از اصول مارکسیسم بوجود آورد، برخی از موارد مارکس را حذف و مواردی را بر آن افزود تا مناسب اوضاع و محیط روسیه گردد و به همین علت هم بیشتر مورد توجه واقع شد و به مارکسیسم لنینیسم لوترانیسم معروف گردید.

لوتر انیسم – لوتریسم (Lutherism-Lutheranism) لوترگرایی
به عقاید و نظرات دکتر مارتین لوتر و پیروان او می گویند.

لودیسم (Ludism) قمارگرایی
طرفداری از قماربازی و قمار باز بودن را گویند .

لومينيسم (Luminism)
تمایل به استفاده از آثار نور در نقاشی به منظور تحصیل حداکثر زیبائی و روشنایی.

لمپنیسم (Lumpenism)
واژه لمپنیسم که بر گرفته از واژه آلمانی Lumpen هست اولین بار توسط مارکس و انگلس در کتاب ایدئولوژی آلمانی به کار برده شد تا وضعیت کارگران ژنده‌پوش به تصویر کشیده شود. بعد از آن لمپنیسم به یکی از اصطلاحات رایج و صاحب تعریف در علوم سیاسی – اجتماعی تبدیل شد. شکل‌گیری لمپنیسم به مثابه‌ یک قشر یا شبه طبقه، زمانی بود که گذار جامعه‌ غیر صنعتی به جامعه‌ صنعتی سرمایه‌داری ضروری شد. به‌طوری‌که این اقشار همراه با حرکت جامعه صنعتی تحول پیدا نکردند و در جا زدند، و از طرف جامعه های دیگر از رشد جا موندند و زمینه‌ شکل‌گیری قشر یا شبه طبقه‌ای به نام لومپن و خرده‌فرهنگی به نام لمپنیسم را فراهم کردند. در چند دهه اخیر این اصطلاح به صورت کوتاه شده «لومپن» در روسی و ترکی و بعضی زبان‌های دیگه و به صورت لُمپن تو فارسی به عنوان توهین یا فحش به کار میرود.

لونگتیسم (Longuettism) لونگه گرایی
گرایش شووینیستی در سوسیالیسم که از نام ژان لونگه (۱۸۷۶-۱۹۳۸) یکی از سران حزب سوسیالیست فرانسه گرفته شده. پیروان لونگه در دوران جنگ جهانی اول هوادار دفاع از میهن بودند – در سال ۱۹۲۰ به اتفاق اصلاح طلبان از حزب جدا شدند و به انترناسیونال سوسیالیست و کارگری موسوم به «دوونیسم» پیوستند. بعد از انحلال آن مجدداً به انترناسیونال دوم بازگشتند .

ليبراليسم (Liberalism) آزادیخواهی
به مجموعه روشها و سیاستهایی گفته می شود که برای فراهم نمودن آزادی هر چه بیشتر فرد به کار می رود . لیبرالیسم با افت و خیزهائی همراه بوده و بخصوص لیبرالیسم اقتصادی؛ لیبرالیسم که در آغاز یک جنبش انقلابی ضد کلیسا و ضد استبداد بود در حال حاضر جزئی از سنت فکری محافظه کاری غربی است.

لیریسم (Lyrism) حماسه گرایی
احساسات شخصی شاعر یا نویسنده (هنرمند) که در خلال اثر او هویدا می گردد. این احساس ممکن است از روی خشم، غضب، محبت، عشق و … آن باشد .

مائوئیسم (Maoism) مائوگرایی
به اندیشه ها و ایدئولوژی مائوتسه تونگ رهبر انقلاب کمونیستی چین گویند. مائو از بازنگری اندیشه های مارکس + لنین (ماركسيسم – لنینیسم) ایدئولوژی «مائوئیسم» را فراهم آورد و روش انقلابی خود را کاراتر و کارآمدتر از الگوی انقلابی روسیه برای جهان سوم دانست. آنچه مائوتسه تونگ و کمونیستهای چین بر روش کمونیستی مارکس و لنین افزودند یکی انتقال کانون مبارزه از شهرها به روستاها و دیگری از کارگران شهری به دهقانان روستایی بود.

ماتریالیسم (Materialism) ماده باوری
ماتریالیستها بر این باورند که همه چیز منشاء مادی دارد و تنها ماده است که وجود دارد و عنوانهای ماوراء الطبیعه و متافیزیک مثل خدا، روح، فرشته … تنها حاصل خیال و پندار آدمی است. مبنای منطق و استدلال «آتئیست ها» و ماتریالیستها یکی است. فقط تفاوت این دو در این است که: ماتریالیستها جنبه مثبت این فلسفه را دنبال می کنند و می گویند ماده وجود دارد پس ضرورتی ندارد که تصور کنیم غیر از ماده چیز دیگری هم هست ولی «آتئیست ها» به جنبه منفی فلسفه فکر می کنند و می گویند خداوند وجود ندارد که در هر حال نتیجه یکی است.

ماتریالیسم دیالکتیک (Materialism)
این اصطلاح را در ابتدا «مارکس» در برابر دیالکتیک ایدآلیسم هگل وضع نمود. مارکس نیروی اقتصادی را پایه و اساس حوادث تاریخ بشر می شمرد و نیروی محرک به اعتقاد وی همان نیروی تولیدی و اقتصادی است. برخلاف هگل که نیروی روحی را محرک عالم بشری می دانست.

ماتریالیسم علمی (Scientific Materialism)
توماس هابس فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم اولین فیلسوف بزرگ قرون جدید است که سعی کرد فلسفه سیاسی را با فلسفۀ ماتریالیسم ربط داده و تلفیق نماید. نامبرده سیاست را جزئى لايتجزا از فرضیه کلی جهان دانست و اعتقاد داشت که جهان فیزیکی عبارت از یک سیستم مکانیکی ساده است که تمام آنچه را که در آن واقع می شود می توان به وسیله تغییر مکان اجسام نسبت به یکدیگر با همان قطعیت و روش هندسی توضیح داده و تبیین کرد. وی حرکت و قوانین حرکت، یا علت و معلول مکانیکی را تنها مدار گردش عالم و موجب بروز حوادث جهان شمرده و می گوید کلیه این آثار ناشی و مشتق از هندسه و مکانیک است.

مارکسیسم (Marxism) مارکس گرایی
عنوان نظریه های کارل ماركس، فیلسوف، اقتصاددان و جامعه شناس آلمانی است در باب چگونگی تحول زندگی اجتماعی تاریخی انسان و قوانین حاکم آن .

