کتاب ماورای طبیعی شدن اثر جو دیسپنزا
کتاب ماورای طبیعی شدن اثر جو دیسپنزا (Joe Dispenza) نویسنده و متخصص آمریکائی است که در زمینه نقش و عملکرد مغز انسان فعالیت می کند. کتاب “ماورای طبیعی شدن” (Becoming supernatural) به عرفانی تر شدن زندگی افراد کمک بسیاری می کند.
این کتاب به خوانندگانش دانش ماورای طبیعی شدن و استفاده صحیح از آنرا می آموزد و افراد را به این درک می رساند که آنها واقعا فوق العاده هستند و میتوانند با مدیتیشن بر روی این موضوع، به ادراک جدیدی دست پیدا کنند که در پی آن به خلاقیت های بسیاری دست پیدا میکنند. پس برای ماورایی شدن آماده شوید!
برای ماورایی شدن آماده شوید! جو دیسپنزا در کتاب ماورای طبیعی شدن به شما نشان میدهد که چطور فراتر از یک زندگی معمولی گام بردارید و دنیایی خارقالعاده را تجربه کنید. این اثر به عنوان پرفروشترین والاستریت ژورنال، بُعد تازهای از انرژی درمانی را به روی شما باز میکند.
جو دیسپنزا (Joe Dispenza) با بهرهمندی از عرصههای گوناگون علمی همچون بیولوژی مولکولی، اپیژنتیک، فیزیک کوانتومی و… مرزهای سنتیای را که میان تفکر علمی و تجربه انسانی فاصله انداخته است، طی میکند.در طول قرنها و سدههای گذشته بسیار اتفاق افتاده که مردم عادی تجربیاتی را پشت سر گذاشتهاند که آنها را به ورای محدودهای که بشر فکرش را میکند، رسانده است.
نویسنده با روشی ساده، روان و قابل درک کشفیات خارقالعاده علم کوانتومی و آموزههای مهم گذشته را در کتاب ماورای طبیعی شدن (Becoming supernatural) ارائه کرده است تا به شما نشان دهد چگونه ماورای طبیعی شوید!در فصل اول این کتاب سه داستان برای شما روایت میشود تا درک خوبی از معنای ماورای طبیعی شدن به دست آورید. در فصل دوم به طور کامل معنای بودن در لحظه را درک خواهید کرد و برخی از اصول علمی به طور مختصر برایتان شرح داده میشود.
در فصل سوم با دنیای کوانتومی یعنی همان بُعد پنجم آشنا میشوید. در فصل چهارم یکی از پرطرفدارترین انواع مراقبه به شما معرفی میگردد. در فصل پنجم یک روش عالی برای تنفس خواهید آموخت. فصل ششم به بررسی موارد موفق و واقعی از ماورای طبیعی شدن میپردازد.
در فصل هفتم برای شما شرح داده میشود که هماهنگی قلب به چه معناست. فصل هشتم یکی از برنامههای پرطرفدار دیگر در دورههای پیشرفته مراقبه را به شما یاد میدهد. در فصل نهم مراقبه در حین راه رفتن را میآموزید. فصل دهم شامل داستانهایی است که به شما نشان دهد روشهای گفته تا چه اندازه میتوانند مؤثر باشند.
فصل یازدهم درهای دنیای بین ابعادی را که در ورای حواستان قرار دارد، به روی ذهنتان باز میکند. بررسی غده پینهآل موضوع فصل دوازدهم است. در فصل سیزدهم با یکی از جدیدترین برنامههای مراقبه پیشرفته یعنی برنامه هماهنگی آشنا میشوید و در فصل چهاردهم و پایانی نیز چند مورد فوقالعاده از تجربیات عرفانی برخی افراد مطرح میگردد.
بخشی از کتاب
ورود به قلمروی کوانتومی مغز شما را تغییر می دهد! در هنگام مراقبه وقتی از در وارد شده و به میدان کوانتومی قدم می گذارید، نمی توانید در مقام کس به آنجا وارد شوید. باید در مقام هیچ کس وارد شوید و تمام چیزهای دنیای فیزیکی را پشت سر گذاشته و تنها در لحظه حال زندگی کنید.
ابتدا بخاطر اینکه شما خود را در ورای دنیای مادی می بینید و هیچ خطری در بیرون در کمین تان ننشسته است، مغز متفکرشما – قشر مخ یا جایگاه ذهن خودآگاه – کُند می شود، آرامش پیدا می کند و سالم تر کار می کند. همانطور که می دانید زیستن با هورمون های استرس چگونه می تواند باعث شود امواج مغزی ما به شیوه ای نامنظم و نامنسجم کار کنند، چون در این حالت ما تلاش می کنیم همه چیز را در زندگی مان کنترل و پیش بینی کنیم. ما بیش از حد تمرکز می کنیم، توجه خود را از شخصی به شخص دیگری در مکان و زمان دیگری معطوف می کنیم – و شبکه های عصبی مختلف مربوط به هر یک از این شناخته ها را فعال می کنیم.
اما در حین مراقبه وقتی وارد قلمروی کوانتومی شدیم و از میدان لایتناهی اطلاعات که هیچ چیز فیزیکی در آن وجود ندارد – این خلأ ابدی – آگاه شدیم و وقتی دیگر راجع به هیچ کس، هیچ چیز،هیچ مکان و هیچ زمانی به تحلیل و تفکر نپرداختیم – دیگر بخش های مختلف شبکه های عصبی مغزمان را فعال نمی کنیم. و وقتی توانستیم آگاهی خود را از تمرکز محدود روی ماده، اشیا، افراد، جاها، بدن هایمان و زمان در محیط بیرونی مان برگیریم و بجای آن تمرکز خود را گشوده و از پهنای این سیاهی لایتناهی آگاه شویم و توجه خود را به هیچ چیز و به انرژی و اطلاعات معطوف کنیم، آنگاه تغییر در مغزمان شروع می شود.
بخش های مختلفی که زمانی تقسیم شده بودند، حال با هم ترکیب می شوند و به حالتی منسجم و سالم تبدیل می شوند. اجتماعات عصبی مختلف به هم پیوسته و اجتماعات بزرگ تری را تشکیل می دهند. این اجتماعات هم گام می شوند، سازمان می یابند. وقتی مغزتان مسنجم شود، شما نیز منسجم می شوید. وقتی مغز منظم شود، شما منظم می شوید؛ وقتی مغز خوب کار کند، شما خوب کار می کنید. خلاصه اینکه وقتی مغز سالم تر عمل کند، شما بیشتر احساس کل بودن خواهید کرد.
به عبارت دیگر، وقتی به مثابه هشیاری به میدان یکپارچه وصل شدید، بیولوژی بدن تان سالم تر و یکپارچه تر می شود، چون میدان یکپارچه بنا به تعریف نوعی انرژی یکپارچه ساز است.