مارکسیسم – لنینیسم (Marxism-Leninism)
اصطلاحی است که پس از مرگ لنین، استالین برای از میدان بیرون کردن مخالفین خود بنا به برداشتی که از نظریه های لنین داشت، فرمولبندی جدیدی از مارکسیسم ارائه کرد که به مارکسیسم – لنینیسم معروف گشت.

نئو مارکسیسم (Neo-Marxism) مارکسیسم نو
این عنوان اصطلاحی است که به پیروان مکتب فرانکفورت (فیلسوفانی مثل: هورکهایمر، آدورنو و مارکوزه) و برخی از هواداران چپ نو نسبت داده شده، این عده از مارکسیسم – لنینیسم بریده بودند و به اندیشه های خود مارکس روی آورده و اغلب اینان انگلس را نیز مردود دانسته و می گفتند که انگلس باعث بدفهمی اندیشه های مارکس شده است.

مارینیسم (Marinism) مارینی گرایی
یکی از مکاتب هنری قبل از دوران کلاسیک (بین قرن شانزده و هفده ) و برگرفته از نام (Marini) شوالیه و شاعر ایتالیایی است، که از مکاتب تصنعی هنری است. هنرمندان این مکتب در عمر کوتاه خود تلاش کردند که آثاری را خلق بکنند که زبان مردم نباشد و به راحتی مردم نتوانند آن را درک نمایند و به این جهت این مکتب هم مثل بسیاری از مکتبهای دیگر که چنین حرکتهایی را دنبال می کردند بیشتر به خیالپردازی تصنع و مهملگرایی می پرداختند ولی با تمام احوال این مکتب و مکتبهای نمونه آن باعث تحولی در هنر و ادبیات شدند و مکتب
کلاسیک به ناچار متولد شد.

مازوخیسم (Masochism) آزارطلبی
مازوخیسم نوعی بیماری جنسی است که بیمار دوست دارد شریک جنسی او را مورد شکنجه آزار و اذیت قرار دهد و یا تحقیر نماید و یا در خیال و تصور خود را به بند کشیده شده کتک خورده و تحقیر شده ببیند مازوخیسم برعکس سادیسم می باشد. مازوخیسم از نام رمان نویس قرن نوزدهم اتریش لئوپولدفون ساخر مازوخ گرفته شده که قهرمانان داستانهای وی از مورد آزار واقع شدن از طرف زنها به لذت جنسی می رسیدند.

ماشینیسم (Machinism)
در فلسفه عقیده ای را گویند که مبتنی بر این است که جانداران به منزله ماشین محض اند.

ماکزیمالیسم (Maximalism) کلانگرایی
حداکثر طلبی – قانع نشدن به چیز کم و دست آورد اندک در مدت کوتاه.

ماكياوليسم (Machiavellism) ماکیاولی گرایی، فلسفه استبداد جدید
این نظریه سیاسی از آن نیکولو ماکیاولی سیاستمدار و اندیشمند ایتالیائی است ، ماکیاولی نظریه های خود را در کتابی تحت عنوان شهریار (Prince) به رشته تحریر کشیده و اعتقاد بر این داشت که هدف عمل سیاسی، رسیدن به قدرت است و هیچ محدودیت اخلاقی را در این بین جایز نمی داند. و در این راستا بکار گرفتن هر وسیله و هر کردار و رفتار را برای رسیدن به هدف روا می داند.

ماكيسم ماشیسم (Machism) برترپنداری مرد، نرینه رفتاری
ایدئولوژی و عقیده ای که مرد و جنس نر را بر ماده برتر می پندارد و برای آن دلایل فیزیکی و مکانیکی ارائه می نماید.

مالبرانشیسم (Malebranshism) مالبرانش گرایی
عنوان فلسفه ای است منسوب به نیکلا دو مالبرانش Nicolas de Malebranche عالم فرانسوی قرن هفدهم که بر این باور بود که مغز و عقل قادر نیست از هیچ چیز اطلاع و یا اندیشه ای بدست آورد، مگر اینکه عقل و مغز با خداوند ارتباط داشته باشند این فلسفه در کتاب وی تحت عنوان به جستجوی حقیقت در چهار جلد منتشر شده است.

مالتوزیانیسم – مالتوسیانیسم (Malthusianism) مالتوس گرایی
پیرو عقیده مالتوس بودن – در سال ۱۷۹۸ مالتوس کشیش و اقتصادان انگلیسی نظر داد که جمعیت به صورت تصاعدی زیاد می شود و محصولات روی زمین تکافوی مردم را نخواهد داد پس باید از تولید نسل جلوگیری کرد.

مالكيسم (Malekism)
یکی از چهار مکتب بزرگ اسلامی (سنی) که در مغربزمین، به سبب خشونت و کاربرد قوانین اخلاقی شدید و مذهبی حکمفرما شده است.

مالیسم (Malism)
عقیده به اینکه در مجموع این جهان! بد جهانی است.

مامونیسم (Mammonism) مالگرایی
عقیده کسانی که به دنیا (به مالدنیا) علاقمند هستند و توجه زیادی دارند.

مانتالیسم (Mantalism)
نظریه کسانی که در زبانشناسی محتوا را عامل اصلی و سرنوشت ساز یک زبان می دانند.

مانتیسم (Manetism)
یادآوری افکار و خاطرات پشت سرهم بدون آن که الزاماً به یکدیگر ارتباط داشته باشند.

ماندئیسم (Mandeism)
جنبش مذهبی که در قرن دوم میلادی بوجود آمد و هنوز در عراق طرفدارانی دارد.

مانویسم (Manovism)
این مکتب یکی از مکاتب بدوی وحدت وجود می باشد و مذهب ناجیان هم گفته شده در این مکتب اعتقاد بر این است که در هنگام تشکیل حیات روشنایی با تاریکی پیکار می کند و نهایتاً روشنائی پیروز می گردد و پس از پیروزی روشنایی، هر کدام به جایگاه و مکان واقعی خود بر می گردند.

مانیتیسم (مگنتیسم) (Magnetism)
تأثیر جلب و جذب که انسان یا حیوانی داراست و می تواند در شخص یا حیوان دیگری کششی به سوی خود ایجاد.

مانیریسم (Mannerism) خودنمایی
یکی از مکاتب ادبی و هنری قدیمی که تا قرن شانزدهم رواج داشت. در این مکتب هنرمند از واقعیت و طبیعت دور می شد و به تصنع خیالبافی و خودنمایی می پرداخت.

مانی کیسم (Manicheism) مانی گرایی
مذهبی که در قرون وسطی به وجود آمد و به مقابله با مسیحیت پرداخت. این مکتب را دنباله روش مزدک دانسته اند.

متابولیسم (Metabolism)
اعمالی را که در سلولها و انساج بدن به منظور عمل اصلی تغذیه و تبادلات مواد غذایی انجام می شود متابولیسم گویند که شامل دو مرحله می باشد آنابولیسم و کاتابولیسم.

متاس ماتیسم (Metasomatism) فراتنی
جابجائی یا دگرگونی مواد معدنی سنگها یا رده های معدنی در اثر رسوخ آب .

متاکروماتیسم (Metachromatism) دگر رنگی
کیفیت و حالت تغییر رنگ به ویژه در اثر حرارت .

متامریسم (Metamerism) چند پارچگی
در شیمی و جانورشناسی به چندپارچگی چند بخشی و فرابخشی گویند.

متامورفیسم (Metamorphism) دگردیسی
تغييرات شکلی و دگرگونی که بر روی سطح زمین یا سنگها در اثر فشار یا حرارت حاصل می گردد . مثلاً سنگ آهک را تبدیل به مرمر یا خارا می کند.

متدیسم (Methodism)
جنبش مذهبی پروتستانها که در قرن هجدهم در انگلستان به وجود آمد و طی آن انجام هرگونه تشریفات یا رسوم را در کلیسای انگلیکان مردود می دانستند و آن را نهی می کردند.

مداليسم (Modalism)
اعتقاد به این که پدر پسر و روح القدس هر سه از مظاهر گوناگون یک خدا هستند.

مدر انتیسم (Moderantism)
در سیاست به حالت و وضعیت کسانی گفته می شود که میانه رو و محافظه کارند و تندروی را در امور سیاسی جایز نمی شمارند.

مدرنیسم (Modernism) نوگرایی
اصطلاح مدرن (Modem) :یعنی امروزی، نو، تازه. مدرنیسم به ساده ترین صورت یعنی نوگرایی. به طور خلاصه اندیشه و تفکر هنرمند مدرن را می توان در این فاکتورها خلاصه کرد: -علاقه شدید به نوآوری و نوجویی – به درون نگریستن و ترجیح ضمیر ناآگاه بر خودآگاه- بی توجهی به واقعیات و منطق و اخلاق – نادیده انگاری گذشته و سنت .

مدیوالیسم (Medievalism) تفکر قرون وسطایی
این اصطلاح برای تفکر، اعتقادات قرون وسطایی بکار می رود که شامل تمامی :فاکتورهای سیاسی، اجتماعی، مذهبی و اخلاقی می گردد.

مدیومیسم (Mediumism)
واسطه و وساطت بین ارواح و مردم .

مرکانتالیسم (Mercantalism) اهمیت دادن به صادرات
اصطلاح و عنوان فرضیه ای است بر این اصل که یک ملت زمانی می تواند از نظر اقتصادی قدرتمند و توانا باشد که صادرات آن ملت یا کشور بر وارداتش فزونی داشته باشد.

مزدائیسم (Mazdaism) مزدا گرایی
معتقد بودن به یگانگی، هم آهنگی و جداناپذیری دین و پادشاهی .

مزدکیسم (Mazdaquism) مزدک گرایی
طرفدار عقیده مزدک بودن. مزدک معتقد بود که نور بالاخره بر تاریکی پیروز می شود و پیروزی نور را موقتی و تصادفی نمی دانست بلکه بر این پندار بود که حتمی است.

مسمريسم (Mesmerism) مسمرگرایی
اعتقاد به معالجه و درمان به وسیله قدرت مانیتیسم، طبق روش و اصول مسمر پزشک آلمانی.

مسیانیسم (Messianism) مسیح گرایی
طرفداری و باور به این نظر که روزی مسیح طبق وعده انجیل باز می گردد و در دنیا نظم جدیدی را برقرار می نماید.

مکانیسم (Mecanism)
تأثیرات متقابل اجزای دستگاهی که برای منظور و غرض خاصی به کار رفته است.

مکانیکیسم (Mechanicism) ساخت و کار
ساخت و کار یک نظریه فلسفی است مبنی بر اینکه بعضی از حوادث طبیعی و یا تمام حوادث طبیعی منتهی به تعدادی عوامل مکانیکی می شوند. ساخت و کار منسوب به افزار و یا نتیجه آن است. ساخت و کار نظریه مترادف اصالت ماده است و مجازاً به اعمالی اطلاق می گردد که شامل مراحل متوالی متصل به یکدیگر باشند.

مليوريسم (Meliorism) بهبودگرایی، بهسوی گرایی
باور به اینکه جهان طبیعتاً رو به بهبود می رود و کوشش انسان می تواند این فرایند را تشدید کند .

مندلیسم (Mendelism) مندل گرایی
نظریه و اندیشه های (Mendel) دانشمند اتریشی که به قوانين وراثت مندل معروف است و مرکب از چهار قانون می باشد – مندل معتقد بود که برخی از خواص هر موجودی از طریق ژنها به موجود دیگر منتقل می گردد.

منشویسم (Menshevism)
در سال ۱۹۰۳ حزب سوسیال دموکرات کارگران روسیه شوروی به دو شعبه انشعاب یافت، شعبه اقلیت را منشویک و شعبه اکثریت را «بلشویک» می گفتند. در زبان روسی منشویک به معنای اقلیت و بلشویک به معنای اکثریت است.

موتاسیونیسم (Mutationnism) دگردیسی گرایی
این اندیشه به فرضیه تکامل معروف است. دگردیسی را دارای نقش اصلی در به وجود آمدن موجودات جدید می دانند.

موتوآلیسم (Mutualism) آئین همیاری
نظام تعاون و همکاری و همزیستی بین اشخاص یا گروههای مختلف و ناهمانند. این نظریه به وسیله پیر ژوزف پرودون یکی از صاحبنظران آنارشیسم مطرح شد. پرودون در آثار اولیه خود نظام سرمایه داری را مورد حمله قرار می داد ولی بعدها به اصلاح عقیده خود برآمد. دکترین تعاون و همکاری متقابل پرودون بر تلفیق دو اندیشه مالکیت خصوصی و مالکیت جمعی استوار است.

موتیسم (Mutism)
حالت و وضعیت کسی که در ابراز افکار خود خویشتنداری کرده و سکوت می نماید. – ارتباط مکالمه ای بد که معلول اختلالات روانی و عدم توانایی است.

مورالیسم (Moralism) اخلاق گرایی
اعتقاد به اخلاق جدا از مذهب .

موراليسم (Mu.ral.ism)
جریان هنری که در قرن بیستم رخ نمود و نوشتن شعار یا کشیدن تصاویر را بر روی دیوار معمول داشت.

مورمونیسم (Mormonism)
شعبه ای از مسیحیت که در آن بعضی از کارها به طور قطع نهی و منع شده است مثل: مشروب خواری و زنبارگی و بیشتر در آمریکا و بعضی ایالات آن متداول است.

مولتی پارتیسم (Multipartism) چند حزب گرایی
وضعیت کشوری که در آن چند حزب و دسته وجود دارد.

مولتی کامرالیسم (Multicameralism) نظام چند مجلسی
نظامی که قوه قانونگذاری آن بیش از دو مجلس دارد که در حال حاضر نادر است .

مولینوسیسم (Molinossism) مولینوس گرایی
عقاید مولینوس و طرفداران او (عقاید مولینوس باعث پیدایش نظریه درویشی گردید ).

مولی نیسم (Molinism) مولیناژگرایی
طریقه و نظریه ای در خداشناسی که لوئی مولیناژ ژزوئیت مروج آن بود – مولیناژ معتقد بود که اراده و اختیار انسان در دست خود اوست و او آزادی کامل در تعیین سرنوشت خود دارد و هر انسانی خود سرنوشت خود را رقم میزند.

مومیسم (Momism) مادرگرایی
احترام و علاقه زیاد نسبت به مادر – دخالت زیادی مادر در امور فرزندان بالغ .

مونادیسم (Monadism) مونادگرایی، مونادباوری
موناد (Monad) در زبان لاتین به معنای ذره زنده، جوهر فرد، واحد، وحدت فرد و هر چیز ساده نادیدنی آمده و اصطلاح مونادیسم به باور (موناد) گفته می شود – در شیمی به اتم گویند.

مونارشیسم (Monarchism) شاه گرایی
سلطنت طلبی، طرفداری از اصول نظام پادشاهی، هواداری از سلطنت .

موناشیسم (Monachism) انزواگرایی
زندگی در انزوا و تنهایی مانند راهبان، موقعیت و وضع و حال زندگی یک پیشوای مذهبی، نوع سازمانی که توسط روحانیت بوجود می آید .

مونتاریسم (Monetarism) مکتب اصالت پول
اعتقاد به اینکه می توان با دستکاری در بخش پولی (مثلاً بالا و پائین بردن نرخ بهره، پخش اوراق قرضه، گسترش یا کاهش اعتبارات بانکی) اقتصاد، مقدار تولید، سرمایه گذاری و نظایر آن را تحت تأثیر قرار داد – این مکتب توسط افرادی مثل ایروینگ فیشر و میلتون فریدمن مطرح شد.

مونتانیسم (Montanism)
مکتب فرقه ای از مسیحیت که اعتقاد دارد دنیا به آخر الزمان نزدیک است و ریاضت کشی را تجویز می کند.

مونگلیسم (Mongolism) عقب افتادگی ذهنی
گونه ای عقب افتادگی و عقب ماندگی ذهنی و فکری که بیمار مبتلا به آن دورتر از زمانی قرار دارد که در آن زمان زندگی می کند و یا نسبت به سن و سالش ذهن او عقب مانده است و به بلوغ روحی و عقلی نرسیده .

مونوئیدئیسم (Monoideism) یک فکرگرایی
از اختلالات روانی و روحی است و در مورد آدمی صدق می کند که تنها یک فکر او را به خود مشغول داشته است.

مونوئیسم (Monotheism) یک خدایی، یک خداگرایی
اعتقاد و باور به: اینکه تمامی جهان و هستی آفریده یک خدای واحد است .

مونو پلیسم (Monopolism) انحصارگرایی
این اصطلاح در مورد هرگونه تجاوز از حدود قانونی و اخلاقی به کار می رود، انحصارگرایان همیشه این حریم را زیر پا می گذارند تا آنجا که آزادی دیگران را مختل کرده، مزایا و امتیازاتی بیش از حد برای شخص یا گروهی خاص اختصاص می دهند و یا مانع نمود دیگران و حضور و شرکت آنان در حکومت و یا امورات دیگرند.

مونوپیشیسم (Monopsychism) یگانه پنداری
عقیده و باور به اینکه همۀ جانها و روانها و روحها یکی است .

مونوتيليسم (Monothelism)
عقیده و مسلک کسانی که برای عیسی مسیح فقط یک اراده و اندیشه ملکوتی قائل بودند. این طرز تفکر که در قرن هفتم پیدا شد به وسیله پیشوایان روحانی که در قسطنطنیه گرد آمده بودند رد گردید و به عنوان کفر و زندقه اعلام شد.

مونوژنیسم (Monogenism) یک نژادگرایی
نظریه ای که بر طبق آن تمام نژادهای انسان در اصل از یک نژاد واحدند و رنگ پوست و خواص ظاهری و پدیده ها ارتباطی با نژاد ندارند.

مونوسیلابیسم (Monosyllabism) تک بخشی
وضع و حالت کلمات و واژه هایی که فقط از یک سیلاب تشکیل شده اند.

مونوفیزیسم (Monophysism)
عقیده ای که فقط یک طبیعت خداگونه را برای عیسی مسیح قائل است.

مونوکامریسم (Monocamerism)
سیستمی سیاسی که در این سیستم تنها یک مجمع یا مجلس برای وضع قوانین وجود دارد.

مونوکرماتیسم (Monochromatism) کوررنگی، تک رنگ بینی
در پزشکی از اختلالات بینائی است که بیمار تمام رنگها و آنچه را که می بیند به رنگ خاکستری است .

مونوگنیسم (Monogenism) تک تبار باوری
باور به اینکه همه انسانها از یک مرد و زن اولیه به وجود آمده اند (آدم و حوا).

مونولنگوئیسم (Monolinguism) تک زبانی
حالت و وضعیتی که در آن فقط به یک زبان سخن می رانند.

مونولیتیسم (Monolitism)
یکپارچگی و یکدست بودن .

مونو متالیسم (Monometalism)
سیستم پولی که بر روی یک فلز طلا یا نقره تکیه دارد و ارزش آن به همین معیار سنجیده می شود .

مونیسم (Monism) وحدت گرایی
اصطلاحی است در مورد آئینی فلسفی که می کوشد تمامی عوارض جهان خلقت را در یک اصل خلاصه کند. فلسفۀ مونیسم در برابر فلسفه دوالیسم (اعتقاد به وجود ماده و قوه) و پلورالیسم (اعتقاد به بیش از دو اصل مثل، ماده، انرژی، اتم و….) قرار دارد. در هر حال مفهوم مونیسم اعتقاد به این است که مبداء همه عالم وجود یک چیز است و اگر حقایق متعددی هم باشد همه بر می گردد به یک اصل واحد.

مجیک رئاليسم (magical realism) رئاليسم جادويى
یکی از شاخه‌های واقع‌گرایی (رئالیسم) در مکاتب ادبی است که در آن ساختارهای واقعیت دگرگون می‌شوند و دنیایی واقعی اما با روابط علت و معلولی خاص خود آفریده می‌شود؛ در واقع، رئالیسم جادویی، ترکیبی از واقعیت، افسانه و تاریخ است.

مهدیسم (Mahdism) مهدی گرایی
نظریه و جنبش سیاسی و مذهبی که مسلمانان شیعه به آن معتقدند و بر این باور هستند که عدالت واقعی و جهانی با ظهور حضرت مهدی (ع) میسر می گردد.

میترائیسم (Mithraism) آئین مهرپرستی
آئین میترائی یا مهرپرستی که دارای منش های نظامی است و گویا از ایران به وسیله سربازان رومی به غرب رفته است و هدف از این مکتب این بوده که از راههای مذهبی مثل (قربانی کردن، غسل تطهیر در خون گاو) به افزایش نیرو و قدرت خود بیفزایند.

میزرابلیسم (Miserablism)
تمایل و گرایشی ادبی، هنری که هنرمند در اثر خود بدبختی نوع بشر را به نوعی به نمایش می گذارد.

میزونئیسم (Misoneism)
بیزاری و تنفر از چیزها و پدیده های تازه و تغییراتی که صورت می پذیرد مخالفت با پدیده های نوظهور .

میستی سیسم (Mysticism) متافیزیک گرایی، ماوراء الطبیعه ای
میستیک به معنای هر چیز اسرار آمیز و معما گونه آمده است که عقل بشری و علوم انسانی از حل آن عاجز باشد، مثل مسایل ماوراء الطبیعه (متافیزیک).

میستی کیسم اعتقاد به ماوراءالطبیعه موضوع های اسرار آمیز و مرموز دارد و بر این باور است که حقیقت را بدون کمک حسها و دخالت عقل و فکر می توان به دست آورد. و انسان می تواند با عشق و نفوذ در نفس خویش و فرو رفتن در عالم خلصه خدا را بشناسد و یا به اسرار دست یابد در حوزه سیاست نیز برخی از مکتبهای سیاسی به میستی کیسم روی آورده اند.

میکرو ارگانیسم (Micro-Organism)
طرز کار و عملکرد میکروسکپی اعضاء بدن انسان حیوان و یا نبات .

میلیتاریسم (Militanism) ارتش سالاری
تسلط و نفوذ نظامیان بر همه شئون کشور – عقیده به این که آمادگی برای جنگ از اهم وظایف ملت است. در چنین مرامی خدمات و آداب و اخلاق نظامی مهمترین وظیفه افراد محسوب می گردد.

مینی مالیسم (Minimalism) خُردگرایی، ایجازگرایی
مکتب یا عقیده ای است در هنر که بر موجز نویسی، اختصار و کم گویی استوار است، خردگرایان بر این عقیده اند که (کم – زیاد است) – کم گویی، بی پیرایگی، حتی سکوت از خصیصه های این مکتب است.

نئو آنارشیسم (Neo-Anarchism) آنارشیسم جدید
این فرضیه نظریه ای است در مقابل کمونیسم .

نئوامپرسیونیسم (neo-impressionism) امپرسیونیسم جدید
مكتب جدید امپرسیونیستی که بر اساس دیویزیونیسم پایه گذاری شده است.

نئو امپریالیسم (Neo-Imperialism) امپریالیسم جدید
نظارت و سلطه شرکتهای چند ملیتی بر اقتصاد کشورهای کم رشد. این شرکتها با انحصار دانش فنی در بخشهای سودده وارد می شوند و ضمن ممانعت از تشکیل سرمایه ملی، بیشتر نیازهای سرمایه ای خویش را از سرمایه گذاری مجدد منافعی برآورده می کنند که در کشورهای کم رشد ایجاد شده است، آنگاه سودهای کلان را به کشور سلطه گر و متحدان خویش و حکومتهای محافظه کار میزبان واگذار می کنند.

نئو پلاتونیسم (Neo_Platonism) مکتب فلسفی اسکندریه، فلسفه جدید افلاطونی
این فلسفه منسوب به مکتب فلسفی اسکندریه است که در قرن سوم میلادی شکل گرفت و ترکیبی بود از افکار يهود، فلسفه یونان و «میستی سیسم» شرقی که بعدها به روم انتقال یافت و از افکار مسیحیت نیز بدان افزوده شد. مؤسس اصلی این فلسفه را پلوتینوس – Plotinus دانسته اند که ماتریالیسم را در آن زمان مردود شمرد و به وجود روح معتقد گردید. و گفت: جسم را باید با روح سنجید نه روح را با جسم .

نئوپلاستیسیسم (Neoplasticism)
مکتب و نظری هنری که به وسیله موندریان در هنر آبستره به وجود آمده است .

نئوپوزیتویسم (Neo-Positivism)
جنبش فلسفی که در برگیرنده نظرات مختلف فلسفی می باشد و شامل تحقیق، پژوهش و تجسس در ابداع یک زبان منطقی می باشد.

نئوتومیسم (Neo-Thomism) تو میسم جدید
نام و اصطلاحی که به تجدید مطالعات درباره خداشناسی به سبک سن توماس در اواخر قرن نوزدهم به دنباله دخالت پاپ لئون سیزدهم داده شد .

نئوداروینیسم (Neo-Darwinism) داروینیسم جدید
تئوری و فرضیه جدید تکامل که دگردیسی را منشاء تحولات می داند.

نئورئالیسم (Neo-Realism) رئالیسم جدید
مکتب سینمائی و هنری ایتالیائی که پس از جنگ دوم جهانی به وجود آمد و بیانگر آنچه که روی می دهد می باشد، ولو اینکه پیش پا افتاده و معمولی باشد.

نئوفاشیسم (Neo-Fascism) فاشیسم جدید
برقرار شدن مجدد شیوه های فاشیستی که موسولینی خواستار آن بود و بر اثر شکست ایتالیا در جنگ دوم جهانی از بین رفته بود.

نئو کاپیتالیسم (Neo-Capitalism) کاپیتالیسم جدید
نوع جدید کاپیتالیسم و سرمایه داری که با توجه به نقاط ضعف کاپیتالیسم به صورت شرکت های سهامی و نظایر آن به وجود آمد. در این نوع کاپیتالیسم عوامل اداره کننده و هادی جریان سرمایه داری مثل سابق عمل نمی کنند، بلکه سعی می نمایند در جامعه کارگاههای بزرگ صنعتی یا مالی نظیر بانکها و کارخانجات احداث نمایند و به این طریق همچنان حکومت سرمایه را حفظ نموده و در دست داشته باشند و با نفوذی که از این راه به دست می آورند به کار خود ادامه دهند .

نئوکانتیسم (Neo-Kantism) کانتیسم جدید
جنبش فلسفی می باشد که تغییراتی در فلسفه کانت به وجود آورده است و بر پایه این اصل استوار است که هر چیز را باید به طور دقیق با تفحص و جستجو شناخت .

نئوکلاسیسم (Neo-Classism) کلاسیسم جدید
تمایل ادبی و هنری که در سالهای ۱۶۶۰ و ۱۷۴۰ بوجود آمد و عکس العملی بود در مقابل آثار دوره قبل از خود و به طور کلی تلفیقی بود از آثار کلاسیک قدیم با گرایشهای نو که به احیای هنر و ادبیات کلاسیک معروف است .

نئوکولونياليسم (Neo-Colonialism) استعمار نو
کشورهایی که عملاً قدرت تصمیم گیری اقتصادی ندارند و خود نیز در بهبود وضع اقتصاد ناتوانند استعمار اقتصادی قدرتی دیگر را می پذیرند، در نئوکولونیالیسم یا استعمار جدید استعمارگر به طور مستقیم حکومت نمی کند، بلکه حکومتهای بومی وابسته ای که مورد قبول و محبوبیت مردم هستند بر سر کار می آورد و در ظاهر به آنها استقلال سیاسی می دهد ولی در باطن وابستگی سیاسی و اقتصادی آنها را حفظ می کند.

نئو هگلیانیسم (Hegelianism -Neo) هگلیانیسم نوین
توماس هیل گرین و برنارد بوسانکوئه ضمن پذیرفتن فلسفه هگل در آن تغییراتی دادند که به هگلیانیسم نوین معروف گردید.

ناتورالیسم (Naturalism) طبیعت باوری، طبیعت گرایی
مکتبی است (ادبی، هنری، فلسفی) که در راستای خواسته ها و غرایز طبیعی حرکت می کند – در این مکتب دنیایی غیر از جهان طبیعی که تابع قوانین علم است وجود ندارد، و پیروان این مکتب، جهان معنوی یا ماورای طبیعی را ساخته و پرداخته ذهن بشر می دانند.

ناتوریسم (Naturism) طبیعت پرستی
تمایل به زندگی به طور طبیعی، زندگانی کردن به صورت مادرزادی، طبیعت پرستی، آن دسته از مذاهب که برای مظاهر طبیعت شخصیت قائلند.

ناتیویسم (Nativism) نهادگرایی، بومی گرایی
فرضیه ای که بر اساس آن: زمان، محیط و فضا بر اثر تأثیرات خود آنها قابل لمسند نه بر اثر تجربه و آزمون (خلاف ژنتیسم).

نارسیسیسم (Narscisism) خودشیفتگی
به معناى خود شيفتگى هستش. داستانش برمي گرده به اساطير يونان و فرد زيبارويى به اسم نارسيس. نارسيس ظاهر خيلى زيبايى داشته و به تبع اون خيلى ها عاشقش ميشدن ولى اون دل همرو مي شكوند. روایت شده او عکس خود را در آب دید و عاشق عکس خود شد و چون خواست دست در گردن عکس خود اندازد در آب افتاد و غرق شد. جايى كه جون داد هم اولين گل نرگش روييد. (به نرگس نارسيس هم ميگن). در روانشناسى به افرادى كه به شكل بيمارگونه اى خودشيفته هستن نارسيست ميگن.

نارکوتیسم (Narcotism) مواد مخدر گرایی
روش ایجاد خواب دارویی، اعتیاد به مواد مخدر .

نارودیسم (Narodism ) خلق گرایی
باور بر این که از طریق تشکیل کمون روستایی می توان سرمایه داری را از میان برداشت و ایجاد کمون را وسیله ای برای پیشرفت سوسیالیسم می دانند .

نازیسم (Nazism) ایدوئولوژی های حزب نازی
واژهٔ «نازی» علامت اختصاری حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان است و نازیسم عنوانی می باشد برای ایدئولوژی، نظریه ها، روشها و شکل حکومت آلمان در دوره آدولف هیتلر.

ناسیونالیسم (nationalism) ملیت باوری، ملی گرایی افراطی
حس وفاداری و داشتن شور و اشتیاق به مظاهر ملی (نژاد، زبان، سنتها، عادتها، فرهنگ، ارزشهای اجتماعی و اخلاقی، آب و خاک و …) و نازیدن به آن .

نانیسم (Nanism)
ضعف و ناتوانی کوتوله ها که در اثر توارث یا سوخت و ساز و نظائر آن پیدا می شود.

نپوتیسم (Nepotism) پارتی بازی، تبعیض به نفع خویشان
انتصاب و به کار گماردن قوم و خویش، دست پروردگان و دوستان در پستهای مهم یا دادن امتیازات غیر واقع به آنها و نمونۀ آن که یکی از اشکالهای قدرت است.

نستوریانیسم (Nestorianism) فلسفه نستريوس
«نستریوس» پیشوایی دینی که می گفت: مسیح دارای یک شخصیت ملکوتی و انسانی نبود، بلکه او دارای دو صفت و شخصیت ملکوتی و انسانی بود هر یک به نوبه خود و به نحوی تجلی می کرد.

نگاتیویسم (Negativism) منفی گرایی
نگرش و طرز عمل منفی که فرد همواره جنبه منفی امور را می بیند و معمولاً از ابراز امیدواری اجتناب می ورزد.

نوترالیسم (Neutralism) بی طرفی، سیاست عدم تعهد
عقیده و سیاستی که معتقد است که دنباله رو و پیرو هیچ قدرت و مسلکی نباید بود – مقاومت و مخالفت خود به خود در اجرای هر تحریک و انگیزش داخلی یا خارجی.

نودیسم (Nudism)
لختی، برهنگی، تمایل به زندگی در طبیعت و رها از قیود ظاهری و لباس .

نومادیسم (Nomadism) چادرنشینی
میل زندگی در چادر به طور موقت یا همیشگی، صحرانشینی، خانه به دوشی .

نومینالیسم – نامینالیسم (Nominalism) مكتب اصالت اسم
در این مکتب مباحث قدیمی، چگونگی تکوین عالم، هدف از موجودیت، و این که همه چیز در عالم یک اسم بیشتر ندارد و ما انسانها هستیم که به آنها نامهای گوناگون می دهیم مورد بحث قرار می گیرد و در واقع می توان گفت که این مکتب دارای اولین نشانه و نظریه های ماتریالیستی جهان در قرون وسطی بود. پیروان این مکتب معتقد بودند: جهان گوهری مادی دارد و طبیعت به منزله نقطه عطف زندگی است و به همین دلیل مقدم بر روح و شعور است.

نون کنفور میسم (Non-Conformism) ناهماهنگی با جماعت
تمایل به عدم توافق با آنچه که مرسوم شده – عدم تطابق: رفتار، گفتار و کردار با هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی – آنارشیسم یا دولت ستیزی .

نیچایفیسم (Nechayevism) نیچایف گرایی
این واژه از: نام سرگی گنادیویچ نیچایف، آنارشیست و تروریست انقلابی روسی گرفته شده است. نیچایف برای مبارزه با رژیم استبدادی تزاری اقدام به ایجاد دو گروه متشکل از دانشجویان افراطی کرد. او دستور داده بود که یاران و پیروانش برای مبارزه از تمام وسایل و روشهای (حتی ضد اخلاقی) استفاده کنند، این مکتب در ادبیات سیاسی چپ به کمونیسم پادگانی یا سربازخانه ای معروف است .

نیهیلیسم (Nihilism) هیچ پنداری
در زبان لاتین «نیهیل» به معنای «هیچ» است و فلسفه نیهیلیسم در حقیقت بیهوده انگاری می باشد هیچ چیز را باور ندارد و منکر هر نوع ارزش اخلاقی است شکاکیت و نفی وجود اصل فرضیه را در بر می گیرد .

وايوريسم (Voyeurism)
انحراف جنسی که در آن شخص با دیدن مناظر شهوت انگیز لذت می برد.

والونيسم (Wallonism) والونگرایی
نظریه ای که طرفداران آن خواهان به کار گرفتن زبان والون در بلژیک و شمال فرانسه می باشند.

وامپیریسم (Vampirism) خون آشامها گرایی
سود جستن از دسترنج دیگران – اعتقاد داشتن به وجود خون آشامها .

وانداليسم (Vandalism) ویران گرایی
تمایل به ویرانگری آسیب رساندن به بناهای تاریخی و غیره و اصولاً تباهی ارزشها.

وجتاتیسم (Vegetatism) نباتی خواری مطلق
تفاوت این اصطلاح با اصطلاح (Vegetarism) در این است که پیروان این عقیده صرفاً و فقط از نباتات و فرآورده های نباتی استفاده می کنند .

وجتاریسم (Vegetarism) نباتی خواری
این اصطلاح مشتق شده از واژه لاتین (Vegetus) به معنای مقوی است و گرایندگان این اندیشه از نباتات و پاره ای مواد حیوانی مانند شیر، تخم مرغ و … تغذیه می کنند.

ودیسم (Vedism)
شکل اولیه مذهب برهمائی .

ورباليسم (Verbalism) لفاظی، واژه بازی
پرگویی بدون محتوا – انتقاد لفظی، دقت زیاد در کلمات، لفاظی کردن، درازگویی، لغت بی معنی در جمله .

ورتریسم (Wertherism) ورترگرایی
اصطلاحی است برگرفته از کتاب معروف گوته به نام «غمهای ورتر جوان» – ورتر : جوان حساس، عصبی و سودایی مزاجی است که با اجتماع هماهنگی ندارد و با عشقی ناامیدانه درگیر است.- ورتر گرایان معمولاً جوانان هستند که از اعتماد به نفس بی بهره اند و افسرده و بیقرارند.

ورتی سیسم (Vorticism) جنبشی هنری در مقابل: کوبیسم و فوتوریسم
این اصطلاح عنوان جنبشی هنری می باشد که بر علیه کوبیسم و فوتوریسم در انگلستان شکل گرفت. این عنوان پیشنهادی بود که «ازراپاند» شاعر! پیشنهاد کرد اما طراحی های قوسی و تیزه دار «ویندم لوییس» پیش درآمدی بر آن بود.

ورنا كولاريسم (Vernacularism) زبانگرایی بومی
تمایل به بکار بردن زبان محلی یا مادری ( گویش زبان بومی) .

وریسم (Verism) واقعیت نمایی، راستین نمایی
این مکتب ادبی هنری تقلید و تلفیقی از مکتب رئالیسم و ناتورالیسم فرانسه است که در ایتالیا به وجود آمد و پس از چند سال هم از میان رفت. اگرچه این مکتب، زود فراموش شد اما امروزه در هنر داستان سرایی ایتالیا از نمونه های بارز هنری است.

وسترنیسم (Westernism) غرب گرایی
طرز فکر خاصی که به پذیرش هر چه و هر چیز که غربی باشد تمایل دارد و از هرچیز سنتی و شرقی بیزار است .

وكاليسم (Vocalism)
سیستم و طرز استفاده از حروف صدادار در هر زبانی

ولتریانیسم (Voltairism) ولترگرایی
ولتر، مخالف دخالت کلیساها در امور اجتماعی و سیاسی بود .

ولگاریسم (Vulgarism)
بیان حالت و وضع کسی که با بکار بردن زبان عادی مردم کوچه و بازار مطلبی را بیان می کند – واژه یا عبارت (زننده رکیک زشت ) – بی نزاکتی (در گفتار رفتار و کردار ).

ولونتاریسم (Voluntarism) اراده گرایی
مکتبی که مبتنی بر اصالت اراده است و عمل را بالاتر از اندیشه می داند.

وهابیسم (Wahhabism)
جنبش سیاسی مذهبی که تمایلات قشری دارد و در بین بعضی اعراب مسلمان رایج است .

ویتالیسم (Vitalism)
این اصطلاح در علم الحیات (بیولوژی) مفهوم آئینی را می رساند که مدعی است: مبدأ و منشأ حیات در اصل و یا نیروئی نهفته است که نه مادری است و نه عضوی . و در فلسفه عقیده ای می باشد مبنی بر این که اصول آزادی، استقلال نفس، (اختیار) در برابر (جبر)، قدرت آگاهی و وجدان بشری اساس هستی اند.

ويريليسم (Virilism)
ظاهر شدن اثار مذکر در یک فرد مؤنث، مردنمائی.

ویزاژیسم (Visagism)

مجموعه تکنیکها برای زیبا ساختن صورت

ویگیسم (Wiggism) عنوان حزب لیبرال انگلیس قبل از قرن ۱۹
ویگ در لغت به معنای شیر ترش است، در اواخر قرن ۱۷ در زمان شارل دوم، دو حزب در انگلیس به وجود آمد. یکی حزب طرفدار شاه و دربار و دیگری حزب مخالف آن. مخالفین دربار برای تمسخر، موافقین را «ویگ» لقب دادند.ویگیسم در نهایت اصطلاحی شد برای مرام و مسلک حزب آزادی خواه (لیبرال) انگلیس که تا قرن ۱۹ به همین نام خوانده می شد.

هالوفیلیسم (Halophilism)
سازواره، سازگاری و حالتی برای طلب نمک برای ادامه حیات یا حراست از خود.

هبرائیسم – عبرائیسم (He.bra.ism)
یهودی گری، عبری گری .

هپاتیسم (Hepatism)
اختلالات ناشی از خوب کار نکردن عضوی از اعضای بدن .

هترومرفیسم (Heteromorphism)
پیدا کردن خواص مختلف و بسیار متفاوت در یک موجود بخصوص .

هتریسم (Hetairism)
ازدواج اشتراکی در قبایل نخستین

هدونیسم (He.don.ism) لذت گرایی
مکتب اصالت لذت – لذت جویی، خوشگذرانی، عیش و نوش، عشرت طلبی

هرمافرودیسم (Hermaphrodism)
دارا بودن اعضائی در بدن (انسان) که بتواند دو آلت تناسلی مخالف را به وجود آورد.

هرمتیسم (Hermetism)
وضعیت و حالت کسی که پی بردن به افکار و عقاید و اندیشه هایش بسیار مشکل باشد.

هژمونیسم (Hegemonism) برتری طلبی
سیاست قدرتهایی که با تهدید خواهان تسلیم و اطاعت همسایگان یا وابستگان و اصولاً همه هستند.

هگلیانیسم (Hegelianism) فلسفه هگل
این اصطلاح عنوان فلسفه هگل فیلسوف معروف آلمانی در قرن ۱۹ می باشد. اصول فلسفه هگل مفصل و تا اندازه ای غامض می باشد.

هلنیسم (Helenism) یونانگرایی
وابستگی به فرهنگ و هنر و اندیشه یونان باستان

هلوتیسم (Helotism) برده زیستی، بندگی
آن که وجود خود را وابسته به وجود دیگری می داند – در زیست شناسی به نوعی همزیستی نیز گفته شده.

هموسکسوالیسم (Homo-Sexualism) همجنس بازی
در روان شناسی به بیمارانی نسبت داده می شود که شدت ارضای جنسی آنان در ایجاد رابطه با همجنس است.

هندوئیسم (Hinduism) هندوگرایی
عقیده و مرام هندوها که در حقیقت تلفیقی از مذهب بودائی و برهمنی است.

هنوتئیسم (Henotheism) چند خدا پرستی
ستایش چند خدا به نوبتی (یکی پس از دیگری) یا پرستش یک خدا بدون انکار خدایان دیگر

هومانیسم (Humanis) امانیسم

هیپربولیسم (Hyperbolism) گزافه کاری
گزافه پردازی، اغراق گویی، لاف زنی را در ادبیات گویند.

هیپنوتیسم (Hypnotism) خواب القایی
عملیاتی که تحت شرایط خاصی کسی به کار می برد و یک نفر و یا افراد دیگری را به خواب مغناطیسی فرو می برد.

هیتلر (Hitlerism)
عقاید هیتلر و پیروان او که بر اساس ناسیونال سوسیالیسم و تبعیض نژادی استوار بود.

هی تنیسم (Heathenism) کفرگرایی، شرک گرایی
این اصطلاح در راستای کفر و شرک دور می زند و به کافر کنندگان، کافر شدگان و در مورد کسانی که در این تفکر هستند به کار می رود.

هيلمورفیسم (Hylemorphism) صورت و ماده انگاری
این اصطلاح مرکب از دو جزء می باشد یکی «هیل» به معنای ماده و دیگری مورف به معنای صورت در فلسفه ارسطو و فلسفه قرون وسطی و فلسفه اسلامی، پیدایش اجسام را توسط دو اصل صورت و ماده توجیه و تفسیر می کنند.

هیومنسنتریسم (humancentrism) انسان مركزى

هيومنیتاریانیسم (Humanitarianism)
اعتقاد به انسان دوستی و نوع پرستی و این که طبیعت انسان به خودی خود می تواند به کمال برسد. هيومنيتاريان وظیفه انسان را در نیکی و حسن عمل نسبت به دیگران و علاقه داشتن به خیر و سعادت عامه می دانند .

هيومنیسم (Humanism)
نام نوعی اندیشه و منش است که در آنچه مربوط به انسان می گردد مطالعه و تحقیق می نماید.

هيوميسم (Humism) عنوان فلسفه هيوم
اصطلاحی است فلسفی مربوط به دیوید هیوم فیلسوف انگلیسی قرن هیجدهم که در زمرۀ فلسفه های شکاکین جای دارد. مبنای فلسفه وی بر این اصل استوار است که علم و دانش انسان فقط منحصر به نتایج تجربه است، نظریه های هیوم خیلی گسترده است.

یوتوپیانیسم (Utopianism)
ریشه یوتوپیا (Utopia) یونانی است. در زبان انگلیسی به معنای خیال واهی است. سر توماس مور انگلیسی در سال ۱۵۱۶ این واژه را از زبان یونانی گرفته و کتابی به همین نام به رشته تحریر در آورد و این عنوان را به جزیره ای مفروض و خیالی در جایی دور دست داد. بعد از تحریر کتاب مور، این اصطلاح باقی ماند و در مورد یک جامعه مطلوب و ایدآلی است که عاری از هر عیب و نقصی است.

یوتیلیتاریانیسم – اوتيليته (Utilite-Utilitarianism)
نام فلسفه ای است سیاسی که در قرن ۱۹ به وسیله گروهی از لیبرالهای انگلیسی بوجود آمد، این جماعت اعتقاد دارند که انسان تحت تسلط دو عامل است یکی لذت و دیگری درد و باید کوشش نمود که از درد دوری نموده و دست به اعمالی زد که به کسب لذت بینجامد، البته مفهوم این مطلب از لذات، شهوترانی و هرزگی و نظایر آن نیست، بلکه فاکتورهایی است که لذت و خوشبختی حداکثر جامعه را فراهم نماید.

يوهمریسم (Euhemerism) یوهمرگرایی
عقیده و روش «یوهمروس» نویسنده یونانی است و مضمون آن عبارت از اینکه خدایان افسانه ای (اساطیری) قهرمانان انسانی هستند که زندگی واقعی داشته اند اما مردم: خلق و خوی این قهرمانان را بعد از مرگ آنها بزرگ کرده اند و به تدریج آنها را به اسطوره تبدیل نموده اند.

👉امتیاز بده.